داستان های سکسی | انجمن سکسی کیر تو کس

بیش از سی هزار داستان سکسی

فیلم های سکسی خارجی در MAME85.COM

عکس و کلیپ های سکسی ایرانی در KiR2KOS.NET

خانواده خوش خیال 8

سروش کیرشو گرفته بود طرف دهن سپیده و. سوسن و تا می تونست اونا رو سیراب کرد . سهیل و سارا از دیدن این صحنه ها خیلی کیف می کردند . -خواهر ما از این صحنه ها در فیلم ها زیاد دیده بودیم . ولی فکرنمی کردیم از نزدیک این قدر با حال و جذاب باشه .. چقدر دلم می خواد دهنتو بگیری طرف من و باهم از این کارا بکنیم . -منم می خوام داداش منم می خوام . هنوز سیر نشدم . دوست دارم .-من که تازه آبمو آوردم .. سپیده و سوسن دو تایی شون واسه این که منی سروشو توی دهن خودشون ببینن رقابت داشتن . سروش کاری کرد که عدالت بین  زن و مادر زنش رعایت شه . -سپیده چرا این قدر حرص می زنی . تو که بیشتر وقتا در کنار من از این آب بهره مند میشی . حالا مامانت می خواد یه حالی کنه دیگه . حسادت کردن نداره . -چی بگم به تو مرد .اینجا دو تایی مون که کنار هم هستیم یه حال دیگه ای میده . سوسن : تو هنوز زنا رو نمی شناسی ;/; پای یه زن دیگه که در میون میاد دیگه خواهر و مادر خودشونو از یاد می برن . فراموش می کنن دوستی ها رو صمیمیت و عشق ها رو . -مامان چی داری میگی اون شوهر منه .. -خوبه حالا .. لب و لوچه ات رو پاک کن که آب کیر شوهرت رو حروم نکرده باشی . فوری لبای خودشو به لبای دخترش رسوند و اونو غرق بوسه کرد و لباشو مکید تا دو سه قطره ای از آب کیر دامادشو نوش کنه . سهیل و سارا از اونجا رفتند .  هر کدوم رفتن به اتاق خودشون . روز ها گذشت ورسید اون روزی که بر نامه تولد سهیل و سارا بود . همه چی رو آماده کرده بودند . در این مدت خونواده سعی داشت که ذهن سلنا رو هم برای یک سکس دسته جمعی آماده کنه .  شب تولد هیجده سالگی سهیل و سارا همه جا رو چراغونی کرده بودند . تمام فضای حیاط همه روشن شده بود . -ببینم مامان بر نامه موسیقی رو در محوطه و فضای سبز پیاده نمی کنیم . ; اینو سارا از مامان سحرش پرسیده بود . -نمی دونم دخترم . باید ببینیم نظر بابات چیه و اون چی میگه . آخه ما هنوز از جو اینجا خبر نداریم . اون میگه در ایران جو سنگینی حاکمه . گاهی می بینی روسری یک خانوم تا عقب عقب رفته کسی کاری به کارش نداره و یه وقتی هم می بینی یه بنده خدایی چهار تار موش معلومه واسه همین اونو می برن به کلانتری . اصلا هیچی حساب کتاب نداره  . ولی میگن همه چی با پول خریده میشه . دین و ایمان رو هم میشه با پول خرید . راستش اصلا وجود نداره . سارا از بیشتر حرفای مادرش چیزی سر در نمی آورد . چون بزرگ شده مملکتی بود که از این بازیها رو اون جا نمی دید . ببین عزیزم امشب یه بر نامه های خاصی رو برای تو و سهیل در نظر گرفتن . حواستون باشه . سلنا رو هم باید امشب آب بندی کنیم . ببینم  راستشو بگو عزیزم . من مامانتم .  شورت دخترشو کشید پایین و گفت ببینم عزیز دلم یه چیز تیزی رو که از این طرف فرو نکردی اون داخل و یک خونی چیزی بریزه . تو که خودت می دونی بابات چقدر مقرراتیه . میگه ما دیگه غربی شدیم . باید قوانین و مقررات جامعه غرب رو که سعادت بشر رو تضمین می کنه پیاده کنیم . و لی مثل مقررات جامعه خودمون خونریزی رو در موعد مقررش انجام بدیم .و سن که از هیجده گذشت مانعی نداره . -مامان نمی تونی کمی امریکایی تر حرف بزنی ;/; من تا بخوام اصطلاحات خاص کشورمو یاد بگیرم طول می کشه . سحر دستشو گذاشت رو کس سارا و گفت ببینم داداش یا هر پسر دیگه ای تا حالا کیرشو داخل این فرو کرده ;/; تو رو گاییده ;/; خون ازت بیرون زده ;/; -اوه مای گاد .. نو مامی .. مامان تو که می دونی بابا چقدر حساس بود . اگه ما خلاف می کردیم ما رو تحویل پلیس بین المللی می  داد . الان تمام سایت ها دارن میگن قوانین زیر باید رعایت شه . ما باید جواب پس بدیم . مامان من کره دارم .. سحر از خنده روده بر شده بود .. -دخترم اگه کره داری کره ات رو نشون بده من ببینم .. -نه مامان یعنی ازم خون نیومد .. -بگو باکره هستی .. .. از اون طرف سحریه سری  به پسرش سهیل زد تا اونو واسه بر نامه امشب آب بندی کنه .. -سهیل جان این چیزا رو باید بابات به تو بگه ولی نمی دونم چرا گذاشته به عهده من . مردک فکر می کنه  تا بچه هاش هیجده نشدن انگاری بزرگ نشدن . حالا هم که چند ساعت مونده به تولد شما بازم میگه که من بیام و با تو در مورد امشب حرف بزنم . سهیل جان امشب از مرحله نیمه سکس شما رو به مرحله سکس کامل می رسونیم . یک پرده برداری از شما می کنیم . تو و خواهرت رو کاملا بر هنه می کنیم . و به صورت اصولی یه بر نامه مفصلو انجام میدیم . خیلی با حال میشه .  شما وارد جرگه ما بزرگترا میشین . به علاوه هیجده خیلی با حاله . سحر به کیر پسرش سهیل نگاه می کرد .. هوس یک کیر تازه رو کرده بود . ولی در مراسم شب ,اون و خواهرش یعنی سهیل وسارا باید افتتاح می کردند . سهیل باید پرده خواهرشو می زد و پاره می کرد . … ادامه دارد … نویسنده …. ایرانی

بازگشت به صفحه اول وب سایت و لیست تصادفی داستان ها