داستان های سکسی | انجمن سکسی کیر تو کس

بیش از سی هزار داستان سکسی

فیلم های سکسی خارجی در MAME85.COM

عکس و کلیپ های سکسی ایرانی در KiR2KOS.NET

دوران دانشجویی من و احسان

سال 95 دانشجو بودم و با دوستم تو تهران خونه اجاره کرده بودیم ، احسان رفیقم خوش استایل و زبون بازه و تقریبا مخ هر دختری رو بخواد میزنه ، دو هفته بیشتر طول نکشید که با دختری به اسم سمانه رفیق شد ، سمانه هم دختری بود که نصف پسر های دانشگاه تو کف‌ش بودن و از قیافه و هیکل چیزی کم نداشت .

به یه ماه نکشید که پای سمانه به خونه هم باز شد و موقع هایی که سمانه میخواست بیاد خونه من سوییچ رو بر میداشتم و میرفتم بیرون تا تنها باشن باهم !!!

چند باری احسان بهم گفت وقتی با سمانه میرم بیرون تو هم بیا ولی من هی بهونه میاوردم و نمیرفتم یه روز احسان گفت : ببین من هی میگم بیا تو هی بهونه میاری ، نری جایی بگی این رفیقمون ما رو به دختر فروخت‌هااا ، بیا دیگه ، بخدا سمانه دختر باحالیه میگیم میخندیم با هم تا اینکه یه روز جلو در دانشگاه سمانه من رو با احسان دید و گفت امشب با احسان قراره بریم یه مهمونی و تو هم باید بیای ، اولش خواستم نرم ولی به اصرار های سمانه نتونستم نه بگم

بعد اون مهمونی دیگه من تو اکثر دور دورای احسان و سمانه بودم ، سمانه دختر اجتماعی بود و خیلی گرم رفتار میکرد ، حتی بعضی شب ها با سه تا غذا میومد خونه و دور هم شام میخوردیم و میرفت و احسان یه کلید از در خونه داده بود به سمانه حتی !!!

اصل داستان از اینجا شروع میشه که 8 ماهی از رابطه احسان و سمانه گذشته بود ، این اواخر دیگه کمتر بیرون میرفتیم و احسان و سمانه 1 ماهی میشد تو خونه باهم خلوت نکرده بودن ، یه روز احسان برا سالگرد باباش رفت شهرستان و من خونه تنها بودم که یهو یکی کلید انداخت به در و اومد تو ، سمانه بود !!!
جا خوردم یهو ، دیدم سمانه بدون اینکه به من توجه کنه کیف و شالش رو انداخت یه گوشه و رفت سمت دستشویی دستش به دستگیره در دستشویی بود که یهو بی حرکت وایساد و پاهاش رو از هم باز کرد و یهو شلوارش از بالا به پائین خیس شد …
رفتم سمتش که برگشت رو به من و با حالت خجالت سرش رو پائین گرفت و گفت : گند زدم
نمیدونستم چی بگم خیلی سعی کردم جلو خندم رو بگیرم گفتم : عیب نداره بزار حموم رو آماده کنم یه دوش بگیری

