داستان های سکسی | انجمن سکسی کیر تو کس

بیش از سی هزار داستان سکسی

فیلم های سکسی خارجی در MAME85.COM

عکس و کلیپ های سکسی ایرانی در KiR2KOS.NET

دوستی و رابطه با اولیای شاگردام

تا قبل از ازدواج خیلی شانس های سکسی بهم رو نیاورد خودمم بلد نبودم روشم نداشتم چیکار باید بکنم، ولی بعد از به دنیا اومدن پسرم برام خوش یوم بود😅👌🏾، بعد از چند وقتی که یکی از مامان های شاگردام بچه شو می‌آورد کلاس فوتبالمون متوجه شدم ازم خوشش میاد،هی با جمله هایی که می‌گفت بهم میفهموند که ازم خوشش اومده، خلاصه منم شروع کردم به پی ام دادن و دل زدم به دریا و گفتم ازت خوشم اومده و تعریف و تمجید و عشق بازی کم کم علاقه مون به هم شدید تر و شدیدتر شد اوایل فقط عشق بازی و الهی بمیرم برات و از درد هاش بگه از مصیبت هاش بگه و منم حسابی غرق مسائلش شده بودم اوایلش حتی میگفتم کاشکی بودم بپیشت بغلت کنم بهش برمی‌خورد میگفت شوهر دارم ازین حرفا بزنی کات میکنم و ازین حرفا، خلاصه عشق بازی ها و داستانامون ادامه داشت ، تا کم کم تو چت هامون پای لب بازی و چمیدونم از کمر به بالا واسه من از کمر به پایین واسه شوهرت😅😅و خلاصه چتامون حسابی سکسی شد و یه روز شوهرش خونه نبود منم سرکار بودم و حسابی سرم شلوغ بود گیر داد که برم خونشون، جور نشد و نتونستم برم قهر کرد تا شب دوباره داشتیم میچتیدیم و قربون صدقه اش میرفتم که ۱۲ شب گفت دوباره برم ووووواااااای باورتون نمیشه قلبم داشت میومد تو دهنم شانس خوب من خانومم هم نبود رفته بود خونه باباش اینا من تنها بودم وووووووای ماشین و ورداشتم و رفتم خونشون باورم نمیشد اصلا انگار خواب میدیدم، چندین بار موقع لب گرفتن بهش گفتم گازم بگیر ببینم بیدارم یا نه، باورم نمیشد بزاره شلوارشو دربیارم ولی گذاشت اصلا یه حالی بودم دیوونه وار کصشو میخوردم تو چشام نگاه می‌کرد و آه می‌کشید و میرفت توحس تا اون موقع چنین تجربه ای رو نداشتم خیلی تجربه ی خوبی بود، مخصوصا که پیش خودت میگی طرف با اینکه شوهر پولداری داره ولی تورو دوست داره و داره بهت میده، باور کنید تو چنین شرایطی خیلی سخته جلوی خودت و بگیری و بگی نه شوهر داره نمیرم سمتش ، خلاصه سرتون و درد نیارم اون شب سه راه سکس کردیم، و از همون شب شروع شد بارها رفتم خونشون همه جور پوزیشن و تجربه کردم بهترین روزهای عمرم بود، یه چیز خنده دار بگم 😅😅😅😅😅😅به سبب دوستی با این بنده خدا چندتا دیگه از مادرها هم باهام رابطه برقرار کردن 😅😅😅😅🙈🙈🙈🙈 خلاصه که خیلی روزگار خوبی بود هم زمان چهار پنج تا باهات باشن با این نشد با اون با اون نشد با یکی دیگه، همه هم بخوانت و باهات لاس بزنن البته خداروشکر اون رابطه ها گندش در نیومد ولی این عادت لاس زدن یه جا خر آدمو میگیره و باعث شد یه موقعیت کاری خوب و از دست بدم و زیرآبم زده بشه سر یه سوتی، خلاصه آدم هرچقدرم مواظب باشه پی این داستانا باشی یه جا سوتی میشه و گاف رو میدی

نوشته: کیارش لئو

دسته بندی:

بازگشت به صفحه اول وب سایت و لیست تصادفی داستان ها