داستان های سکسی | انجمن سکسی کیر تو کس

بیش از سی هزار داستان سکسی

فیلم های سکسی خارجی در MAME85.COM

عکس و کلیپ های سکسی ایرانی در KiR2KOS.NET

سکس با دختر چادری حشری در مغازه

سلام دوستان اسم من حمیده ۲۵ سالمه داستانی که میخوام براتون تعریف کنم مال سال ۱۴۰۰ میشه و کاملا واقعی هست خواهشن کسی فوش نده ادب داشته باشین و بخونین ولی خوشحال میشم که نظرات قشنگتونو ببینم

بله…داستان از اینجا شروع شد من یه مغازه قلمزنی داشتم با یکی از دوستام به اسم احمد و دراونجا باهم کار میکردیم هون بازاریاب و فروشنده و کمی قلمزنی میکرد ولی من فقط قلمزنی (منظور از قلمزن اینه که شغل ما حکاکی روی ضروف مسی برنجی و نقره بود )بعد دوستم احمد بادختری اشنا شد به اسم مهسا. مهسا دختری با حدود ۱۷۰ قد ۷۰ وزن سفید و باسنی زیبا و نقلی خیلی قشنگ ولی تنگ داشت …احمد بهش کار میداد تا اون قلمزنی کنه در منزل چند باری با دوستم رفتیم درخونشون حالا یا ازش کار تحویل میگیرفتیم یا بهش تحویل میدادیم اسم دختره ام مهسا بود بعد مدتی رفتیم که هم بهش کار تحویل بدیم هم ازش کارهای قبلو بگیریم رسیدیم در خونشون من در زدم و اون با یه چادر قهوایی خال خالی سفید اومد دم در کارهارو ازش گرفتم و کارهای جدیدی بهش دادم وقتی که گونی پر از ظروف مسی رو بهش دادم برگشت تا بزاره پشت در چادرش از رو کونش رفت اونور من که خیلی چشمام برق زد اصلا نفهمیدم چی شد یوهو برگشت و به من گفت هواست کجاست گفتم چیزی نیست یکم فکرم مشغوله یه لبخند بهم زد بعد دوستم احمد باهاش حستب و کتاب کرد و با گوشی مبلقی رو براش جابه جا کرد تو راه برگشت بودیم که دوستم گفت دختر خوبیه میخوایی باهاش دوست بشی منم از خدا خواسته گفتم چرا که ن عالیه قرار شد شب باهاش حرف بزنه رفتیم در مغازه و مشغول قیر کاری شدیم (قیر مخلوط شده با گج سفید و داخل کاسه یا بشقاب میریزیم که در حین قلمزدن سوراخ نشن )بعد دختر به دوستم زنگ زد و درپورد کار حرف میزدن احمد به دختره درمورد من گفت و دختره قبول کرد و همون موقع گکشی رو داد به من منم باهاش صحبت کردم و اوکی شد قرارشد فردا بریم بیرون خلاصه فردا رسید و من با موتور رفتم دنبالش و رفتیم بیرون تو یه پارک یه جای خلوت پیدا کردیم و نشستیم یکم بوس کردم و بوسم کرد و رفتیم بهش گفتم بریم در مغازه من لباس عوض کنم و یه چیزی جا گذاشتم رسیدیم در مغازه من رفتم اون پشت تا لباس عوض کنم شلوار و پیراهن که دراوردم دیدم اومد پیشم و چسبید بهم منم چسبدم بهش و باسنشو فشار میدادم کیرم سیخ شده بود میخواستم بکنمش که گفت پریوده ضد حال کیری خوردم ولی چند روز زعد تازه پریودیش تموم شد و خیلی ام حشری بود در مغازه کار میکرد بعد از دوستی هیچی بگذریم اون روز به بهونه اینکه میخواد تا ساعت ۳ کار کنه و بره یکسره وایساد و دوستم رفت خونه منم ساعت ۱ ناهار خوردم در مغازه رو بستم و رفتم اون پشت که اسراحت کنم مهساهم داشت کار میکرد