رفتم تو اتاق و بی صدا زدم زیر خنده در حموم رو باز کردم یه سری شورت و رکابی تو حموم داشتم ریختم تو یه تشت برگشتم تو اتاق که دیدم سمانه تیشرتش رو درآورده گرفته دستش و فقط یه سوتین نخی سبز تنشه و گفت : اینو کجا بزارم ؟؟؟ سعی کردم به سینه هاش نگاه نکنم و گفتم : یه تشت تو حمومه کل لباسات رو بنداز تو اون
تشتی که دستم بود رو گذاشتم گوشه اتاق ، سمانه رفته بود تو حموم ولی در رو نبسته بود ، داشت دکمه های شلوارش رو باز میکرد که گفت : هر کاری بگی میکنم فقط قول بده به کسی چیزی نگی …
گفتم : قرار نیست به کسی چیزی بگم خیالت راحت ، کجا بودی حالا که سر از اینجا در آوردی ؟؟ گفت : دانشگاه بودم ، اشتباه کردم تو دانشگاه نرفتم دستشویی
همینجور که داشت جواب من رو میداد شلوارش رو هم درآورد !!! رفتارش عجیب بود و خیلی با ناز و عشوه حرف میزد ، فرق داشت با روزای قبلش ، سرم رو گرفته بودم پائین که بدن لختش رو نبینم هر چی باشه دوست دختر رفیقم بود ، گفتم : باشه پس من میرم تو هال اگه کاری داشتی صدام بزن که گفت : نهههه کجا میری من نمیتونم با این شیرآب ها کار کنم میشه آب رو برام تنظیم کنی ؟؟؟
شیرآب حموم پیچی بود و با این حرفش دوهزاریم افتاد که سمانه داره کرم میریزه ، رفتم تو حموم که دیدم سمانه دولا شده لباساش رو میندازه تو تشت و جوری هم دولا شده که کونش قلمبه رو به من باشه ، کیرم داشت راست میشد تو حموم که رفتم سمانه صاف وایساد و با ناز عشوه گفت : نمیدونم باید چجور لباس بشورم ؟؟؟ باید چنگشون بزنممممم ؟؟؟ گفتم نمیخواد با دست بشوری بزار میندازمشون تو لباسشویی گفت : آخه شاشیدم قدشون ، لباسشویی کثیف میشه
گفتم : حالت خوبه سمانه ؟؟؟ مست کردی ؟؟؟
گفت : نهههه ، چرا مگههه ، گفتم هیچی لباسات رو بزار میندازم لباسشویی عیب نداره گفت : مرسیییی و دستش رو برد پشتش تا سوتینش رو باز کنه ، کیرم لامصب بدجوری سیخ شده بود و از رو شلوارک خیلی ضایع معلوم بود ، پشت کردم به سمانه که کیرم رو نبینه زودتر آب رو باز کنم و برم بیرون ، یوزارسیف بازی نمیخواستم دربیارم ولی خوب احسان رفیق بچگیم بود و نمیخواستم به دوست دخترش دست درازی کنم .

