من و عاطفه زن شوهر دار
قسمت اول
اسمم مهم نیست و قد وهیکل معمولی دارم قدم 185 و هیکلم کاملا معمولی نه کیر رستم دارم نه سیکس پک. این داستان واقعی هست و برای سال 84 هست من اون موقع 23 سالم بود الان 40 سالمه و زن وبچه دارم. هر کی فحش بده زنشو گاییدم.
خب بریم سر داستان یا همون خاطره واقعی
آخرای پاییز 84 بود با رفیقام دور آتیش بودیم تو پارک که یکی از بچه ها گفت بچه ها یه کس تنها این موقع شب تو پارک چیکار میکنه. یزره کس شر گفتیم و خندیدیم موقع رفتن دیدم دختره روی همون نیمکت نشسته. آروم رفتم جلو و بماند که چقد رفیقام کسشر بارم کردن که هول کس ندیده رو ببین. رفتم گفتم میشه مزاحم بشم نگاه کرد و چیزی نگفت. خدایی چه چشایی داشت. خلاصه نشستم پیشش که شروع کنم مخ زنی دیدم خودش ختم خارکسه هاس.
یزره کسشر گفتم خندید و بخودم آمدم دیدم 2 ساعت داریم حرف می‌زنیم، گفتم بریم خونه ما گفت اگه فقط خودتی باشه. ترک موتور سوار شد رفتیم چه سینه هایی داشت. خودشو سفت چسبونده بود بهم منم شق درد گرفتم. رسیدیم خونه و کلی کسشر گفتیم و موقع خواب گفتم پیشت بخوابم یهو گفت پس کسخلی منو آوردی خونه بیا بخواب. یزره تو دشک حرف زدیم یه ستاره مثل ماله کلانتر رو سینش داشت،دست زدم گفتم کلانترم که هستی زد زیر خنده گفت من خودم ختم روزگارم میخوای بکنیم دیگه کسشر نگو. یزره باهاش ور رفتم گفت میشه نکنی؟ گفتم چرا مگه خودت راضی نیستی، گفت من خیلی حشریم تو الان میکنی من دهنم سرویس میشه ارضا نمیشم. گفتم قول میدم ارضات کنم. شروع کردم لخت کردن و سینه خوردن آه و اوهش بلند شد یزره ممه خوردم کم کم کامل
لختش کردم
شرو کردم لیسیدن چوچولش خدایی اصلا بو نمی‌داد دیدم یه چک زد زیر گوشم گفت همینه بخور حال میده.
گفت وحشی باش توسکس
تو همون خوردن ارضا شد و ادامه دادم بعد از حدود 10 دقیقه گفت نوبت منه شروع کرد لیسیدن بدنم از گردن تا شکم
رفت پایین یه جوری ساک میزد ترسیدم گاز بگیره قورتش بده. تخمامو می‌خورد و زیر کیرمو لیس میزد میکرد دهنش انقد حشری شده بود واقعا ترسناک بود. گفت میخام یه حال اساسی بهت بدم سرشو برد پایین تر زیر کیرمو می‌خورد یکم پامو داد بالا شرو کرد سوراخ کونمو لیس زدن ( اولین تجربه لیسیدن سوراخ کونم بود. کسایی که تجربه کردن میدونن چی میگم)
تو زندگیم همچین حالی تجربه نکردم
کلی لیسید و با کیرم ور میرفت تا حالا کیرمو به اون بزرگی ندیده بودم داشت منفجر میشد.
اومد بالا نشت رو کیرم بالا پایین کردن. میگفت جون چه کیری داری قشنگ تا ته میره. امشب میخام پارم کنی. انقد حرفای سکسی میزد که نگو. منم خدایی خیلی حشریم کلی داشتم حال میکردم. موقع ارضا شدن خودشو تنگ کرد نزدیک بود کیرم بشکنه. بعد از ارضا شدن اومد کیرمو کرد دهن انقد خورد تا آبم اومد همرو پاشید رو صورت خودش بعدش رفت صورتشو شست وبرگشت
تا بحال انقد عمقی ارضا نشده بودم.
