داستان های سکسی | انجمن سکسی کیر تو کس

بیش از سی هزار داستان سکسی

عکس و کلیپ های سکسی ایرانی در KiR2KOS.NET

فیلم های سکسی خارجی در MAME85.COM

سکس بعد دعوا

سلام دوستان من شیرینم. همون که قبلا زیر خاطره ام با محمد حسابی بهم ارادت داشتید. بعد از اون خاطره ای که تعریف کردم منو محمد توی دفتر کارم سکس کردیم بر حسب یه مشکلی نزدیک یه ماه منو محمد قهر بودیم. حالا بماند مشکلمون چی بود.( دوباره کسی نیاد بگه این حوصله نداشت) خب حوصله ندارم همرو تعریف کنم. خلاصه منو محمد بعد از یه ماه آشتی کردیم و قرار شد که یروزی همدیگرو یه جایی ببینیم. من یه بعد از ظهر دانشگاه کلاس داشتم و قرار شد اون بیاد دنبالم که بریم بیرون صحبت کنیم. اومد دانشگاه دنبالم و باهم رفتیم به یه جایی که اوایل دوستیمون میرفتیم. یه جای دنج که هیچکس اونجا نمیومد. تو ماشین ساکت نشسته بودم که دستمو گرفت و گفت دلم برات خیلی تنگ شده بود. منم دلم واقعا براش تنگ شده بود اما مقصر اصلی اون بود. یعنی هر بار که رابطمون یه کم بد میشه از طرف اون یه سیخونکی میخوره. منو کشید سمت خودشو محکم بغلم کرد. احساس کردم جونم داره میزنه بیرون. نفس نمیتونستم بکشم از بس فشارم میداد. اونم فقط محکم منو بغل کرده بود و زیر گوشم میگفت دوست دارم. خودمو از بغلش کشیدم کنار و بی مقدمه لبامو گذاشتم رو لباش. با ولع میخوردم. آخ که چقدر دلم برای اون لبا تنگ شده بود. دستمو بردم سمت کیرشو آروم مالوندمش. کمربندشو باز کردم و کیرشو آوردم بیرون. کیرش خیس بود. یه لیس از پایین به بالاش زدم که محمد دستاشو گذاشت رو سرشو گفت جووون. منم با ولع کیرشو کردم تو دهنمو میکش میزدم. آب اولیه کیرش خیلی خیلی خوشمزست. یه مزه شور باحال داره. محمد خودش سرمو رو کیرش فشار میداد و کیرش میرفت تو حلقم. احساس تهوع بهم دست داده بود. از بس تو گلوم فشار داد. اشکام دراومده بود. سرمو بلند کرد و لبامو بوسید. شلوارمو در آوردم و رفتم رو کیرش نشستم. خیلی سخت بود. بزور رفت تو. بعد از چند تا تلمبه زدن کوچیک آبش اومد که تا بلند شم از رو کیرش آبش اومد و ریخت رو لباسم. با دستمال خودمونو پاک کردیم. و من رفتم تو بغلش نشستم. یه چند دقیقه ای تو بغلش آروم گرفتم که تلفنم زنگ زد. مادرم بود گفت چرا اینقدر دیر کردی. محمد هم منو سریع رسوند خونمون. ممنون خوندید اینقدر هم نگید خرابه و ماشین. آره ما مکان نداریم برامون سکس تو ماشین می ارزه به اندازه سکس تو تخت پر قو.

نوشته: شیرین

دسته بندی:

بازگشت به صفحه اول وب سایت و لیست تصادفی داستان ها