داستان های سکسی | انجمن سکسی کیر تو کس

بیش از سی هزار داستان سکسی

عکس و کلیپ های سکسی ایرانی در KiR2KOS.NET

فیلم های سکسی خارجی در MAME85.COM

دانلود فیلترشکن پرسرعت و رایگان برای گوشی های اندروید

سکس با زن خوش پستون همسایه

زن صاحبخونه ما که حدودا ۵۵ سالشه خیلی روفرم و پستونهای سالاری داشت
یه روز که توی خونه تنها بودم تلفن زنگ زد و دیدم زن صاحبخونه س از من خواست که برم و تلوزیونشون رو که تازه خریده بودند ببینم چشه که تصویر نمیده
رفتم طبقه ی بالا برای بررسی یه چادر سرش بود ولی ممه ها رو باز گذاشته بو یدونه تی شرت آستین کوتاه لیمویی رنگ زیر چادرش پوشیده بود و چون سوتین نبسته بود نوک ممه هاش به وضوح مشخص بود
من که جرأت نداشتم به ممه هاش خیره بشم ولی نمیتونستم هم اونها رو نادیده بگیرم
توی دلم گفتم آخه لعنتی این چجور لباس پوشیدنیه کیرمونو شق کردی ها ها
خلاصه بعد از تعارف و احوال پرسی مختصر رفتم سراغ ال سی دی که روی یک میز بزرگ گذاشته بودند خم شدم روی میز تا پشت اونو ببینم و دیدم که سیم آنتن از پشتش در اومده و اونو جا زدم که بلافاصله تصویر ظاهر شد مریم خانم گفت عه چش بود گفتم هیچی سیم آنتنش در اومده بود
اومد کنار من که ببینه و گفت اگه میشه ببینم که اگه دوباره خراب شد خودم درستش کنم. اینقدر به من نزدیک شده بود که کوچکترین حرکتی که میگردم پستونهای نرم و درشتش می‌خورد به بازوم .
من یکی دو بار سیم رو در آوردم و زدم جا که نشونش بدم چجوریه و اونم هی بیشتر خودشو میچسبوند به من خلاصه اینقدر کیرم شق شده بود که میترسیدم از میز فاصله بگیرم و نهایتا بهش گفتم بیا یکبار هم خودت امتحان کن و رفتم عقب که اون بیاد جای من و من هم خودم رو بهش نزدیک کردم دیدم اصلا خودشو جمع و جور نمیکنه به شدت حشری شده بودم و قلبم داشت از توی سینه م میومد بیرون
من مثل اون روی میز خم شده بودم و آروم به بهانه ی اینکه میخوام کمکش کنم دستم رو از کنار بازوش به سیم نزدیک کردم و چون دیدم باز هم خودشو جمع نکرد منم خودمو به سمت اون چرخوندم به طوریکه کیرم می‌مالید به رونش باز هم خودشو جمع نکرد دیگه مطمئن شده بودم که انگار کار جور شده برای یه حال و حول حسابی ولی لامصب ضربان قلبم از روی لباس مشخص بود
خلاصه کیرمو چند بار مالیدم به رونش بعد صاف ایستادم از پشتش رد شدم و یه بار هم مالیدم به قمبلاش اینقدر کیر من سفت بود و کون اون نرم که اگه یک لحظه توقف میکردم آبم میومد ها ها
خلاصه، گفت خوب دستت درد نکنه و اومد کمرشو راست کنه که یهو گفت آخ کمرم گرفت، منم از خدا خواسته گفتم اجازه بده کمکت کنم بلند بشی ، گفت شرمنده به خدا
گفتم نه بابا این چه حرفیه و دستم رو بردم زیر بغلهاش و کیرم رو هم صاف گذاشتم لای کونش
گفت نه اینجوری نمیشه، ترسیدم و کیرم رو کشیدم عقب
گفت برو از توی آشپزخونه یه دونه وردنه (غلطک) هست بیار و روی کمرم بغلطون تا کمرم ول کنه رفتم و آوردم و شروع کردم روی کمرش غلطوندن که چادر مزاحم بود گفتم چادر دور غلطک میپیچه
گفت برش دار طوری نیست تو هم مثل برادرمی
چادر رو که برداشتم تی شرت کمی بالا رفته بود و سفیدی کمرش توی چشم می‌خورد و یدونه شلوار گرمی نازک هم پوشیده بود
کون درشتش آنچنان خورد توی چشمم که چشمام داشت از کاسه در میومد یه برانداز درست حسابی از کونش کردم و مشغول غلطک زدن شدم.
آروم آروم تی شرتش میرفت بالاتر منم گاهی کیرمو میزدم به کونش و دستم هم به کمرش برخورد می‌کرد
گفتم اگه روغن بادوم داشتی یخورده کمرتو ماساژ میدادم زود خوب میشد
گفت توی آشپزخونه هست ، آدرسشو داد و رفتم آوردم
تیشرتشو با کمال پر رویی دادم بالا و شروع کردم به ماساژ دادن و دیگه کیرم کاملا لای کونش قرار گرفته بود و هم من حال میکردم و هم اون
همینطور که کمرشو ماساژ میدادم به باسنش نزدیک شدم و کم کم شلوار گرم کنش رو میدادم عقب و عقب‌تر
خلاصه سرتونو درد نیارم اینقدر این کار رو کردم که سوراخ کونش معلوم شد
با ترس و لرز یه بار انگشتمو از روی سوراخ کونش رد کردم دیدم راحت خوابیده و هیچی نمیگه یه بار دیگه تکرار کردم و مطمئن شدم که خطری نداره ها ها
شروع کردم با انگشتم سوراخ کونشو مالیدن و آرام شلوارشو میدادم پایین که دیدم پاهاشو جمع کرد تا شلوارش راحت بره پایین
لعنتی شورت نپوشیده بود و کوس مودار قلمبه ش خورد وسط چشمام
بی اختیار نشستم و وسط کسشو بوسیدم که قاه قاه زد زیر خنده ، منم دوباره محکم تر بوسیدم
گفت شلوارمو در بیار که بی معطلی شلوارشو در آوردم و شلوار خودمم فوری در آوردم
آنچنان کوسش خیس شده بود که وقتی اونو بوسیدم لبام خیس شد ها ها
خلاصه کیرم رو گذاشتم دم کوسش و تا آخر هول دادم توش
گفت اوفففف
گفتم جون الهی قربون اوف گتنت برم
و شروع کردم به تلمبه زدن داشت آبم میومد که کشیدم بیرون
گفت چی شد
گفتم داشت آبم میومد
گفت میخوای بریم روی تخت بخوابیم
گفتن چرا که نه
رفتیم روی تختشون و کامل لخت شدیم توی بغل هم خوابیدیم و شروع کردیم به لب گرفتن و خودش با دستش کیرمو گذاشت دم کوسش و منم هول دادم تو
خیلی با هم حال کردیم تمام عمرم همچین حالی نبرده بودم
خلاصه
چو شیرین خوردم از آن شیرین کلوچه
نوش جان گفت و من رفتم به کوچه
شاد باشید

نوشته: محسن

دسته بندی:

بازگشت به صفحه اول وب سایت و لیست تصادفی داستان ها