داستان های سکسی | انجمن سکسی کیر تو کس

بیش از سی هزار داستان سکسی

فیلم های سکسی خارجی در MAME85.COM

عکس و کلیپ های سکسی ایرانی در KiR2KOS.NET

دوستم و عکس های زنم

سلام من سینا هستم سی سالمه و همسرم راحله هم ۳۰ سالش هست ، اوایل ازدواجمون هیچ حس خاص خارج از حالت نرمال نداشتم بهش و کاملا غیرتی بودم روش در هر شرایطی ، زن من به شدت سفید قد ۱۷۲ با وزن ۶۸ کیلو هست که البته قبل از ازدواج لاغرتر بود ، سایز سینه هاش هم ۸۵ هست اما چون قدش بلنده کسی باورش نمیشه
خلاصه ایمان دوست صمیمی منه که حدودا پونزده سال همه کاری با هم کردیم،از یه جایی من خیلی دلم خواست که هرجوری هست زنمو باهاش شریک بشم،ولی به هیچ وجه نتونستم به راحله بگم این داستانو چون با اینکه مذهبی نیست و همیشه لباس راحت میپوشه اما در مقابل مردای دیگه به شدت محتاط عمل میکنه،
من با خیلی ها صحبت کردم که یجوری شاید بتونن مخشو بزنن و اقلا تو مجازی باهاش بلاسن اما دریغ از کمی همکاری ، راحله همرو بلاک کرد.
تا اینکه به ذهنم رسید و یه بار شروع کردم از راحله وقتی لباس تنش نیست تو حموم عکس گرفتم،جوری که ایستاده سینه ها و کسش معلوم بود،
یه بار که با ایمان نشسته بودم تو پارک و سیگار میکشیدیم گفتم راستی یه کس پیدا کردم بد نیست ، ایمانم مثل همیشه که اینجور حرفارو میزنیم گفت بده ببینم و تک خوری و این حرفا
دست و پام میلرزید ولی نشونش دادم،تا عکسو دید دستشو برد سمت کیرشو و مالید و گفت دیوث عجب بدنی داره کیه چند میگیره مکان داره؟
فکر اینکه عکس بدن راحله کیر ایمانو بلند کرده داغم کرده بود،گفتم هنوز ندیدمش ولی قراره بیشتر عکس بده،که ایمانم درجا گفت از کونش عکس بگو بده،
شب که رفتم خونه به هر بهانه ای بود معصومرو کشوندم تو رختخواب فقط به امید اینکه عکس خوب ازش بگیرم ولی نهایتا چون نمیخواستم بفهمه دو سه تا عکس تونستم بگیرم موقعی که داگی داشتم میکردم تو کوسش جودی که صورتش پیدا نباشه ،
چند روز بعد دوباره ایمانو دیدم و خودش پیگیر عکس بود و منم گفتم جات خالی رفتم مکانش زدم توش عجب کسی بود و به زور عکس گرفتم یکی دوتا،تا عکسو نشونش دادم فهمید تخت خودمه و اتاق خونه خودمونه،گفت مگه نگفتی رفتی مکانش اینکه خونه خودته،بعد باز دقت کرد و گفت دیوث اینم که زن خودته از هیکل و رنگ پوستش مشخصه معصومس
منم دیگه وا دادم و گفتم حالا تو بدت اومد مثلا ببین لذتشو ببر،اون موقع به شوخی و خنده رد کرد و رفت
ولی بعد از اون به شکل میشه گفت کلی دوستیمون کم رنگ شد و نه دیگه رفت و آمدی میکنیم نه هیچی،
تیرم به خطا رفت و نتونستم راحله بدم زیر یه مرد دیگه هنوز.

نوشته: کاکولدر

دسته بندی:

بازگشت به صفحه اول وب سایت و لیست تصادفی داستان ها