داستان های سکسی | انجمن سکسی کیر تو کس

بیش از سی هزار داستان سکسی

فیلم های سکسی خارجی در MAME85.COM

عکس و کلیپ های سکسی ایرانی در KiR2KOS.NET

خانواده خوش خیال 44

,عرفان شق شدن کیرشو به خوبی حس می کرد . سرشو یه سمت بالا گرفت و یه لحظه متوجه شد که زنا یی که در ابتدای نشستن رو صندلی به احترام اونا سوتینشونو بسته بودن حالا با سینه هایی لخت  و بی خیال نشستن . فقط مادرش و سحرو دید که حجابشون بیشتره .. سهیل رو دید که رفته رو سر مادرش .. سحر متوجه تغییر حالت عرفان شده بود . می دونست که اون یک پسر غیرتیه و تعصب خاصی رو مادرش داره . حرکت دستش روی کیر عرفانو تند تر کرد . ولی اون پسر با یه حسرت خاصی به مادرش نگاه می کرد . نه .. نههههههه  … سهیل چرا این جوری به فیروزه جون چسبیده .
سحر : عرفان جون .. چرا این جور گرفته ای . نگاه کن ! ما خونواده خوش خیال چقدر بی خیالیم ;! همه دور هم جمع شدیم و میگیم و می خندیم .عرفان جون فدات شم  دستمو نمی تونم خوب به سمت عقب دراز کنم . شایدم بتونم ولی دلم می خواد تو با دستای قشنگت سوتین منو باز کنی . این جوری خیلی لذت بخش تره . نشون میده من و تو چقدر با هم دوستیم . عرفان یه نگاهی به مادرش انداخت و به سهیلی که بالا سرش قرار داشت . حرصش گرفته بود . اون و سهیل تقریبا در یه سن و سال بودن . دلش می خواست با سحر که مادر سهیل می شد حال کنه با اون ور بره . اندام تپلشو در آغوش بکشه سوتین اونو باز کنه و لباشو بذاره رو سینه هاش .. دوست داشت سحر همچنان با کیرش بازی کنه .ولی خونواده خوش خیال کاری به کار مادرش فیروزه نداشته باشن . غیرت و تعصب ایرونی باعث شده بود که عرفان  در مورد مادرش خیلی ناراحت باشه و نتونه به خودش اجازه بده که از حرکت سهیل احساس ناراحتی نکنه . فیروزه سرشو بر گردوند به سمت پسرش و ناراحتی اونو دید . یه اخمی بهش کرد که دوزاری عرفان افتاد . سهیل  در حالی که دستشورو شونه های فیروزه قرار داده بود گفت .
-خاله فیروزه این جا ما همه عادت داریم خیلی راحت و صمیمی باشیم . اگه اجازه می فرمایید من سوتین شما رو باز کنم . الان عرفان جون همین کارو واسه مامان انجام میده . یعنی مامان منم می شه خاله جون سحر اون ..
سامان که در سمت دیگه فیروزه نشسته بود و بد جوری رفته بود تو نخ فیروزه گفت
 -فیروزه خانوم پسرم راست میگه . ما همه با هم صمیمی هستیم و دیگه باید خیلی راحت باشیم .
سهیل خیلی آروم دستشو برد پایین تر و سوتین فیروزه رو باز کرد . عرفان روشو بر گردوند . اون همین کارو با سحر انجام می داد . ولی سهیل حس کرد که باید دست به کار شه . سینه های درشت فیروزه اونوهیجان زده کرده بود . وقتی به نرمی سوتین فیروزه رو به سمت پایین هدایت می کرد دستشو خیلی آروم رو سینه های  اون قرار داد و با ملایمت با نوکش بازی کرد . فیروزه صدای شدت تپش های قلبشو می شنید . اون از حرکت این پسر تازه جوون خوشش اومده بود . ولی نگران این بود که نکنه  عرفان کاری کنه که باعث ناراحتی و رنجش همگان بشه . عرفان هم دستشو رو سینه های سحر قرار داده بود ولی دل تو دلش نبود . اصلا دوست نداشت سهیل با مادرش اون کارو بکنه . سامان هم نگاهشو متوجه سهیل و فیروزه کرده کاری به این نداشت که عرفان با زنش چیکار می کنه دوست داشت به جای پسرش این اون می بود که با سینه های فیروزه ور می رفت . فیروزه کاملا متوجه بود که سهیل چقدر با هوس داره  با سینه هاش بازی می کنه . اون ازنظر سن و هیکل تقریبا  جای پسرش بود و از نظر قد و قواره و سن تفاوت چندانی نداشتند .. یه جوشش عجیبی رو در کسش حس می کرد . نوک سینه هاش تیز شده بود و سهیل همچنان سینه هاشو می مالید . فیروزه با همه بی حسی یه نگاهی  به عرفان انداخت از این که اونم داره با سحر همین کارو انجام میده خیلی عصبانی بود . دقایقی بعد شرایط به صورتی عادی در اومد و دیگه همه مشغول خوردن صبحونه بودن . سحر از تغییر روحیه فیروزه فهمیده بود که اون ممکنه از این که  عرفان با سینه هاش بازی کرده ناراحت شده باشه . از طرفی سامان که در طرف دیگه فیروزه نشسته بود  با ایما و اشاره زنشو متوجه کرد که فیروزه رو طوری سر حالش کنه که آماده واسه کارای سنگین تر هم باشه  . همه شون با سر های پایین مشغول خوردن صبحونه بودن که سحر از زیر میز دستشو خیلی آروم از لای شورت فیروزه به کسش رسوند  . فیروزه چشاش خمار شده بود . خیلی خوشش میومد . از اون جایی که سهیل اونو در اوج هوس ولش کرده بود دوست داشت که سحر به کارش ادامه بده طوری که بقیه نفهمن که اون داره چیکار می کنه . ولی نگاه و حالت چشاش نشون می داد که اون به شدت حشریه .. سرشو انداخته بود پایین و سعی می کرد چشاشو زیاد باز نکنه .. ادامه  دارد … نویسنده …. ایرانی

بازگشت به صفحه اول وب سایت و لیست تصادفی داستان ها