داستان های سکسی | انجمن سکسی کیر تو کس

بیش از سی هزار داستان سکسی

فیلم های سکسی خارجی در MAME85.COM

عکس و کلیپ های سکسی ایرانی در KiR2KOS.NET

سکس یواشکی با دختر عموم

سلام سعیدهستم ۴۲ ساله این جریان که میخوام بگم واسه ۱۶ ساله پیش هستش من مجرد بودم یه دخترعموم دارم خیلی مهربونه خیلی باهاش راحت بودم و زیادی باهم دردودل میکردیم یکبار زمستان خانوادگی رفتیم برف بازی منم هی شیطونی میکردم و دخترعموم را زیاد با برف میزدم خلاصه میکنم داستان را
بعد از یک هفته اومد خونمون من تنها بودم از مادر و پدرم سوال کرد گفتم که نیستند من تنهام خواست بره که گفتم دخترعمو اون روز ناراحت نشدی که با برف زدم گفت نه ولی یکم تابلو کردی گفتم چکار کنم دوست دارم گفت میدونم ولی تو جمع سعی کن تابلو نشه چشم گفتم و بعدش میخواست بره که گفتم الان تنهام کسی هم نیست اجازه هست یکم سربه سرت بزارم خندید و چیزی نگفت منم بعنوان شوخی هی سربه سرش میذاشتم وقلقلکش میدادم و دیدم چیزی نمیگه دل وجراتم بیشتر شد و چند بار مثلاهواسم نیست دست زدم به سینه اش کم کم قلقلک تبدیل شد به کشتی وازپشت چسبیدم بهش وکیرم حسابی راست شده بود که متوجه شد و گفت بسه دیگه میخوام برم که یکم خواهش و التماس خوابوندمش زمین و باسینه هاش بازی کردم اولش خیلی تلاش کردکه ازدستم فرارکنه اما بهش زور بودم دم گوشش گفتم اروم باش میدونی که خیلی دوست دارم پس چرا ازم فرارمیکنی که گفت منم دوست دارم ولی میترسم ابرومون بره کسی بفهمه منم گفتم نترس کسی که نیست قرارهم نیست کسی بفهمه خواهش میکنم خرابش نکن خلاصه کم کم راضی شد و گفت فقط لاپای گفتم چشم آروم دستموبردم داخل شلوارش و چوچولوشو شروع کردم به مالش و خودشو شل کرد بعدش بلوزش را دادم بالا وشروع کردم به خوردن نوک سینه هاش هرازگاهی هم بادستم سینه هاشو فشار میدادم هی میگفت سعید توراخدا زودتمومش کن ولی من اصلادوست نداشتم تموم بشه انگار تمام دنیا زیرپام بود بعدش شورتش راکشیدم پایین و شروع کردم به لیس زدن اونقده براش خوردم که یه لحظه تمام بدنش لرزید وبی حال شد بعد منم محکم بغلش کردم وهی نازشو میکشیدم بعدچند دقیقه بهش گفتم حالانوبت شماست من ارضا نشدم بلندشدم و شورتم را کشیدم پایین و کیرم را که دید یکم خیره شد گفت چقد کلفته من نمیتونم گفتم نترس عادت میکنی گفتم ساک بزن بخورش که قبول نکرد فقط چندتا بوس کردو زبون زد بعد درازکشید من یه تف زدم سرکیرم ویه تف لاپای دختر عمو و شروع کردم به تلمبه زدم چند دقیقه تلمبه زدم و گفتم عزیز ابم نمیاد ازپشت بکنم که گفت ن میمیرم خلاصه اونقده کسش را مالوندم تا قبول کردفقط سرش بره داخل چه ذوقی کردم یکم باانگشت بازی کردم و آروم آروم کیرم کردم توکونش و بالشت را گازمیگرفت و آروم جیغ میزدم کونش بقدری تنگ بود که نمیرفت تو بعدکمی عقب جلو سرکیرم رفت داخل و کمی عقب جلو کردم که دیدم ازگوشه چشمش اشک ریخت دلم بهش سوخت کیرمو در آوردم و برعکسش کردم کیرموهی میمالیدم به کوسش و هی میگفت سعی توراخدا نکنی تو گفتم هواسم هست بعد عقب جلو کردم تا احساس کردم ابم داره میاد بهش گفتم پاهاتو بچسبون بهم و تمام ابم را ریختم رو رون پاهاش بعدش پاشدیم خودمون را تمیزکردیم و دخترعموم داشت میرفت صورتموم را بوس کردوگفت خواهشا بین خودمون بمونه ومنم قول دادم الان ۱۶ ساله ازاین جریان میگذره و ما بهم نرسیدم اونم متاهل منم متاهل خیلی هم خوب هستیم و کلا هیچ حرفی ازاون روز به زبون نمیاریم دخترعمو واقعا یه نعمت بزرگی هستش امیدوارم خوشتون اومده باشه باراولم بود شاید به دل نشینه اما واقعی بود

نوشته: سعید

دسته بندی:

بازگشت به صفحه اول وب سایت و لیست تصادفی داستان ها