داستان های سکسی | انجمن سکسی کیر تو کس

بیش از سی هزار داستان سکسی

فیلم های سکسی خارجی در MAME85.COM

عکس و کلیپ های سکسی ایرانی در KiR2KOS.NET

خانواده خوش خیال 161

عرفان یه حال و روز خاصی داشت . یه تنوع طلبی درش به وجود اومده بود که نمی تونست چشای هیزشو از رو زنا بر داره … اونا رو به داخل خونه هدایت کرد . فیروزه بهش گفته بود که یه یک ساعتی اونا رو سر گرم کنه تا یه جورایی به وضعیت خودش سر و سامون بده .  اون سه زن با تعجب به عرفان نگاه می کردند …
 مهین : من نمی دونم این فیروزه چرا این قدر لفتش میده . مثلا می خواد یه چیزی یادمون بده که بتونیم سر خودمونو چاره کنیم .. انگار می خواد دوره کار آموزی واسه مون بذاره ..
شهین : میگم مهین می بینی پسره رو ;! با این که جین پاش کرده ولی لاپاشو نگاه کن بر جستگیش زده جلو . صورتش طوری سرخ شده گل انداخته که من حاضرم  قسم بخورم که الان از رو کس یه زن بلند شده ..
مینا : اواااااااا چرا این طوری حرف می زنی .. عفت کلام داشته باش ..
 شهین : زن ! تو اصلا خودت عفت داری که داری این حرفا رو می زنی ; ولی این پسره خیلی خوش تیپه ها .. میگم چه طوره قبل از این که مامانش برسه مخشو بزنیم . خیلی میشه باهاش حال کرد …
مهین : به نظرت چند سال می تونه داشته باشه ;!
 شهین : من که فکر می کنم زیر بیست باشه ..  الان ته و توی قضیه رو در میارم .. شهین : آقا عرفان ! شما غیر از کمک به مادرتون کار دیگه ای هم انجام میدین ; عرفان : من دانشجو هستم و دراصل دارم درس می خونم .
مینا : چه خوب ! من از جوانانی که به کسب علم و دانش علاقه مندند خوشم میاد .. شهین : ای بابا مینا جون .. چه حرفی می زنی! این روزا کسی واسه درس ارزش قائل نیست .
مینا : پس جوونا باید چیکار کنن که یه جورایی نه سیخ بسوزه نه کباب …
 مهین که خنده اش گرفته بود گفت اتفاقا می تونن یه کارایی بکنن که هم سیخ بسوزه هم کباب …
 هر سه زن مانتوشونو که در آورده بودن  ساپورت هاشون بیداد می کرد . اون باسن درشتشونو طوری کیپ و در حال ترکیدن نشون می داد که  دل عرفان به تالاپ و تولوپ افتاده بود . سینه هاشون هم سفت و درشت بود .. عرفان نمی دونست توجهش بیشتر سمت کدومشون باشه . شهین رو زبون دار تر حس کرده بود . مینا کمی زیبا تر به نظر می رسید . حس کرده بود که هر سه این خانوما اهل حالن و خیلی راحت پا میدن ..
 البته باید با یک استارت قوی می رفت به سمت اونا که احتمال شکستی وجود نمی داشت . زنا موهای سرشونو هم که افشونش کرده بودن . عرفان هم که  سکس با خونواده خوش خیال و مادرش اونو گستاخ و سر حال و خیلی رک کرده بود گفت شما خانومای خوشگلی هستید .. خوش به حال شوهراتون .. شهین : فرض کم ما مجردیم مثل تو … دیگه یک زن اگه ازدواج هم کرده باشه دیگه همیشه که نمی تونه خودشو در قید و بند احساس کنه . عرفان در حالی که سست شده بود و هنوز مزه سکس دقایقی پیش در خونه خوش خیال اونو مست و سر حالش داشته بود گفت من هم با شما موافقم . در یک جامعه باید آزادی وجود داشته باشه .. زنا آقابالاسر و مردا هم به مادر فولاد زره نیازی ندارن . زنا هر چه فکر کردن که منظور عرفان از مادر فولاد زره چی می تونه باشه به جایی نرسیدن .. خلاصه چهار تایی شون با هم حسابی گرم گرفتند . عرفان دیگه هر کاری کرد نتونست جلوی اینو بگیره که کیر شق شده اش جلب توجه نکنه … ولی نمی خواست به این زودی ها نقطه ضعفشو نشون بده و کاری کنه که مادرش وقتی رسید خونه , اونا رو مشغول حال کردن ببینه …
 در طرفی دیگه پدر و پسر همچنان در حال کردن زنی بودند که برای یکی از اونا حکم مادرو داشت وبرای دیگری حکم یک همسرو .
فرخ لقا : آخخخخخخخخخ می چسبه .. می چسبه .. هم به کونم می چسبه و هم به کسم . چقدرحال کردن با شما دو تا آقایون بهم لذت میده . از این به بعد هر وقت که من توی خونه با شما دو تا بودم باید این جوری به من حال بدین .. خیلی حال میده ..کیف داره .. لذت می برم .
امیر ارسلان در حالی که همچنان پنجه هاشو رو کون زنش انداخته بود کیرشو با فشاری زیاد تر وارد کون می کرد و برش می گردوند ..
فرخ لقا : آهههههه شوهرم .. ارسلان چقدر کمرت قوی شده … داری حسابی سر حالم می کنی .. امیر .. کیرت هم داره آتیشم میده من  خوشبخت ترین مادر دنیام  و خوشبخت ترین همسر دنیا . حالا دو تایی با هم سرعتو تند ترش کنین و هم زمان توی کس و کونم آب بریزن  که فرخ لقا هر اشتباهی که کرده تکرارش نمی کنه .
 وفرخ لقا با این حسرت که چرا از سالها پیش این سیستم رو انتخاب نکرده اون لحظات رو سپری می کرد … ادامه دارد .. نویسنده …. ایرانی

بازگشت به صفحه اول وب سایت و لیست تصادفی داستان ها