داستان های سکسی | انجمن سکسی کیر تو کس

بیش از سی هزار داستان سکسی

فیلم های سکسی خارجی در MAME85.COM

عکس و کلیپ های سکسی ایرانی در KiR2KOS.NET

سکس پسرم احسان

اسم من لیلا هستش 45 سال سن دارم این ماجرا که میگم به 5 سال گذشته برمیگرده من یه پسر و یه دختر که الان ازدواج کردند و رفتند.اما داستانی که میگم برمیگرده به زمانی که پسرم احسان ازدواج نکرده بود.
شوهرم وقتی میرفت سر کار منو احسان خونه باهم میموندیم.منم تو خونه اکثرا با شلوار میگشتم .اول ها زیاد متوجه نبودم ولی بعد ها متوجه شدم احسان بدجوری منو نگاه میکنه اما با این وضعیت زیا د به روی خودم نمی آوردم تا روزی که واسه خرید رفتم بازار وقتی از بازار برگشتم دیدم صدای آه اوه میاد یه لحظه ترسیدم وقتی صدا رو دنبال کردم دیدم صدا از اتاق احسان میاد دیگه ترسم بیشتر شد دویدم به طرف در اتاق احسان در و فورا باز کردم تو یه لحظه چشام مثل کاسه زد بیرون.
دیدم احسان یه فیلم سکسی نگاه میکنه صدای فیلمو هم زیاد کرده و داره با کیرش ور میره. وقتی منو دید دستپاچه شد زود شلوارش رو کشید بالا و به ته ته پته افتاد . راستش هیچ وقت دوست نداشتم احسان رو تو اون وضعیت ببینم خودم هم مات و مبهوت مونده بودم ولی عصبانی شدم رفتم طرفش یه سیلی محکم زدم به گوشش که صداش تو اتاق پیچید. به روش نگاه نکردم با عصبانیت گفتم برو گمشو بیرون . احسانم که رنگش پریده بود حرفی نزد و رفت بیرون.
از اون مدت به بعد فکرم مشغول بود نمیدونستم چیکار کنم از اینکه باهاش بد رفتار کرده بودم احساس خوبی نداشتم .با خودم گفتم کاش به آرامی اشتباهش رو بهش گوش زد میکردم.ظهر شد و شوهرم از سر کار آومد سراغ احسان رو گرفت بهش چیزی نگفتم چون اگه میگفتم پدرش بیشتر از من عصبانی میشد.خلاصه شب شد و احسان به خونه برنگشت پدرش چند بار بهش زنگ زد ولی احسان جواب نمی داد .دیدم اگه احسان خونه نیاد واسه خودش بد میشه از یه طرف هم میره سراغ کار های خلاف دیگه.خودم واسش اسمس زدم که- بیا خونه باهات کاری ندارم و به بابات هم چیزی نگفتم.
موقع شام دیدم احسان درو باز کرد و آمد و سرش رو پایین آورده بود وسلام کردو رفت اتاقش . شوهرم کنجکاو شده بود که چی شده گفتم بابا چیزی نیست جوان هستش هزار تا فکر خام داره بزرگ بشه درست میشه وکمی چرت و پرت گفتم تا شوهرم آروم شد.از اون روز به بعد کمتر کنار هم مینشستیم ولی هر جا میرفت چشمم به دنبالش بود تا بازم خطا نکنه.پس از چند روز دیدم اینطوری نمیشه باید باهاش صحبت کنم رفتم اتاقش دیدم داره با کامپیوترش بازی میکنه وقتی منو دید سرش رو پایین انداخت و گفت: ببخش مامان به خدا غلط کردم دیگه از این کارا نمیکنم ازت عذر میخوام و ممنون که به بابا چیزی نگفتی –داشت ادامه میداد که گفتم: پسرم درسته کار اشتباهی کردی ولی باید قول بدی دیگه از این کارا نکنی چون جلق زدن و دیدن اینجور فیلم ها به بدنت ضرر میزنه تو سعی کن فارغ التحصیل بشو کار پیدا بکن بعد ازدواج بکن بعد هر غلطی میکنی با زنت بکن.
بعد دستمو رو سرش کشیدم و از اتاقش خارج شدم.
چند ماهی گذشت .یکی از اقوام شوهرم تو شهرستان فوت کرد قرار شد پنجشنبه بریم مراسم تحریم چون احسان اون روز کلاس داشت با ما نیومد.
