داستان های سکسی | انجمن سکسی کیر تو کس

بیش از سی هزار داستان سکسی

فیلم های سکسی خارجی در MAME85.COM

عکس و کلیپ های سکسی ایرانی در KiR2KOS.NET

خانواده خوش خیال 51


نمی دونستم واسش چیکار کنم . هر چی می خواست باباش واسش فراهم می کرد جز این که نمی تونست دنیا و زیباییهاشو ببینه . همه چی رو یه رنگ می دید . راستی اگه من جای اون بودم چه حالی می شدم . چه طور می تونستم با این وضع کنار بیام ;/;دوست داشتم مثل یه برادر سر یه خواهرو بذارم رو سینه هام نوازشش کنم دلداریش بدم ولی همون قدر که دستشو می گرفتم تا زمین نخوره از سرم زیادی بود . بالاخره اون شب ساکت شد و منم رفتم پایین کپه مرگمو گذاشتم . حالا مگه از ناراحتی خوابم می گرفت ;/;تازه رفتم بخوابم که زنگ ساعت و موبایل دو تایی به صدا در اومد که یعنی پاشو برو سر کار . یه هشت ده ساعتی از شر روضه خونیهای ندا خلاص بودم . دوست داشتم کار صبح بیشتر طول بکشه تا من یه خورده کمتر شاهد غم و غصه های ندا باشم .. ولی ظهر که می شد دلم واسش تنگ می شد واسه اون غر زدنهاش . اون همیشه یه مدل شکوه می کرد و منم یه مدل دلداریش می دادم . نمی دونم چه جوری روش می شد که مطالب عاشقونه و دنیای احساساتشو پیش یکی دیگه بیان کنه تا واسش بنویسه . من اگه بودم همچه رویی نداشتم باید از خجالت آب می شدم . من به اون یکی ندای خودم همون خیانتکاره می خواستم بگم دوستت دارم عاشقتم روم نمی شد ولی این ندا دومیه خیلی قشنگ می نوشت و بیشتر قشنگی جملاتش وقتی به دلم می نشست که اونو با یه آهنگ و حزن خاصی واسم می خوند . بعضی وقتا خیلی اذیتش می کردم . می گفتم دوباره بگو دوباره بخون متوجه نشدم . یه بار ازش می خواستم کامل مطلبو از اول تا به آخر واسم بخونه و دفعه دیگه شمرده شمرده . مثل این که هر وقت بیکار بود می نشست و احساسات بیانی خودشو حفظ می کرد .بعض وقتا می خواست دوباره بیان کنه چند تا کلمه رو جا می ذاشت و می گفت نوید دقت کن دیگه سخته آدم همونو دوباره از حفظ بگه …. بذار دلش به همین چیزا خوش باشه و خودشو تخلیه کنه . منم که دارم حقوقمو می گیرم . چیکار به این کارا دارم . فرض کن داری سر یه ساختمون عملگی می کنی . تازه موقع عملگی یه دختر خوشگل که وردستت نشسته نیست . فقط وقت و بی وقت هوس بیرون رفتن و الهام گرفتن از طبیعت به سرش می افتاد -ندا الان شبه کجا راه بیفتیم بریم -می خوام برم تا با ستاره های آسمون راز و نیاز کنم .-مگه ستاره ها تو روز روشن میرن سفر ;/;فرض کن تو آسمون چشای خوشگلت و تو این روز روشن هم می تونی ستاره ها رو ببینی -ولی واقعیت یه چیز دیگه ایه . من می خوام دنیا رو همون جوری که هست لمسش کنم احساسش کنم . من نمیخوام خودمو فریب بدم . می خواستم بگم این کاری که داری می کنی خودش یه نوع فریبه و گول زدن خودته ولی دلشو نمی شکوندم و همراش می رفتم . دستشو آروم داشتم و با هم تو ساحل قدم می زدیم . یکی از این روزا گیر سه تا نحسی افتادیم . همه چی دست به دست هم داده بود تا آرامش چند روزه ما بهم بریزه . نشسته بودیم لب رود خونه و به همهمه مسافرا و همشهریا گوش می دادیم به اونایی که داشتن از زیبایی های طبیعت و شهرمون استفاده می کردند . البته شهر من ,نه شهراین ندا غرغرو . یهو سر و کله ندای شماره یک پیداشد .