داستان های سکسی | انجمن سکسی کیر تو کس

بیش از سی هزار داستان سکسی

فیلم های سکسی خارجی در MAME85.COM

عکس و کلیپ های سکسی ایرانی در KiR2KOS.NET

گی منو دوستم تو اردوگاه


امینم الان شونزده سالمه میخوام ماجرا شیطونی خودم با دوستم که چند سال پیش کردیم بگم
… اون موقع 14سالم بود یه پسر خوشگل و داغ چون تو دوران بلوغ بودم و جق هم نمیزدم خیلی داغ بودم اون موقع مسجد زیاد میرفتم یه دوستی هم داشتم اسمش علی بود یه سال از من کوچیک تر بود اما هیکلش از من یزرگ تر بود باهم خیلی صمیمی شده بودیم تو مسجد یه کوچه با هم فاصله داشتیم یه روز رفتیم مسجد قرار شد با پایگاه بسیج بریم اردو همه هم سن های من بودن همه هم دوست بودیم خلاصه رفتیم اردوگاه کمالوند همون اول رسیدیم رفتیم فوتبال این کس شعرا دیگه کم کم شب شد چون اردو دو روزه بود شب اونجا میموندیم داشتیم اب بازی میکردیم تا شام اماده شه چون خیلی بزرگ بود اردو گاه و کسی هم نبود جز پایگاه ما راحت میگشتیم اومدیم این ور یکم علی اومد گفت میخواد بره به شاش ولی میترسه
یکیمون بیاد باهاش منم گفتم بریم یه گشتی هم بزنیم بقیه رفتن ما رفتیم یه جای خلوت پشت یکی از خونه ها دقیق یادم نی ولی هیچکس نبود اونجا نمیدونم چی شد حرف سکسی زدیم دقیق یادم نیست گفت بیا اون کار بکنیم شلوارمو در اوردم گفتم بخور گفت تو میخوری بعدش گفتم اره خلاصه اون موقع کیرم کوچیک بود نسب به الان چند مک زد داغ شدم گفت بهم بخور تو مال منو گفتم نمیخورم گفتم حالا برگرد شلوارش کامل در اورد بلد نبودم بکنم تف بزنم اینا هرچی زور میزدم تاریکم بود میگفتم رفت تو میگفت نه منم هر کاری کردم نرفت اخرشم با انگشت کردم تو سوراخش داغ بود خلاصه اون بهم گفت تو برگرد منم برگشتم فکر نمیکردم بکنه خودمم اون موقع داغ کیرش گزاشت گفت بکنش تو منم گزاشتم رو سوراخ نمیدونم چی شد یه دفعه هولش داد رفت توش نصفش چون عرق کرده بودن درد داشت یه دفعه میخواست تلمه بزنه نزاشتم سریع اوردمش بیرون چون هیکلش بزرگ تر بود بلندم کرد بود که همینجوری بکنه گفتم نه گفت چرا گفتم نمیشه گفت باشه کلا بیخیال شد شلوار پوشیدیم بعد اومدیم وقتی اومدیم همه نگامون میکردن که کجا بودید اینا ما هم یه دستان کسشعر سر هم کردیم چون همه بچه بودیم باور کردن بخیال شدن اون شب تا صبح بیدار بودیم تو تخت بچه ها علی میمالید به شوخی ولی من تا صبح حتی نگاشم نمیکردم الان که به این خاطره فکر میکنم میگم یاد قدیما به خیر از اون موقع تا حالا اصلا از این کارا نکردم و دیگه هیچ حسی نسبت به پسر ندارم و خوشمم از این کار نمیاد

نوشته: امین

بازگشت به صفحه اول وب سایت و لیست تصادفی داستان ها