همه این داستانا حدود 1 ساعت طول کشید.
دراز کشیدیم یکم باهم ور رفتیم گفتم الان بگم میخام بکنم دوباره شاکی میشه کس مفت از چنگم در میره. یکم گذشت گفت همین بود زورت کلی خندیدیم دو باره شروع کردیم
انقد کردیم که صب ساعت 8 میگفت بزار یه ساعت بخوابم. منم اوج جوانی و حشریت تو 23 سالگی مگه این کیر بی صاحاب می‌خوابید
انقد کردم پوست کیرم نازک شده بود دست بهش میزدم درد می‌گرفت. ساعت 8 گفتم باشه بخوابیم
یواش رفتم در خونه رو قفل کردم اومدم کلیدشم گذاشتم تو جیب کاپشنم.
نمیدونم چقد خوابیدیم یه دفه باصدای در بیدار شدم رفتم دیدم دم در وایساده حاضر وآماده که بره ولی با در قفل شده مواجه شده بود و داشت گریه میکرد. گفتم چیشده مگه اذیتت کردم گفت نه عذاب وجدان گرفتم من شوهر دارم یه پسر 3 ساله دارم نمیدونم دیشب چیشد من اومدم پیشت. فک نکین سنش بالا بود اون موقع 27 سالش بود آوردمش رو مبل گفتم بشین خودم میرسونمت. یزره گریه کرد که با شوهرم دیروز دعوام شده و زدم بیرون یه سیگاری تو پارک کشیدم که تو منو سوار کردی و تا صب منو کردی و خلاصه شروع کرد ننه من غریبم بازی منم عذاب وجدان گرفتم که زن شوهر دارم کردم. خلاصه 2 ساعت باهاش حرف زدم و حالش خوب شد رسوندم در یه آژانس که بره گفت شمارتو بده منم اون موقع موبایل نداشتم شماره داداشم دادم گفتم زنگ زدی بگو بامن کار داری.
خلاصه رفت و من تو شوک این که چه کُسی کردیم و یه طرفم عذاب وجدان که شوهر داشت و از این داستانا.
فردا عصر دیدم داداشم گفت یکی زنگ زده کارت داشته این شماره. زنگ زدم گفت منم عاطفه.
گفت شوهرم اعلام مفقودی کرده به آگاهی وکلی دنبالم بودن من الان خونه مادرمم چیکار کنم. گفتم بگو حالم خوب نبوده رفتم مرقد امام تا صب گریه کردم.
این امام خار کسه اینجا بدرد خورد😁
گفت چند روز زنگ نزن خودم بهت زنگ میزنم ولی خودمونیم کس و کونم میسوزه انقد کردی.
خیلی خوب حال دادی دمت گرم چندسال بود همچی سکسی نداشتم.
تا 1 هفته خبری ازش نبود ومنم همش تصویر سکسمون جلو چشام بود. خدایی الانم که 40 سالمه و کلی سکس داشتم هنوز اون یچیز دیگه بود.
بعد از 1 هفته زنگ زد به داداشم. داداشم گفت زنگ بزنم بهش رفتم سر کوچه با تلفن کارتی بهش زنگ زدم خایه نمیکردم از خونه زنگ بزنم گفتم داستان میشه شوهرش بفمه. نیم ساعت حرف زدیم و دوباره گفت به شوهرم گفتم با دوستام میریم شمال میخام بیام دوباره پارم کنی.
قرار فیکس کردیم برای 4 شنبه که تا جمعه بمونه.
اگه دوست داشتین و باز خورد خوب گرفتم ادامشو مینویسم که واقعا عاشقش شدم تا سال 90 تو رابطه بودیم.
خاطرات بعدی میگم که چجوری پام تو خونش باز شد و رفت وآمد با شوهرش داشتم و یواشکی میکردمش
ادامه…
نوشته: جوون قدیم