من 31 سالمه و یه مدتی بود تو فکر این بودم که با یه مهماندار دوست بشم. نمیدونم چرا، ولی همه ش تو ذهنم بود که مهماندارا دخترای سکسی و پایه ای هستند. بعد از اینکه کلی توی اکانت های اینستا گشتم و پی ام دادم، یکیشون جواب داد و یه کم چت کردیم و خیلی سریع دوست شدیم.
بعد از ملاقات اول توی تلگرام بهش گفتم خیلی سکسی هستی و من نمیتونم باهات کاری نکنم، گفت منظورت چیه، گفتم حضوراً میفهمی…
توی ملاقات دوم بود که توی ماشین لب گرفتم ازش و گفت فقط همین؟ گفتم نه، بیشتر میخوام… شب دیروقت بود و بردمش توی یه کوچه خلوت و دست کردم توی لباساشو همینطور که لبش رو میخوردم سینه هاش رو هم مالیدم و مطمئن شدم سینه خوبی داره… واسه هم خیلی مهمه سینه دختر
کم کم هی رابطه رو بیشتر کردیم و چون استرس داشت که تو خیابون کسی بهمون گیر نده گفت حداقل بریم توی پارکینگ. از اون به بعد میرفتیم توی پارکینگ و آسانسور ساختمون اونا و در همین حد لاس میزدیم.
یه شب که فقط خواهرش خونه بود، وقتی رسیدیم نزدیک خونه، گفت بریم بالا، من فکر کردم منظورش توی راه پله هست، ولی وقتی رسیدیم بالا، در رو باز کرد و گفت بی سر و صدا برو تو…
خواهرش خوابیده بود و رفتیم توی اتاق خودش.
من سکس ریسکی و تحت استرس دوس دارم. نمیشد لامپ رو روشن کنیم، قفط چراغ خواب رو روشن کرد و خیلی سریع کامل لخت شدیم و خوابیدم روش و اول به لب خوردن و بعد کس لیسی و بعد ساک زدن اون گذشت، تا خوب سفت شدم. برش گردوندم به شکم خوابوندمش و پشتش خوابیدم و یه کم لپ کونشو وا کردم و گذاشتم لاش که لاپایی بزنم. انقدر محکم روش تکون میدادم که سر و صدای تخت کم کم زیاد شد و میترسید خواهرش بیاد…
گفت روی زمین بخوابیم، بهتره. قبل از اینکه بخوابیم رو زمین نشوندمش رو زانوش، میدونست گاییدن سینه هاش رو دوست دارم. گذاشتم لای سینه ش و حسابی سینه های خوش فرمش رو کردم، و بعد خوابید زمین. هنوز صحبت سکس کامل رو نکرده بودیم و اصن نمیدوسنتم دختره یا اپن ه، و به هر حال هم کاندوم نداشتیم…
باز یه مقدار لاپایی از جلو و عقب بهش زدم و گفتم میخوام بیارم آبمو… از نگاه پر از شکش فهمیدم منظورش اینه که توی تاریکی کثیف کاری نشه… گفتم بخورش. گفت ینی…؟
گفتم آره، آبمو بخور…
نذاشتم جواب بده، روش نشستم و کیرمو گذاشتم دهنشو شروع کردم تلمبه زدن تا آبم اومد… همونجا همه ش رو خالی کردم و قورت داد…
10 دقیقه ای بغلش کردم و پاشدم پوشیدم و رفتم…
یکی از بهترین سکس های زندگیم بود، ریسک و هیجانش و اینکه خودش بدون پیشنهاد من گفت بیا برام خیلی جذاب بود.
نوشته: امیر خان