تشت لباسای سمانه بغل پام بود که یهو دیدم سوتینش رو هم انداخت داخل تشت ، آب رو تنظیم کردم برگشتم رو به سمانه که دیدم دستش به سینه هاشه و داره باهاشون ور میره ، نگاه سمانه به کیر سیخ شده من بود که گفتم : بیا ببین خوبه آب بدون توجه به حرفم گفت : همونیه که من میخوام (نگاهش به کیرم بود) که یهو با دستش کیرم رو از رو شلوارکم گرفت ، دستش رو پس زدم و گفتم : سمانه تو حالت خوش نیست بزار برم بیرون دوشت رو بگ…
پرید وسط حرفم و گفت : چقدر خری تو پسر … همه پسر ها منتظر چنین موقعیتی‌ان بعد تو اسکل ده دقیقس عین مونگلا در و دیوار رو نگاه میکنی ؟؟؟ گفتم : سمانه تو دوست دختر رفیقمی نمیتونم ای…
گفت : من هیچ دوستی با احسان دیگه ندارم و باهاش بهم زدم و این آخرین باریه که من رو تو این خونه میبینی
سکوتی برا چند ثانیه بینمون حاکم شد ، من داشتم بدن سمانه رو دید میزدم و عذاب وجدان احسان هم ولم نمیکرد که سمانه شورتش رو در آورد و گرفت جلوم صورتم و گفت : بندازش تو تشت ، گوشه شورتش رو گرفتم و انداختم تو تشت ، دست رو شونه هام گذاشت و بهم فهموند که زانو بزنم ، زانو زدم جلوش و یه پاش رو داد بالا و کف پاش رو گیر داد به دیوار حموم و دست کشید رو کصش و گفت : میتونی از دستش بدی ؟؟؟؟
حشریت بهم غلبه کرده بود و بدنم داغ شده بود ، سمانه گفت : حالا نشسته میخوریش یا میشوریش ؟؟؟
مشتم رو پر آب کردم و ریختم رو کص سمانه ، و شروع کردم لیسیدن کصش ، جنده خانوم از قبل برنامه داشت و کاملا شیو کرده بود ، با دستاش موهام رو چنگ میزد ، کف پاش رو از رو دیوار برداشت و دستام رو گرفت و فهموند بهم که پاشم ، تا وایسادم شلوارک و شورتم رو کشید پائین و کیرم رو تو دستاش گرفت و گفت : حدسم درست بود ، یه روز که با احسان برا یه کار چند دقیقه ای اومدیم خونه تو خواب بودی و تو خواب راست کرده بودی ، از اون موقع منتظر این روز بودم
سر کیرم رو بالا گرفت و کیرم رو چند بار لیس زد و تخمام رو تو یه دستش گرفت و شروع کرد ساک زدن کیرم ، خیلی حرفه ای بود اصلا دندون نمیزد
وایساد و صورت هم رو گرفتیم و شروع کردم لب گرفتن ، این دختر بلد کار بود ، همینطور که لب میگرفتیم من سینه هاش رو میمالیدم و اون هم کیرم رو تو دستش گرفته بود
رفتم سمت سینه هاش ، دو تا 80 روی فرم
کمرش رو گرفتم و خوابوندمش کف حموم و نشستم و کیرم رو کردم لای سینه های ، خودش سینه هاش رو با دستاش جمع کرده بود ، همینجور که روش بودم کیرم رو دادم دهنش که تو اون حالت هم ساک بزنه ، تو حین ساک زدن یهو عوق زد و شروع کرد سرفه ، سرفه هاش تموم نمیشد بلندش کردم از کف حموم نشوندمش که یکمی بعدش سرفه هاش بند اومد ، با خنده بهش گفتم : نخورده که نیستی چقدر هولی خندید و با مشت چند تا ضربه زد به رونم و گفت : خیلی پرروئی بخواب که داره خیلی دیر میشه ، خوابیدم و اومد روم و اول دستش رو توفی کرد و مالید سر کیرم بعد کیرم رو سر داد تو کصش و گفتم : ادا تنگا چیه در میاری بده بره تو دیگه که یه چک محکم زد تو گوشم اولش یکم جا خوردم بعدش خوابید رو سینه هام و گفت : شروع کن ببینم چی بلدی
منم شروع کردم از زیر تو کصش تلمبه زدن ، صدای آه آه‌ش انرژی میداد بهم میدونستم این جنده تا حالا خیلی داده میخواستم کاری کنم این یکی رو یادش نره
بعد پاشدیم پوزیشن عوض کنیم ، کف دستاش رو گرفت به دیوار و من رون پای راستش رو گرفتم و پاش رو دادم بالا و شروع کردم تلمبه زدن
وسط تلمبه زدن یهو چرخید و گفت بخواب ، خوابیدم کف حموم حالت 69 اومد روم و شروع کرد ساک زدن ، کص و کونش رو به رو صورتم بود دیدم که جنده خانم آپشن آنالش هم فعاله ، بعد چند دقیقه که تو حالت 69 بودیم حس کردم که کم کم داره آبم میاد پاشدم و گفتم ناکام نمونم حالت داگی خوابوندمش و کیرم رو که گذاشتم در سوراخ کونش با دستش کیرم رو گرفت و گفت : نههه دستش رو پس زدم و آروم سر کیر رو دادم تو …
برخلاف کص ، کونش تنگ بود ، یواش یواش شروع کردم تلمبه زدن تو کونش ، آه آه کردنای سمانه شده بود داد زدن ، منم توجه نمیکردم و کونش رو میگاییدم و چک محکم میزدم لپ کونش
حس کردم که الاناس آبم بیاد سرم رو بردم کنار گوشش و گفتم : بریزم تو ؟؟ دیدم پلکاش داره میلرزه و با صدای ضعیف گفت بریز و بلافاصله خود سمانه ارضا شد منم چند تا تلمبه آخر رو زدم و ارضا شدم و آب رو ریختم تو کونش
بعدش دمر کنارش دراز کشیدم سرش رو چرخوند سمت من و گفت : کاش روز اول توی کصخل تو دانشگاه پا پیش میذاشتی ، امروز معلوم شد 8 ماه وقتم رو تلف کردم ، با خنده گفتم : حالا پاشو یه آب به بدنت بگیر تا آخر امشب یه شانس دیگه هنوز داری گفت : نه بابا ؟؟؟ چرا نمیگی یه شانس دیگه بهم بده ؟؟؟
دوش گرفتیم و اومدیم بیرون ، یه شلوارک و تیشرت بهش دادم لباساش رو انداختم لباسشویی بعد انداختم تو تراس تا خشک شه ، از بیرون شام سفارش دادیم و دور هم خوردیم و آخر شبی بدون هیچ کار دیگه ای اول تا آخر فقط تو کصش تلمبه زدم و بعدش لباساش رو پوشید و رفت

بعد اون شب دیگه با احسان ندیدمش ، راست گفت که با هم بهم زدن ، یه ماه بعد با یه پسر دیگه دیدمش و اون به جندگی خودش ادامه داد و منم دیگه سمتش نرفتم

نوشته: رفیق احسان

بازگشت به صفحه اول وب سایت و لیست تصادفی داستان ها