داستان های سکسی | انجمن سکسی کیر تو کس

بیش از سی هزار داستان سکسی

فیلم های سکسی خارجی در MAME85.COM

عکس و کلیپ های سکسی ایرانی در KiR2KOS.NET

شیمای عزیزم تو خونه خودش

سال 79 بود و دانشجوی یکی از شهر های شمال بودم من دوست دخترای زیادی داشتم که با اکثرشون سکس داشتم امام اونا رو فقط به خاطر سکس و مسائل جنسی نمیخواستم ، تو مدتی که باهاشون دوست بودم از صمیم قلبم دوستشون داشتم و تو مسائل درسی و گاهی مالی کمکشون می کردم سال چهارم دانشگاه بودم و به خاطر اینکه ترم قبلش وضعیت معدلم خوب نبود تصمیم جدی گرفتم که به درسها هم سر و سامونی بدم

مدتی بود دوست دختر نداشتم و تقریبا تنها بودم دوس دخترهام معمولا از همکلاسی های خودم نبودن معمولا رشته های دیگه یا از دانشگاه های دیگه بودن از بین همکلاسی های ما دختری بود به اسم شیما که دوستان معمولی بودیم که فقط در حد سلام و احوال پرسی و راجع به درس ها و واحد ها صحبت می کردیم و روابط خیلی معمولی بود و هیچ چشم بدی بهش نداشتم . شیما چند وقتی بود غیبت داشت و گفته بودند پدرش تو جاده قم بر اثر تصادف فوت شده و به همین خاطر غیبت کرده. یه روز تو راهرو دانشگه که داشتم قدم می زدم چشمم به شیما افتاد دیدم ظاهری پریشان داره و اصلا خوب نیست رفتم جلو و سلام کردم و بهش دلداری دادم و چون خودم هم پدرمو از دست دادم باهاش ابراز هم دردی کردم و سعی کردم مقداری آرومش کنم از دروس عقب افتاده بود و سعی کردم بهش کمک کنم هر روز جزوات عقب افتاده که شیما نداشت کپی می گرفتم و در اختیارش قرار می دادم و سعی می کردم به روز بشه و از لحاظ روحی هم کمی کمکش کرده باشم اما به دلیل اینکه پدرش رو از دست داده بود خیلی وضعیت خوبی نداشت و دائم تو خودش بود تو این چند وقتی که ما بیشتر به هم نزدیک شده بودیم احساس می کردم بهم احتیاج داره یعنی هر روز زنگ می زد و از من می خواست که بیام دانشگاه و کنارش باشم احساس کردم وابسته به من شده . خونه مجردی داشت که از خونه ما خیلی دور بود با یکی از دوستاش زندگی می کرد ولی به خاطر اینکه دوستش متقاضی شرکت در آزمون کارشناسی ارشد بود یک تیم تشکیل داده بودند و تست زنی می کردند و کمتر پیش شیما بود یک روز شیما به من پیشنهاد داد گفت امشب شام بیا خونه من منم قبول کردم شب شد و من حرکت کردم و به سمت خونش رفتم خونه شیما در طبقه سوم یک آپارتمان بود وقتی وارد خونه شدم و شیمای نازنین در رو باز کرد انگار یه انسان دیگه ای بود اولین بار بود اون رو با لباس باز و خونگی میدیدم یه تاب بنفش با یه شلوارک لی کوتاه تنش بود و وقتی وارد شدم تو یه نگاه پرید بغلم و شروع به بوسیدنم کرد منم موهاشو ناز می کردم و بوسش می کردم احساس کردم گریه می کنه – فکر کنم دلتنگ باباش بود اشکاشو پاک کردم کمرشو محکم گرقتم و صورت به صورت شدم گفتم تو شیما هستی شیمای همکلاس من چقدر زیبایی یه لب کوچولو ازم گرفت و منو برد تو آشپزخونه دیدم بلند بلند می خنده دیدم تمام آشپزخونه تیکه های تن ماهی پاشیده پرسیدم چکار کردی گفت تن ماهی گذاشتم تو آب جوش بجوشه یادم رفت آب بخار شده بود و تن ماهی از شدت گرما ترکیده بود شیمای نازنین من خیلی خوش اندام بود خیلی زیبا بود نمی دونم چرا من بغل می کرد احساس آرامش عجیبی بهم دست می داد رفتم پشت کامپیوترش و روی صندلی نشستم سریع اومد روی پای من نشست و دستشو انداخت دور گردنم و دوباره صورت به صورت شدیم و ناخودآگاه لب به لب