همراه شوهرم رفتیم شهرستان قرار بود شب برگردیم ولی چون خواهر شوهرم کاری واسشون پیش اومد و میخواستن برگردن منم ظهر با اونا برگشتم. وقتی برگشتم خونه درو که باز کردم دیدم یه جفت کفش دخترنه تو حیات هستش با خودم گفتم شاید دخترم امده که ما رو ببینه ولی وقتی دخترم خونه ما میومد قبلش بهم زنگ میزد و خبر میداد. این باعث شد که شک کنم.آروم وارد خونه شدم دیدم هیچ صدایی نمیاد رفتم طرف اتاق احسان- در اتلقش بسته بود ایندفه درو باز نکردم رفتم یه صندلی آوردم و از بالای در از شیشه اتاق نگاه کردم .دیدم یه دختر غریبه نشسته کنار احسان.دیگه اعصابم بهم ریخت خواستم برم داخل ولی خودمو کنترل کردم تا ببینم چی میشه.
دیدم احسان رفت طرف دختره بغلش کرد وازش لب گرفت فکر کنم بدجوری حشری شده بودن چون اصلا به طرف من نگاه نمیکردن.تو اون لحظه دیدم احسان دختره رو خوابوند رو تحت و افتاد روش وصورت و گردن دختره رو میبوسید.دختره روسریش رو باز کرد احسان هم دکمه های مانتو دختره رو باز میکرد حالا دختره با یه تاپ و شلوار پیش احسان بود. احسان هم از روش بلند شد تمام لباساش رو درآورد فقط شورتش پاش بود بعد شروع کرد به لخت کردن دختره شلواره دختره رو از پاش درآورد تاپش رو هم بالا داد دختره یک شورتو سوتین سیاه تنش بود دختره شروع کرد به مالیدن کیر احسان بعد شورت احسان رو درآورد کیر احسان رو دیدم واقعا حرف نداشت دختره حق داشت حشری بشه.احسان کیرش رو به سمت دختره برد و دختره شروع کرد به ساک زدن.خیلی خوب ساک میزد احسان هم خیلی حال میکرد .
احسان دختره رو کنار زد و از پشت سوتینش رو باز کرد .درسته سینه های کوچکی داشت ولی مثل توپ گرد و خوشکل بود احسان با ولع خاصی سینه های دختره رو میخورد دیدم یواش یواش آومد پایین وبا دندونش شورت دختره رو کشید پایین و کس دختره رو لیس میزد دیگه دختره تو حال خودش نبود همش آه اوه میکر صدای ناله هاش همه جا پیچیده بود دختره پاهاشو به هم میفشرد دیگه ناله هاش به جیغ تبدیل شده بود احسان هم نامصب بدجوری کسش رو میخورد تو اون لحظه دیدم دختره ارضا شد و خودشو شل کرد دیگه نوبت احسان بود دیدم بالش رو برداشت گذاشت زیر دختره و کون دختره رو انگشت میکرد متوجه شدم میخواد از کون دختره رو بکنه بعد از اینکه انگشت کردنش تموم شد یه کاندوم از کیف دختره برداشت و رو کیرش کشید و آروم آروم به طرف کون دختره برد درست نمیدیم ولی یه لحظه دیدم احسان با تمام قدرت کیرش رو تو کون دختره کرد دختره محکم جیغ کشید ولی احسان بهش توجه نمیکرد و محکم تلمبه میزد دختره هم کم کم داشت حال میکرد و چیز هایی میگفت همش میگفت بکن محکم بکن جرم بدم آی آی آِِییییی دارم پاره میشم.
احسان هم با اون حرفا حشری میشد و محکم تلمبه میزد .احسان یه دفه کیرش رو کشید بیرون دیدم ارضا شد و کاندومش پر از آبه.
تا اون لحظه سرپا داشتم نگاشون میکردم خواستم برم داخل مچشون رو بگیرم ولی با خودم گفتم :کار ار کار گذشته بیخیال شدم زود رفتم بیرون سر کوچه وایسادم بعد از نیم ساعت دیدم دختره آومد بیرون و نمی تونست راه بره با خودم گفتم :دختر جنده حقته من بودم درختو تو کونت میکردم تا دیگه از این غلط ها نکنی.
دختره هم آمد از کنارم رد شد باز هم خودمو کنترل کردم به خاطر آبرومون چیزی نگفتم.بعدش رفتم داخل دیدم احسان تو اتاقش دراز کشیده و خوابیده .بازم به روی خودم نیاوردم .
بعدا دیگه هیچ وقت تنهاش نگذاشتم و گشتم یه دختر خوب گیر آوردم وازدواجش کردم حالا خدا رو شکر زندگیشون خوبه و دیگه سراغ کارهای زشت نمیره.

نوشته: لیلا

دسته بندی:

بازگشت به صفحه اول وب سایت و لیست تصادفی داستان ها