داستان های سکسی | انجمن سکسی کیر تو کس

بیش از سی هزار داستان سکسی

فیلم های سکسی خارجی در MAME85.COM

عکس و کلیپ های سکسی ایرانی در KiR2KOS.NET

خانوتده خوش خیال 33

فیروزه حس کرد همون حلقه گمشده زندگیشو داره پیدا می کنه . کمی خجالتش میومد . نمی دونست که باید چه عکس العملی نشون بده .. نفسش بند اومده بود . آخه اون با این حرکات آشنایی نداشت . گاهی رگه هایی از این حرکات رو بین زنای آرایشگاه می دید . سعی می کرد از این مسائل فاصله بگیره . به تر بیت فرزند فکر کنه . ولی  حالا که این دو تا زن بهش گفته بودند که درسته که باید به فکر پسرت باشی و نباید خودت رو فراموش کنی تا حدود زیادی به فکر فرو رفته بود . لبای سحر همچنان در حال بوسیدن و به هم چسبوندن لبای فیروزه بود . یه اشاره ای هم به سپیده زد که شلوار جین کشی فیروزه رو پایین بکشه .. فیروزه حس کرد که داره وارد دنیای تازه ای میشه . دل تو دلش نبود . می دونست این مسائل در زندگی امروز و بین بسیاری از هم شهریاش یه مسئله پیش پا افتاده ایه که زنی با زن دیگه رابطه جنسی داشته باشه حتی زنان و مردان هم رابطه نا مشروع زیادی دارند ..
-الان عرفان می رسه . من باید چیکار کنم .
 -غصه اونو نخور . سهیل سرشو گرم می کنه . اون که نمی دونه تو اینجایی . تازه درو هم از داخل قفل کردیم . 
-من برای آرایشگری این جام یا برای کارای دیگه ..
 -چقدر به فکر کار هستی . مسلمه که تو آرایشگر خونوادگی ما میشی و باید هر چه زود تر عرفان رو هم آماده اش کنی  که بتونه کمک حالت باشه و تو هم بیشتر استراحت کنی . استراحت نه این که بگیری بخوابی . منظورم همین لذتیه که داری از زندگی می بری .
 فیروزه هر لحظه بیشتر از لحظه پیش احساس سستی می کرد  . سپیده آروم آروم شلوار فیروزه رو پایین کشید .
 -چه کونی داری !
-یه جوری حرف می زنی که تو یک مرد صاحب کیری هستی که هوست گل کرده که بیایی و کیرت رو توی کس من فرو کنی .
 سه تا زن لحظاتی بعد فقط با یه شورت در کنار هم بودند . سحر از جلو دستشو روی شورت فیروزه گذاشته سپیده هم کف دستشو از پشت روی شکاف کون خانوم آرایشگر قرار داده بود ..  
-درش بیارین . با دستای خودتون شورت منو درش بیارین .
  فیروزه دیگه اون سرخی شرم رو رو گونه های خود حس نمی کرد .  شورتشو پایین کشیدن . سحر از جلو  و سپیده هم از پشت دو تا انگشتشونو فرو کردن توی کس فیروزه واونو آروم آروم حرکتش می دادند .
-اوووووویییییییی  اوووووووویییییییی ..
فیروزه به این فکر می کرد که چه طور تا حالا این قدر خودشو از دنیای روز و لذتهای اون محروم می کرد . با این که این دو تا زن شوهر داشتند ولی بازم تنوع می خواستن . بازم به دنبال سبک و حالت های جدیدی از لذت بودند . می خواستن از لحظه های زندگی استفاده کنن .سحر و سپیده فیروزه رو اون وسط به خودشون چسبونده بودن .  سینه های فیروزه در تماس با سینه های سحر قرار داشت ..
 -داغ شدم . داغ داغ شدم ..
 -ببینم دوست داشتی  یه مرد الان این جا بود و با سه تایی مون حال می کرد ;
 -نمی دونم بهش فکر نکردم .
 -ولی اگه یه مردی بیاد و بخواد با ما باشه تو چیکار می کنی ..
 -نمی دونم ولی حس می کنم مخالفتی نداشته باشم .
البته سحر و سپیده برای اون ساعت همچین قصدی رو نداشتن که از وجود مرد ی برای ورود به جمع سه نفره اونا استفاده شه  . می خواست همچنان فیروزه رو تشنه نگه داشته باشن و از سویی باید با خونواده اش چه مرد و چه زن صحبت می کرد که آیا می تونن یه زن دیگه ای رو هم وارد جمع بکنن یا نه . مردا که این کارو تشویق می کردند و می تونستنداز این عمل استقبال کنند چون واسشون تنوع داشت . …….
اون طرف عرفان و بر و بچه های دور و برش اومدن بیرون .. پسر خیلی دلش می خواست از ستاره و سوسن بپرسه که آیا بازم می تونه بیاد این طرفا یا نه .. بالاخره این سوالو کرد و اتفاقا اون دو تا زن خوشحال شدند و سهیل هم که خیلی خوشحال شده بود .  سهیل : باید بر نامه هاتو طوری تنظیم کنی که  به هر دو تا یا سه تا کارت برسی . تو خودت گفتی دانشگاه هم داری . آرایشگری هم هست و اون وقت مادر بزرگام هم هستند .
 -نه برای همیشه . مثلا هفته ای یک بار خوبه .
-عرفان جون تو از الان تا یه هفته دیگه طاقتشو داری که این دو تا مادر بزرگ خوشگل منو که جاذبه جنسی فراوونی هم دارن نبینی ;
عرفان رفت به خونه اش ولی مادرشو ندید . تعجب می کرد که چه بر سر اون اومده .. اون باید خیلی وقت پیشا به خونه رسیده باشه …. فیروزه و سحر و سپیده سه تایی شون طوری در هم پیچ خورده بودند که هر کدومشون از یکی لذت می گرفت و به یکی دیگه لذت می داد .
 -آهههههههه سحر .. تند تر تند تر ..
سپیده لباشو رو لبای فیرزه گذاشته بود و سحر هم کس اونو لیس می زد .. کمر فیروزه سنگین شده بود ولی آروم  آروم در حال نزدیک شدن  به مقصد بود .. … ادامه دارد …. نویسنده ….. ایرانی

بازگشت به صفحه اول وب سایت و لیست تصادفی داستان ها