لباش واقعا خوردنی بود و سیر نمی شدم از لباش کم کم شیمای همکلاسی دیگه یه فرد غریبه و معمولی نبود احساس آرومی باهش داشتم شام رو خوردیم و کنار تخت خوابش تکیه داده بودیم و صحبت می کردیم من پریدم رو تخت خوابش اونم یه آهنگ ملایم گذاشت و اومد کنار من دست رو موهاش می کشیدم و نوازشش می کردم اون هم همینطور اومد روی من و شروع به لب گرفتن کرد این دفعه آتشی تر و داغ تر لب منو می خورد زبونش رو توی زدهنم می کرد می خورد بهش چسبیده بودم دستم روی بدنش می کشیدم واقعا حسی بهم دست داده بود که تا بحال با کسای دیگه دست نداده بود واقعا استاد بود و طوری با تک تک سلول های بدنش نوازشم می کرد تو همون حال آروم تابشو در آوردم خودش هم کمکم داد سوتین بنفش رنگ کوچیکی بسته بود سیینه های کوچیکی داشت وقتی دست رو سینه هاش گذاشتم حشری تر شد هر چی سینه هاشو می مالوندم داغ تر میشد آروم سوتین شو باز کردم و سینه های کوچیک شیما ی عزیزم کردم تو دهنم سینه هاشو می خوردم و اون هم انگشت منو تو دهنش کرده بود و می مکید واقعا اولین کسی بود که اینقد کارشو بلد بود شیما رو به زمین شد و با دستم بردم و کونش رو فشار می دادم و تمام پشتشو بوس می کردم داغ داغ شده بودیم آروم آروم دستم بردم تو شلوارکش با این دستم دکمه شلوارکشو باز کردم شورت بنفش رنگی که به سوتینش ست بود پوشیده بود شلوارکشو در آوردم بدن تمیز و سفید و بی مویی داشت از زیر شورتش دستم گذاشتم روی کس شیما باورم نمی شد کس بزرگ و تپلی داشت با اینکه قد بلند و لاغر بود امام کس بزرگی داشت کس شیما خیس خیس شده بود و دستمو روی کس خیسش می کشیدم دیدم چشمای قشنگشو بسته و توی حس رفته سریع برگشتم و چشمای قشنگشو خوردم و لیس می زم دوباره سراغ کسش رفتم دست به کسش می زدم چشماشو می بست و آروم ناله می کرد دوباره اومدم رو سینه های قشنگ و کوچیکش و تو دهنم سینه هاش کاملا تو دهنم بود و با دستم کسش رو می مالوندم گفت بیا حات 96 بشیم سر من مقابلا کس شیما و کیر من مقابل دهن شیما کیر منو تو دهنش کردم و ازم خواست کسشو بلیسم تا بحال این کارو نکرده بودم ولی دلمو زدم به دریا کیر منو تند تند می خورد و لیس می زد کسشو تند تند رو دهن من میمالوند و کیر منو تند تند میخورد یدفعه دیدم داره میلرزه گفت ببخشید یه حالتی شدم دیدم ارضا شده وبی حال افتاده رو زمین پشت به زمین خوابیدم و شیما اومد رو کیر من نشست و تند تند بالا پایین می رفت انگار کس شیما داشت تمام کیر منو می بلعید کس شیما با مکش عجیبی کیر منو میشکید تو خودش واقعا شیما تو حال خودش نبود شیما رو خوابوندم رو زمین و پاهاشو باز کردم (شیما گفت که اپن هستم) منم کیرمو گذاشتو روس کس قشنگشو شیما با یه حرکت کسشو به سمت کیرم آورد و کیر من کاملا تو کسش رفت اینقد حشری بود که خودش کسشو عقب جلو می برد این حرکتو اینقد تند انجام میداد و من هم تند تند تو کسش عقب و جلو می کردم احساس کردم داره آبم میا سریع کیرمو از تو کسش بیرون آوردم و خودش اومد گرفت تو دستش و آبمو ریخت رو بدنش تا آخرین قطره آب کیرمو ریخت رو سینه هاش تو اون لحظه یه نگاه از رضایت به هم انداختیم و لب تو لب شدیم و حسابی از سکسی که با هم داشتیم احساس رضایت می کردیم این اولین خاطره با شیما بود(1)

اگه دوستان عزیزم از این خاطره لذت بردند خاطره بعدی که با شیمای قشنگ داشتم براتون می ذارم.

نوشته: ؟

دسته بندی:

بازگشت به صفحه اول وب سایت و لیست تصادفی داستان ها