سلام اسمم آرمانه ۲۷ از کرمان این داستانی ک میخام بگم برای ۲ سال پیشه ما ی خانواده متوسط رو ب بالا هستیم قضیه از اونجایی شروع ک برا خونه تکونی مامانم دست تنها بود خالم ی خانمی معرفی کرد ک شوهر نداشت و وضع زندگیش خوب نبود ب مامانم گفت بیاد کمکمت خونه تکونی کنه و ی پولی بهش بده ک محتاج نباشه اونروز از دانشگاه اومدم همینکه در خونه باز کردم دیدم ی خانم بهم سلام کرد منم جواب سلامش دادم اومدم داخل ب مامانم گفتم کیه گفت برا نظافت اومده بعد رفتم داخل اتاقم ک استراحت کنم و خواب بودم ک مامانم اومد برا ناهار بیدارم کرد ناهار ک خوردیم مامانم گفت زری جون با ماشین برسون خونش گفتم باشه زری جون همینکه در خونش رسوندم گفت این شماره منو بزنن اگه کسی برا نظافت خونه کار داشت منو معرفی کنین اینجا بود ک حس کردم باید بکنمش و شمارش رو گرفتم بعد ی هفته بهش پیام دادم ک یکی از دوستام برا نظافت ی نفر میخان منم شما معرفی کردم بعد آدرس دادم گفتم برو ب این آدرس فرداش زود رفتم خونه همینکه آیفون زد و اومد داخل دید خونه خالیه و کسی نیس فهمید چیه گفت آقا امیر باهام چکار داری گفتم زری جون تو چند ساله شوهرت فوت شده و سکس نداشتی منم ازت خوشم اومده میخام باهات کیف کنم گفت ن گفتم صیغه میخونم ک مشکلی نباشه اول من من کرد بعد گفت چطوری گفت پول ی روزم بهت میدم بعد صیغه خوندیم از پشت بغلش کردم دستمو دور کمرش انداختم لپ سمت چپشو بوسیدم دیدم دستامو گرفت همینجور از رو لباسا بهش میمالوندم بعد بردمش داخل اتاق خوابونپمش رو زمین شروع کردم ب بوسیدن و لب گرفتن اومدم پایین تاپو سوتینش درآوردم سینه هاشو می‌خوردم بعد شلوار و شورتش کشیدم پاهاش باز کردم شروع کردم ی خوردن گفت امیر نخور دارم میمیرم شروع کرد گریه کردن منم اهمیتی نمی‌دادم بعد خوردن کسش کیرمو درآوردم کاندوم گذاشتم روش آروم آروم جلو عقب میکردم ک آخ و نالش دراومد ک گفت بکن توش بکن بکن بکن منم جوری کردمش ک یادش نره بعدشم کیرمو درآوردم گفت زری چطور بود گفت عالی گفت همیشه ب اسم نظافت بیارم ی دل سیر هم خودت حال کن هم من بعد از اون روز منو زری در هفته دوبار سکس داریم
نوشته: امیرخان