داستان های سکسی | انجمن سکسی کیر تو کس

بیش از سی هزار داستان سکسی

فیلم های سکسی خارجی در MAME85.COM

عکس و کلیپ های سکسی ایرانی در KiR2KOS.NET

شهوت احسان (اولین سکس بلوغیم با دختر عموم)

سلام به دوستان خوب انجمن کیر تو کس من می خوام داستان سکسی خودم که چطور چشم و گوشم بقولی باز شد براتون بگم و چند تا از دستان های سکسی که برام اتفاق افتاده و نحوه ای که سکس برام اتفاق افتاد براتون بگم راستی اول خودمو معرفی کنم اسم من احسان هستم تو یه خانواد های مذهبی سنتی بزرگ شدم الان که این داستان ها رو براتون می گم ۳۳ سالمه تو یه شرکت مهندسی یکی از شهر های جنوبی ایران کار می کنم و دانشجویی دکترا هستم و ادم هاتی هستم داستانی که براتون می نویسم بخاطر اینکه خیلی طولانی هست تو چندین داستان می نویسم و می گذارم تو کانال اکه دوستان خوششون بیاد به اسم ” شهوت احسان” در کنارش موضوع داستان هم می نویسم که دوستان پیگیر باشند.
داستان بر می گرده به زمانی که من بچگیم بود بقول خوب و بد رو نمی شناختم دور برم کلی بچه پسر و دختر بود از پسر دایی و پسر عمه و دختر خاله و دختر عمو و در کل یه تیم ملی که هیچ دو سه تا تیم ملی بودیم خانواده ما و دو تا داییم و عمه ام اینا کلا زده بودن تو کار پسر با تعداد زیاد و خانواده خاله ها و عموم شده بودن دختر با تعداد زیاد کلا وقتی تو باغ پدر بزرگم جمع می شدیم خانواده ها خیلی خوش بود و هر کدوم از پسر ها یکی دو تا نامزد داشت که پدر بزرگم اسممون گذاشته بود روی هم خلاصه ولی من بخاطر اینکه نسبت به باقیه بچه خوشکل تر و جذاب تر بودم سه تا نامزد داشتم یکی از دختر عمو ها به اسم فائزه و دو تا از دختر خاله ها به اسم راحله و کیانا که شیطنتی هم می کردیم کلا تو باغ پاتوق های داشتیم برای حال کردن با نامزدهامون بچه بودیم خیلی از سکس سر در نمیوردیم ولی این کار رو می کردیم خلاصه بزرگتر شدیم بیشتر رفاقت من با مهدی و محمد پسر داییم ها و ااحد پسر عمه ام بود که کلا جیکمون با هم بود گاه گاهی هم بقولی نامزد هامون نبودن با هم حال می کردیم کون هم رو نوازش می کردیم تا گذشت و بزرگتر شدیم رابط من با مهدی خیلی خوب بود پاتوق ما هم بیشتر خونه خاله رضوانم بود چون شوهر زندان بود خودش هم تو یه کارگاه کار می کرد ما هم کلا اونجا بودیم با دختر خاله هام راحله که من بود و ریحانه مال مهدی بود بکن بکن حسابی داشتیم تا خاله ام متوجه شد دیگه اجازه نداد ما خونه اش باشیم مجبور شدیم روز هامون تو باغ سر کنیم و چیزی برای حال کردن نداشتیم جز کردن همدیگه که بهمون حال نمی داد تا به سرمون بزنه به الاغ پدر بزرگمون تجاوز کنیم تجربه جالبی بود از سر کنجکاوی مهدی شروع کرد به کردن کوس خر اون کرد و بعد من این کارو کردم ولی تا حالا اینجوری حال نکرده بودم احساس می کردم موقع کردن از کیرم یه چیزی میومد من اون موقع سیزده سالم بود هنوز به سن بلوغ نرسیده بودم کوس خر هم تجربه کردم واقع کوسش از کون دختر خاله ام راحله بیشتر چسبید
تقریبا یه دو سه هفته از این ماجرا گذشت من مهدی رو ندیم احساس می کردم کیرم گنده تر می شه و صدام دورگه شده و یک شب هم خواب بودم احساس دستشویی بدی کردم از خواب بیدار شدم رفتم دستشویی که جیش کنم دیدم از کیر داره یه ماده سفید میومد و نصفش هم ریخته تو شورتم بد ترسیده شده بودم خودم رو شستم اومده بخوابم که تا صبح خوابم نبرد همش تو فکر این بود که این چیه نکنه خر پدر بزرگم رو کردم یه مریضی گرفتم بد ترسیده بودم چند با رهن توبه کردم به غلط کردن افتاده فکرم مشغول بود که چند روز بعد مهدی بهم زنگ زد گفت خونه