داستان های سکسی | انجمن سکسی کیر تو کس

بیش از سی هزار داستان سکسی

فیلم های سکسی خارجی در MAME85.COM

عکس و کلیپ های سکسی ایرانی در KiR2KOS.NET

شبی بود . اما با خاطره ای خوش

سلام به همتون
اتفاقی افتاد اما آنشب هیچ وقت خاطرش از ذهنم خارج نمیشه.
عروسی بودیم. خب باغی بود پر از شادی و نوا.
پذیرایی مجلل اونم در معالی آباد شیراز . منطقه ای بسیار خوب .
وقتی با ماشین رسیدم درست مقابلم دو تا دختر داشتن از ماشینشون پیاده میشدن که چشممون بهم افتاد . اما بدون توجه رفتیم داخل. که گروه ارکست ارام داشتن مینواختن.جایی رو برای نشستن انتخاب کردم.اون خانمها هم رفتن چند تا میز اونورتر .
مهمونا اومدن و ارام ارام همه گرم رقص شدن.
منم ی گوشه ای داشتم دست میزدم و ایستاده بودم .
یکی از اون دختر ها اومد جلو گفت . چرا نمیرقصی ؟
گفتم باکی؟
…بامن
.حتما اما من رقص بلد نیستم . ممکنه از این پیشنهادتون پشیمون بشین
…اشکالی نداره
.چشم …اروم خودمو تکون میدادم و اونم سعی کرد بامن که رقصم خوب نبود هماهنگ باشه
وقت شام از خودمون پذیرایی کردیم و سر صحبت اروم باز شد.
عروسی تمام شد .رفتیم بیرون که خداحافظی کنیم
گفت مسیر ما سمت دلگشاست بهش گفتم شما خیلی مشروب خوردین .
رانندگی تو این شرایط خطرناک نیست؟
گفت چاره نیست نمیشه اینجا موند که
گفتم این منطقه امنه
ماشینتونو قفل کنین من میرسونمتون فردا سر حوصله بیایین ببرین
که با اصرار من قبول کردن
خب باید هر کدومو جدا جدا ببرم برسونمشون منم اول دوستشو رسوندم و با خودش تنها شدم .
مست بود اما نه اونجور که هوشیار نباشه
کلی حرف زدیم و منم خسته بودم که رسیدیم به خونش .
تشکر کرد و پیاده شد
و گفت حالا شما تنها شدی.باید تا خونه تنها بری .
بهر حال مهم شما بودین بریدداخل تا منم بتونم راحت برم
…ممم افرین هیچی نشده غیرت پیدا کردی؟!
نگاهش کردم و گفتم دوس نداشتی؟
گفت پارکینگ ما امشب جاش خالیه میتونی بزاری داخل
با کمی مکث رفتم تو پارک کردم
چه خونه مجللی بود… وقتی دید با یه تعارف و یک نگاه بدون تعلل وارد شدم.
گفت…رفتارت خیلی خاصه .نمیشه پیش بینیت کنم
گفتم اهل تعارف و داستان سرایی نیستم
و اینکه چرا باید از دعوت شما سرپیچی کنم
گفت خیلی ارومی و منطقی بنظر میرسی و بی حاشیه و همین رفتارت منو جذب کرد که غرورمو در مقابلت له کنم
گفتم اگر حس خوبی نداری بهم بگو
کفت خودتو لوس نکن خوبه دیگه کلاس نزار
اینجا بود که دیگه داخل منزل بودیم و یکی از بهترین شبهای زندگیم با خاطره ای خوش رقم خورد
اندامش واقعا زیبا بود. با صورتی گرد و موهای بلوند . چهرش مظلوم و دوسداشتنی بود
رفت دوش گرفت و منم بعدش دوش گرفتم
اومدم بیرون دیدم با حوله روتخت ولو شده رفتم سمتش گفتم اینجا میخابی؟
نگاهم کرد دو زانو کنار مبل نشستم چشم تو چشم بهش نزدیک شدم و لبمو رو لبش گذاشتم البته خییییلی با استرس نزدیک شدم و دیگه همونطور بغلش کردم بردم رو تخت شاید فکرشم نمیکردم که بیش از نیم ساعت فقط عشقبازی میکردیم تمام بدنش زیر لب و زبانم لمس شده بود جوری که وقتی شروع ب سکس کردم دیوانه وار با تمام وجودش منو میفهمید . سکس ما طولانی شد دوس نداشتیم تموم بشه.
خییییلی لذتبخش بود .گاهی تند و گاهی اروم میکردمش . هیچ حرفی رد و بدل نمیشد . فقط صدای اه و نفسهامون باهم رفتارمونو سکسی تر میکرد .
شبی که ای کاش هیچ وقت تمومی نداشت
صبح که پاشدم کنارم بدنی بود که دیشب با لمسش دنیای از ارامش رو ازش دریافت کرده بودم که وقتی بیدار شد عین این جمله رو بهم تحویل داد. بهش گفتم دیشب غوغا کردی . واقعا ممنونم. گفت از دعوت دیشبم پشیمون نیستم چون حس میکنم گاهی غرور ادما رو از بهترین لذتها منع میکنه. منم ممنونم
الان بعد از سالها اون شب رو هیچ وقت نمیتونم فراموش کنم
باید بگم سالهاست به عشق اون شب زیبا و ارامبخش و بعد از مهاجرتم از شیراز نتونستم دیگه خاطره اون شب رو زنده و تکرار کنم .
امیدوارم برای شما هم این اتفاق زیبا رخ بده .
شب خوش🙏🏻🌺🎈

نوشته: فراز

دسته بندی:

بازگشت به صفحه اول وب سایت و لیست تصادفی داستان ها