داستان های سکسی | انجمن سکسی کیر تو کس

بیش از سی هزار داستان سکسی

عکس و کلیپ های سکسی ایرانی در KiR2KOS.NET

فیلم های سکسی خارجی در MAME85.COM

دانلود فیلترشکن پرسرعت و رایگان برای گوشی های اندروید

کردن کون تنگ هانیه دختر عموم

سلام به برو بچ گل انجمن کیر تو کس- این داستانو که میگم نه دروغه نه بزرگنمایی هر اونچه که واسم اتفاق افتاده رو واستون مینویسم و دلیلی هم ندارم دروغ بگم–حالا هرکی دوس داره بگه کس شعره یا دروغ ولی واقعیت خودمو مینویسم… اسمم امیره و 17 سالمه و یه دختر عمو دارم که یه سال از خودم کوچیکتره لامصب اسمش هانیه ست که خیلی خوشگله وای الانم که دارم مینویسم به یادشم بدجور–تابستون قبل زیاد میومدم انجمن کیر تو کسو داستانای سکسیو میدیدم و خیلی هم لذت میبردم و دوس داشتم با کسی سکس انجام بدم اما گیر نمیومد خلاصه ب فکرم افتاد که برم سراغ دختر عموم هانیه که یه سال از خودم کوچیک تره لامصب اندامی داره سکسی چون از هفت سالگی کیوکوشین کار کرده. اونم موقعیتش خیلی خوب بود چون اونا تو ی شهر دیگه زندگی میکردنو منم میتونستم برم اونجا ی چند روزی باشم—خلاصه تصمیممو گرفتمو رفتم خونشون که اهوازه –رفتم در خونشون زدم به در هانیه درو باز کرد بعد احوال پرسی گفت تنها اومدی گفتم آره حوصلم سر رفته اومدم اینجا باشم ی چند روز اونم گفت بریم تو رفتم تو با زن عمومم احوال پرسی کردمو احوال عمومو پرسیدم گفته بار برده شهر آخه عموم ماشین سنگین داره و 2-3روز یه بار میاد خونه منم که از خدام بود – خلاصه هانیه هم ی شربت مشت سرد واسمون آورد ک تو اون گرمای خوزستان میچسبید – همینجوری ک داشتم شربتو میخوردم نیگام ب کونش افتاد اخ چش بد نبینه داشتم میمیردم از درد کیر-دنبال ی موقعیت بودم که زن عموم بره بیرون منم کارشو بسازم-شب اولو ک اونجا بودم موفق نشدم–خلاصه روز بعد عصرش زن عموم میخواست بره پیاده روی به هانیه گفت بیا بریم-هانیه هم گفت من نیم ساعت دیگه باید برم باشگاه نمیتونم آخ اون لحظه داشتم از خوشحالی بال درمیاوردم زن عمومم گفت اگه میشه نیم ساعت دیگه هانیه رو ببر باشگاه گفتم چشم –خب زن عمومم رفت منم نمیدونستم کی میاد از دختر عموم همینجوری پرسیدم راستی خب میرفتی یه نیم ساعت دیگه باهاش میمودی هانیه گفت نه این میره دو ساعت دیگه میاد–گفتم ایول گفت چی گفتم هیچی — رفتم پایه سیستمشو روشنش کردم میخواستم ی کاری کنم که هانیه بیاد یشم بشینه–خلاصه رفتم تو پوشه ها دوسه تا اهنگو گوش دادم که هانیه اومد با خنده گفت چرا بدون اجازه روشنش کردی گفتم اجازه نمیخواد-بهش گفتم بیا واسم ی دوسه تا کلیپ بزار ببینم گفت باشه اومد پیشم نشست … منم ب خودم گفتم امیر حالا وقتشه کارشو بساز-یه نگاه به هانیه کردم گفتم هانیه گفت بله؟ گفتم میشه بیای بغلم گفت مرض منم رفتم سریع سفت گرفتمش اونم میگفت نکن واقعا که چقد بی تربیتی ولم کن منم گرفتمش تو بغل بردمش رو تخت خوابش بور بوسش کردمو ازش لب میگرفتم آخ شالشو دراوردم موهای نازشو سفت گرفتم تو دست لباشو میمکیدم گفت دیگه تو رو خدا بس کن گفتم هانیه من میخوام نیازمو برطرف کنم همش میگفت نکن یه دست گذاشتم رو پستونش اشک تو چشاش جمع شد یه بوس ازش کردمو تو چشاش نگاه کردم گفتم دوست دارم قربونت برم میخوام فقط از عقب باهات حال کنم اونم هی میگفت نه عین وحشی لباساشو کندمو فقط گذاشتم با سوتینو شورتش آخ اون لحظه بدن نازش تو دستام بود عین وحشی میلیسیدمش اون همش نه گرفته بود ولی ی کم از اول شل تر شد سوتینشو باز کردم پستونای نازشو گرفتم تو دهنو مک میزدم و بعدش میرفتم سراغ لباش تا پنج دقیقه همش این کارو کردم- بعدش شورتشو در آوردم هانیه دیگه خسته شده بود نفس مسزدو کاری نمیتونست بکنه منم کامل لباسامو کندمو کیرمو گذاشتم لای پاشو از پشت سفت گرفته بودمشو همش بهش میگفتم هانیه دوست دارم عشقمی-نفسمی – کون عجیبی داشت لامصب اصلا دل نمیکندم ک یه لحظه جدا بشم یه کم ت کردم سر کیرو گراشتمش در کونش دوباره دادش بلند شد میگفت نکن درد داره نکن —گفتم عزیزم یواش میکنم اگه درد داشت بهم بگو–کیرمو یواش کردم تو کونش هانیه دستاشو گذاشت تو دستامو فشار میداد کار دیگه ای نمیتونست بکنه منم کیرمو ول کردم تا ته کردمش تو کون تنگش اخ چ کیفی داشت دادش رفته بود بالا صورتش قرمز شده بود کیرمو درآوردمو دمرش کردم دوبارهع کیرمو گجذاشتم تو اون کون تنگش همینجوری که تلنبه میزدم ب هانیه میگفتم دوست دارم عشقم–اخ چ کیفی داشت کون داغو نرمش حال میداد کمکم داشت آبم میومد کیرمو در آوردمو بر عکسش کردم آبمو ریختم رو سینش —ی نیم نگاهی ب کس نازش کردم ولی حیفم اومد که بخوام پارش کنم آخه هرچی باشه دختر عموم بود دوست نداشتم این بلا رو سرش بیارم –فقط با دهن کسشو عین وحشی میمکیدم که آبش اومد آخ نامرد ی کم از آبش ریخت تو دهنم بقیشو ریخت رو تخت دراز کشیدم روش چشامو بستم لبمو گذاشتم رو لباش تا ده دقیقه بعدش چشامو باز کردم داشت با حالت تنفر بهم نگاه میکرد ی بوس ازش کردم خدا شاهده همه لباسارو خودم تنش کردم اصلا تکون نمیخورد —لباساشو بوسیدمو ی بوس ازش کردم گفتم نترس بین خودمون میمونه دختر عموی نازم -گفت قول میدی گفتم باشه نفسم–اینم از داستان من بود با دختر عموم خلاصه نفصم درومد تا اینو تایپ کردم البته غلط املایی هم داشتم ب بزرگی خودتون ببخشید … کوچیک شما امیر

دسته بندی:

بازگشت به صفحه اول وب سایت و لیست تصادفی داستان ها