داستان های سکسی | انجمن سکسی کیر تو کس

بیش از سی هزار داستان سکسی

فیلم های سکسی خارجی در MAME85.COM

عکس و کلیپ های سکسی ایرانی در KiR2KOS.NET

دریایِ خیال

…از فرودگاه زدم بیرون سلام اونجا میرید؟بله اقا بفرمایید. ببخشید کرایتون چقد میشه؟…ساکُ بزور تو صندوق عقب جا میده خودمم مواظبم اتفاقی نیوفته چیزایی توشه که واسه دیگران مهمتره تا خودم.راه میوفتیم.بعد شیش ماه همه چیز واسم یه جوره دیگست قفل در اصلی ساختمون هنوز خرابه درو که باز می کنم اولین چیزی که توجهمو جلب می کنه ماشین مشکیم تو پارکینگه انگار تازه شستنش سمتش نمیرم درِ اسانسورو باز می کنم خدا خدا می کنم همسایه هارو نبینم اون خجالت همیشگی هنوزم تو وجودمه.دم درِ اپارتمان خودم که میرسم کلیدشو که از قبل اماده کردم میندازم تو قفل بدون معطلی درو باز میکنم اولین صحنه از خونه بد جور تو ذوقم میزنه خونه بهم ریختس میرم تو ساکو میزارم تو درو پشت سرم می بندم.یه شیشه مشروب با دوتا لیوان رومیزه ماتیک رو یکی از لیوانا توجهمو جلب می کنه جمشون می کنم لباسامو در میارم پرت میکنم یه گوشه کار یکی از بچه هاست که کلید خونرو داره.تختم بهم ریخته اس از تصور اینکه کدوم جنده ای تو تخت من نفس نفس زده حالمو بد می کنه.

ماشینو حسین شسته اخه اون فقط ماشین بازه سوئیچ یدکش پیش اونه.سلام مائده خوبی؟اره همین امروز رسیدم برنامت چیه؟تا نیم ساعت دیگه اونجام.یه ربع زودتررسیدم سر قرار عادتم اینجوریه همیشه زود میرم سر قرار یه چند دقیقه ای بیرون ماشین این پا اون پا کردم تا اومد.سوار شد راه افتادم.موهای مشکیشو موج دار اتو کرده بود صد بار بش گفته بودم موهاشو رنگ کنه ولی می گفت تا ازدواج نکنیم رنگ نمیکنه.ارایش کمرنگ صورتی کرده بود چشماش قهوه ای بود معمولی بود ولی واسه من خوشگل بودُ از سرم زیاد بود نجیبُ خانوم بود.
نه خودم نه مائده اهل دود نبودیم مشروبم.گفتم بریم کافی شاپ گفت نه بریم خونت گفتم بهم ریخته اس گفت عیب نداره تمیزش می کنیم با هم خوشم اومد یه نگاه مهربون بش کردمو گاز دادم.خونرو که دید گفت چه خبره اینجا!گفتم سوپرایز بچه هاست!امدم بوسش کنم نذاشت.به سکس قبل از ازدواج هیچ اعتقادی نداره منم به عقایدش احترام میزارم واسه همینم به خونم راحت رفتُ امد میکنه ولی نمی دونم چرا اونروز دَنگم گرفته بود حداقل بوسش کنم.
6ماه بود اواره و سرگردون دریا بودم بجز دو سه تا سکس تو بندرهای مختلف که فقط نیاز جسمیمو رفع میکرد کار دیگه ای نمی تونسم بکنم روحم هر روز با دیدن اون همه اب باز تشنه تر از روز قبل می شد خوره افتاده به جونمو روحمو می خورد خسته شده بودم فقط امیده یک عشق ناب رو پا نگهم داشته بود.
داشت خونرو جمُ جور میکردُ قُر میزد منم نشسته بودمُ با یه لبخند نگاش میکردم.اگه این نبود؟از فکرِ نبودش مو به تنم سیخ می شد.با صداش به خودم اومدم گفت چیه؟جلوم وایساده بودگفتم چی چیه؟به چی داری فک می کنیو می خندی؟جواب دادم به هیچی.با تعجب گفت هیچی!؟گفتم اره.پرسید شام چی میخوری؟گفتم هر چی تو دوس داشته باشی رفت سراغ یخچال داد زد چیزی نداری!گفتم عیب نداره از بیرون چیزی می گیرم!صداش کردم بیاد پیشم بشینه بیشتر از این خودشو خسته نکنه یه بی پدر دیگه عشق و حال کرده عشق من جاشون رو تمیز کنه یدفه عصبانی شده بودم متوجه شد زود اومد کنارم نشست.دستمو انداختم دور گردنش تو گوشش اروم گفتم دوست دارم گفت چند تا؟ همیشه این سوالو موقعی که میخواستم ازش جدا بشم می پرسید!گفتم قدِ تموم ماهیا.یه لبخند شیرین زد!اروم بوسش کردم یدفه هولم دادُ داد زد پس کی میای خواستگاریم؟جا خوردم گفتم میام چرا داد میزنی؟اشک تو چشاش حلقه زد گفت پس کی؟به شوخی بش گفتم فردا اروم شد. دوباره بقلش کردم با یه حالت پرسشی گفت فردا؟گفتم اره لباشو گذاشت رو لبام بدنم شد یه گوله اتیش طعم لباش داشت دیوونم می کرد خودشو تو بقلم شل کرد چشماشو بسته بود رو کاناپه خوابوندمش تی شرتشو در اوردم گردنشو یکم بوس کردم تو حال خودم نبودم تو اسمونا سیر می کردم عجله نداشتم می خواستم هیچ وقت تموم نشه.کنارم زد زود لباسامو در اورد یم گفت مطمئنی؟گفتم تو چی؟جواب ندادُ به کارش ادامه داد.دوتامون اصلا بلد نبودیم چکار کنیم خوابید دستش بین پاهاش بود خجالت می کشید منم همینطور عشق بود که مارو به اینجا کشونده بود نه شهوت.خوابیدم روش پاهاشو جم کرد جرات اینکه بین پاهاشو نگاه کنم نداشتم دستو پام یخ کرده بود اروم هلش دادم داخل خوابیدم روش یدفه دهنشو باز کرد ولی هیچ صدایی بیرون نداد دستاشو دور گردنم حلقه کرده بود نمیدونم چند ثانیه شد حس ارضا شدن تو تموم وجودم دوید بلند شدم رفتم دستشویی وقتی بر گشتم دیدم پشتشو کرده پاهاشم جم کرده تو سینشو خوابیده رو زمین کنار همون کاناپه خوابیدم خوابم برد.
تو خواب این اهنگ خواننده جوون زن تو سرم بود
نمی دونم خوابم یا بیدارم
این قصه هم میره
نمی دونم خوابم یا بیدارم
رویایه من اینه اینه
خوابم یا بیدارم
بیدار شدم دیدم نیس صدای ماشین لباسشویی میومد دیدم ملافه رو کاناپه اس برگشتم تو حال مضطرب بودم اومدم بش زنگ بزنم دیدم بغل موبایلم یه نامه اس زود بازش کردم.
فردا ساعت 7 منتظر تو و خونوادت هستیم مائده
زنگ زدم به حسین که ماشینو ببره کارواش به بابام هم زنگ زدم .
ساعت 6.45 تو خونشون بودیم.

نوشته: امیر

دسته بندی:

بازگشت به صفحه اول وب سایت و لیست تصادفی داستان ها