مون خالیه بیا خونه می خوام یه چیزی نشونت بدم رفتم اونجا مهدی خوشحال بود گفتم چی شده گفتم من به سن بلوغ رسیدم ابم میاد و کیرش نشونم داد بلا به دور یه کیر کلفت و دراز چشم دو تا شده گفت بیا یکم حال کنیم می خوام ابم میاد نشونت بدم زود لخت شو که من گفتم نه حوصله ام نمی شه مهدی به زور شلوار که کشید پایین تا کیر من هم دید جا خورد گفت تو هم کیر کلفت شده احسان تو هم به سن بلوغ رسیدی کیرم گذاشتم کنار کیر مهدی اره مال من هم کلفت بلند شده بود به مهدی قضیه اون شب که ماده سفید اومده بود گفتم که بهم گفت احمق ابت بود اومده خلاصه دغدغه ام که اون شب چه اتفاقی برام افتاده بود رفع شد خوشحال دنبال یکی بودیم حال کنیم زنگ زدم به فائزه بهش گفتم بیا خونه دایی رضا می خوام یه چیزی نشونت بدم من با فائزه هم سن هستیم تو یه ماه دنیا اومدیم اون برای اینکه تنها نیاد با فاطمه دختر همسایشون اومد خلاصه اومدن خونه تا متوجه شدن قضیه از چه قرار هست و ما چه نقشه براشون ریخیم راه پس نداشتن اولش دوتاشون مقاومت کردن ولی وقتی کیرمون بهشون نشون دادیم دست و پاشون شل شد قبول کردن یه حالی کنیم تو فکرشون این بود که اره کیر کوچک قبلی هست و خلاصه دوتاشون رو لخت کردیم یه سینه کوچک هم داشتن فائزه مو های کوسش نزده بود و بلند شده بود ولی فاطمه مو های کوسش زده بود فاطمه یکم اهل حال بود شیطنت می کرد شنیده بودم با بچه های کوچه اشون حال می کنن من فائزه رو خوابوندم از پشت یکم کون فائزه رو تفی کردم کیرم گذاشتم در سوراخش یه فشار دادم رفت تو سوراخ کون فائزه , فائزه که خودشو شل گرفته بود و ول کرده بود رو زمین یه لحظه خوشو جمع کرد و جیغ زد و خودشو سفت گرفته گرفت شروع کرد به التماس و گریه کردن منم چون اولین بار بود که می خواستم ابم بیا دست بردار نبودم و فائزه رو سفت گرفته بود که فرار نکنه کیرم تقریبا تا نصف رفته بود تو کون فائزه دیگه از اون کیر کوچک و شل و ول بچگی خبری نبود که هیجا نمی رفت الا یه کیر تقرببا بیست و یک سانتی و کلفت مردون داشتم کم کم فائزه خودشو شل گرفت و من تلمبه زدنم شروع شد با تلمبه فائزه هم خودشو سفت می گرفت ولی دیگه جونی براش نمونده بود تو این حین دیدم مهدی داره به زور فاطمه رو بکنه بنده خدا فاطمه بد ترسیده بود و مقاومت می کرد و مهدی هم موفق شد فاطمه رو بخوابون شروع کرد به کردن فاطمه از پشت تقریبا یه چند تا تق لا پای زد به فاطمه شروع کرد به کردن فائزه هنوز اشک تو چشاش حلقه زده بود و اروم اروم گریه می کرد که یه لحظه صدای جیغ و گریه فاطمه هم بلند شد که مهدی کیرش کرده بود تو کون فاطمه , فاطمه التماس مهدی می کرد که بکشه بیرون ولی مهدی هم اصلا توجه نمی کرد تا بعد از چند لحظه اونم شروع به تلمبه زدن کرد تو همین حال بود احساس کردم یه جوری شدم فهمیدم داره ابم میاد زود کیرم رو کشیدم بیرون که یه ماده سفیدی از کیرم ریخت رو کمر و کون فائزه و مابقی هم ریخت رو فرش اصلا نمی تونستم به کیرم دست بزنم افتادم کنار فائزه که داشت گریه می کرد که تو این حین هم مهدی ابش اومد و ریخت رو کمر فاطمه بعدش من گند که زده بودم با شرت فائزه تمیز کرد مهدی هم ابش ریخت تو یه لیوان که نگاه داره بعدش هم فائزه و فاطمه لباسش رو پوشید رفتن بعد از این ماجرا فائزه با من حرف نزد تا همین الان هم با هم حرف نزدیم واسه عروسیم هم نیومد ومن هم برای عروسی اون نرفتم البته من اون موقع سرباز بود بهم مرخصی ندادن خلاصه این داستان از اولین سکسی بعد از بلوغم بود منتظر اتفاق های بعدیم هم باشید.

نوشته: احسان

بازگشت به صفحه اول وب سایت و لیست تصادفی داستان ها