من اون پشت رفتم استراحت کنم تا چشمامو بستم یهو اومد کنارم و یکم نگام کرد بعد از کمی نگاه خوابید روم و گفت خیلی دوست دارم و ازم لب گرفت خلاصه بعد از کمی لب گفت امروز روز اخر پریودی هست و شاید کمی خون تو کسش باشه ولی لاپایی منو بکن منم تو مغازه کاندوم داشتم تا بهش نشون دادم انگار دنیارو بهش داده بودم پرید تو بغلم و کلی بوسم کردو ازم لب گرفت خلاصه لباسامو در اوردم حالا نوبت اون بود اول مانتو بعد ساپورت بعد کرست سینه های نقلی داشت ولی خوب بودن شلوار که دراورد دیدم چه بدن سفد و بی مویی داره یه باسن خیلی خشگل و نقلی و قشنگ انگار جنیفر بود خیلی زیبا بود اندامش بعد رو به شکم خوابید و منم یکم توف زدم به کیرم و گزاشتم در کسش و حل دادم تو واییی نگووو چه کس داغ و خوبی داشت حال کرده بودم خیلی ام تنگ بود خلاصه دوتا تلمبه زدم ابم اومد کاندوم دراوردم دیدم خبری از خون نیست گذاشتم تو کسش دوباره تلمب زدم شاید باورتون نشه تو ۱۰ دقیقه ۶ بار ارضا شدم و هر دفعه بیشتر از قبل ابم میومد بعد دیدم یوهو لرزید و خودشو جمع و جور میکرد متوجه شدم ارضا شده برش گردوندم و دوباره ازش لب گرفتم لباسامونو پوشیدیم اون رفت مشغول شد و منم خوابیدم تا ساعت ۳ بگذریم چند باری دوباره سکس داشتیم دوستمم که میدونست مهسا چرا هروز درمغازه میمونه و برا ناهارم نمیرم خونه حسادت میکرد و حرفایی به مهسا گفته بود که مهسا میخواست رابطه رو تموم کنه من که متوجه شده بودم از دست احمد خیلی ناراحت شده بودم بهش گفتم تو با من دوستش کردی بعد حالا رفتی بد منو بهش گفتی احمد چیزی نگفت و پیچوند منم گفتم باشه پس منم نمیزارم مهسا با تو رفاقتی بکنه مغاز رو جدا کردم پول پیش گرفتم ازشو از اون مغاز رفتم یه جا دیکه مهساام میومد پیش من سرکار خلاصه مغازه جدید که رفتم تا دو روز باهاش سکس نداشتم ولی بیشتر فکرم اینجا بود که از کون بکنمش خیلی کون قشنگی داشت بعد دوروز بهم گفت تو دیگه منو دوس نداری گفتم چرا گفت اخه دوروزه با من سکس نمیکنی گفتم اخه کیرم دیگه نمیخواد خسته شده یه چند روز تحمل کن اونم خیلی حشری بود بهم گفت من الان میخوام گفتم نه گفت جرا میخوام مغازه جدیدمم یه زیر زمین خوب داشت که فرشش کرده بودم واسه وقتی که با دوستان میخوام مشروب بخورم
خیلی اسرار کرد منم گفتم باشه بریم زیر زمین خلاصه رفتم زیر زمین و لخت شدیم وایسادم کل بدنشو خوردم ممه هاشو اونقدر خوردم که حال کرده بود رفتم سراغ کسش من که دلم نمیگیره بخورم فقط مالیدمش بعد اومدم روش و کیرمو گذاشتم رو دهنش و واسم ساک میزد چه جورم میخورد انگار حرفه ایی بود حال کردم بعد بهش گفتم رو شکمت بخواب میخوام باسنتو بخورم خوابید رو شکم و منم رفتم پشتش و دوسه تا گاز از اون کون قشنگش گرفتم و اونم هی جیغ کوچیک میکشید بعد لا کونشو باز کردم اصلا باورم نمیشد یه سوراخ خوشگل و سفید داشت دیونم میکرد زبونمو زدم به سوراخش بوی خوبی داشت بعد دستمو تفی کردم و کردم تو کونش یکم عقب و جلو کردم بعد دوتا دستم بعد ستا دستم که شد یکم درد میکشید ولی به روی خودشم نمیاورد بعد ۵ دیقه انگشت کردن یه تف زدم به سوراخش و یه تف زدم به کیرم بعد اومدم رو کونشو گذاشتم در سوراخش بعد یواش یواش فشار دادم سر کیرم رفت تو یوهو خودشو سفت گرفت درد شدیدی اومد سراغش ولی بهش گفتم یکم که صبر کنی جا باز میکنه اونم به حرف گوش داد و جیزی نگفت ولی خیل تنگ بود قشنگ انگار یکی کیرمو گرقته بود و داشت فشار میداد بعد ۳ دیقه دیدم خودشو شل کرد منم یواش یواش عقب و جلو میکردم بعد دیدم داره لباشو گاز میگره تو نگو داشته لذت میبرده درد تبدیل میشه به لذت منم بهش گفتنم مهسا تا اومدم بگم بهم لب بده دیدم لباشو گذاشت رو لبام منم که یوهو شهوتم بیشتر شدو با هرچی نیرو که در بدنم داشتم تلمبه میزنم بعد بهم گفت میخوام کیرتو تا تح بکنی تو کونم گفتم باشه و لای کونشو باز کردم و تا تح حل میدادم تو کونش اینقدر بهش حال میداد این کردن که دوبار ارضا شده بود خلاصه از اون روز به بعد ما شاید ۲۰ بار دیگه سکس داشتیم ولی اول میگفت باید منو از کون بکنی بعد از کس منم که از خدا خواسته بودم بیشتر حال میکردم باهاش
ممنونم که تا اینجای داستان با من بودین ببخشید که طولانی شد اخه خواستم از اشنایی تا یه سکس توپ براتون بگم و از همتون ممنونم

نوشته: حمید

بازگشت به صفحه اول وب سایت و لیست تصادفی داستان ها