داستان های سکسی | انجمن سکسی کیر تو کس

بیش از سی هزار داستان سکسی

فیلم های سکسی خارجی در MAME85.COM

عکس و کلیپ های سکسی ایرانی در KiR2KOS.NET

زن نامرئی 191

من و ریحانه برای لحظاتی با هم تنها شدیم . یه جوری بهم نگاه می کرد که انگاری هووی خودشو دیده .ولی من  نمی خواستم زیاد بهونه بدم دستش .فقط دوست داشتم ته دلشو خالی کنم . – ببینم شما و شایان توی پارک داشتین قدم می زدین ;/; -آره اون خیلی گرفته بود . با هام درددل کرد .البته چیزی بهش نگین ..  اون جای داداشمه . خیلی خوش تیپه . همون چند لحظه ای که با هم حرف می زدیم و اونم درددل هاشو می کرد …در اینجا حرفامو قطع کردم .. -خب چی می گفت . حقیقتو به من بگین. من باید بدونم . -نه شما بهش میگین . -یعنی اون با من که زنشم محرم نیست و به شما میگه ;/; -به جون خودش قسم بخورین که بهش نمیگین .. -باشه قول میدیم . به جون خودش که از همه دنیا واسم عزیز تره قسم می خورم . خوب مخشو کار گرفته بود م.. -راستش من ازش پرسیدم که شما خیلی آقایی که با این شرایط در کنار ریحانه جان که واقعا خانومه موندی و مردایی مث شما رو باید دورشونو طلا گرفت . اونم به مئ گفت آره ولی اون از بس محبت می کنه و عشق خودشو نشون میده که اصلا نمیشه به چیز دیگه ای فکر کرد . زنا و دخترای زیادی دورمو گرفتن و من نمی دونم چیکار کنم . فقط طرز محبت ریحانه نمیذاره .. اون منو به طرف خودش می کشونه -یعنی اگه من سرد تر شم اون ممکنه بره به طرف یکی دیگه . من که خودم بهش گفتم این کارو بکنه . من که خودم بهش گفتم اگه می خواد بچه داشته باشه با یکی دیگه ازدواج کنه . حتی می تونه به قیمت جدایی از من باشه . -من می دونم ولی اون  نیاز های شدیدی داره . حس کردم یه چیزایی هست که می خواد بهم بگه ولی روش نمیشه . آخه نمیشه که هر چیزی رو بر زبون آورد . ریحانه به فکر فرو رفت . -به نظر من شما باید اونو کمی آزاد بذارین . یا ازش فاصله بگیرین . مثلا این جا اگه دوستی داری فامیلی داری یه سری بهش بزن . اونو یکی دو روزی آزادش بذار . بعد اینکه کمی بر خوردت رو معمولی تر کن تا اونو بتونه به خواسته های خودش توجه بیشتری کنه . -ببینم از این نگفت که دوستای دیگه ای داره ;/; -نه اصلا از این حرفا نزد . شاید روش نمی شد و یا این که می ترسید من بهت بگم این قسمت قضیه زیادی تراژدی می شد . اونو می تونی بری به جیبش دست بزنی . به کیفش نگاه کنی به  یقه لباسش توجه کنی  . اگه تار موهای مشکوکی به گیرت افتاد .. همه اینا رو می تونی یه دلیل و مدرکی واسه خودت بدونی . این قدر هم ناراحت ناش . مردا همه خصلتشون این جوریه . یه مدتی ممکنه وفادار باشن ولی بازم تنوع طلب هستند . دلشون می خواد از زیباییهای طبیعت استفاده کنن . عشق کنن . خوب هر دو تا رو آب بندی کرده بودم . این بار دیگه خیلی ضروری بود که زود تر برم بر رسی کنم و ببینم جریان چیه . در مرحله اول دیدم وقتی که شایان رفت دستشویی ریحانه خوب جیب و روی یقه لباس و اون پیر هنی که آویزون بود رو بر رسی کرد .. عکس وموها رو خیلی راحت پیدا کرد . قیافه اش طوری در هم رفته بود که من دیگه پیروزی رو احساس می کردم . ولی اصلا دلمم نسوخت که چرا دارم این کار رو می کنم . ولی یه نموره ای بی وجدان رو شده بودم . اون شب دو تایی شون نسبت به هم سرد شده بودند . شروعش از زن بود و همین تخم بد بینی رو در دل مرد می کاشت . دو تایی شون به این فکر می کردند که طرف به اون خیانت می کنه . -عزیزم من می خوام برم یه سری به یکی از دوستام بزنم که خیلی وقته ندیدمش ..دیگه دقت نکردم که کجا می خواد بره . فقط در این مورد کمی با شوهرش صحبت کرد و قرار شد که برای فرداشب اون بره جایی که فقط دو تا زن درش زندگی می کردند .. یک دوستی بود که پیش مادرش زندگی می کرد . فقط همینو متوجه شده بودم . قرار بود شایان همین جا بخوابه . چه عالی ! خیلی خوب بود . می تونستم برم اتاقش . قبلش هم حسابی اونو آب بندی می کردم . می دونستم چیکار کنم . تا این جای کار رو خوب پیش برده بودم . روز بعد شایان رو خیلی ناراحت دیدم . اون همسرش رو به جایی که می خواست رسونده بود وقتی که بر گشت می خواستم کمی سر به سرش بذارم تا سر صحبت رو باز کنم . بدون این که متوجه شه پشت ماشینش نشستم . رفت به همون پارک نزدیک خونه شون . وقتی از ماشین پیاده شد منم در پشتی رو باز کرده اومدم بیرون . وقتی هم که منو دید از تعجب داشت شاخ در می آورد . -شما توی ماشین بودید -آره .. -من بهتون گفتم با من بیاین .. -حس کردم خیلی ناراحتین و خواستم که همراه شما باشم .. -این مسئله دیگه به خودم مربوطه .. -یعنی من نمی تونم کمکت کنم . ;/; منم جای خواهر شما . اگه مشکلی هست با من در میون بذارین …. ادامه دارد … نویسنده … ایرانی

بازگشت به صفحه اول وب سایت و لیست تصادفی داستان ها