-به !به !آقا نویدو پارسال دوست  امسال آشنا . مارو به این خانوم معرفی نمی کنی ;/;دوست دختر جدیدته یا باهاش ازدواج کردی ;/;ببینم باز جیب کی رو زدی این قدر وضعت توپ شده ;/;ریخت آدما رو پیدا کردی . خواستم بذارم زیر گوشش دیدم هیچی رو زن جماعت دست بلند کردن یعنی دیه دادن و چند ماه رفتن به زندان و شلاق خوردن . لال شدم گذاشتم تا چرندیات خودشو بگه .. بالاخره کاسه صبرم لبریز شده بود -برو گمشو خودم دیدمت که داری با دوست پسر جدیدت می پلکی . فقط دیگه نمی خوام ریختتو ببینم -معلومه دیگه وقتی پولتو میای واسه یکی دیگه خرج می کنی منم میرم دنبال یکی دیگه دیگه . ندای روشندل ما به حرف اومد و گفت خانوم ببخشید ایشون دوست پسر من نیستن پیش بابام دارن کار می کنن . یه خورده هم سعی کنین نزاکتو رعایت کنین -بی ادب خودتی دختره بی شعور . پدرت بهش گفته که با دخترش لاس بزنه ;/;ندا غرغروی باادب بدون این که من بفهمم از جاش بلند شد تا بره طرف صدا و بزنه تو صورتش ولی یه لحظه پاش سر خورد و سریع اونو به وضعیت قبل بر گردوندم ندای آشغال وقتی که فهمید این یکی ندا کوره و نمی بینه به جای عذر خواهی و احساس شرم بلند بلند داد می زد که لیاقت همین کور ها رو داری بد بخت . مگر این که خودتو به همینا بچسبونی تا تو رو نبینن و نشناسن . راهشو گرفت و رفت .-تو حالت خوبه ندا -آره اگه می خوای دنبال دوست دخترت راه بیفتی باهاش درددل و تجدید خاطره کنی من همین جا می شینم و منتظرت میشم .-من اون عفریته رو دوست ندارم . هنوز هیچی نشده داره آدمو قورت میده وای به این که اگه چیزی بین من و اون بود . ندا تو از من دلخوری ;/;من که گناهی ندارم . من که همه چیزو واست تعریف کردم -به من چه مربوطه تو چیکار می کنی . زندگی خودته . من و تو نسبت به هم غریبه ایم . تو داری وظیفه اتو انجام می دی حقوقتم می گیری . ندا غر زدنهاشو شروع کرده بود منم دیگه به این جور حرف زدنهاش عادت کرده بودم . حواسمو بردم جای دیگه تا اعصابم بهم نریزه . این اولین بلای آسمونی امروزیا اون روز بود که شکر خدا رفع شد . تازه غر زدنهای ندا تموم شده بود که دیدم یه جوون اتو کشیده کراواتی که دست یه دخترو گرفته تو دستاش داره میاد این طرف -نداخانوم سلام . ندا با شنیدن صداش لرزید .عینک دودیشو از چشاش برداشت . انگار این جوری می خواست اونو راحت تر ببینه . من خنگ خدا تازه چند تا جمله بین اونا رد و بدل شد تا بفهمم که این پسره همون هم نام خودمه که ندای بدبختو به امون خدا ول کرده -خوشحالم که می بینم حالت داره بهتر میشه .-آره آقا نوید همه جا رو یک رنگ می بینم . چشام هم مثل دلم شده . ظاهرا مثل باطنمه . همه یه دست تاریک . همه از تاریکی فرار می کنن .-عزیزم منو به این خانوم معرفی نمی کنی ;/;-ببخش فرشته جون این ندا خانوم یکی از همکلاسیهای دانشگاهی ما بوده و هست . یه مشکلی واسش پیش اومده موقتا بینایی اشو از دست داده به خواست خدا که حالش خوب شد بر می گرده . حلقه های طلایی بر انگشتان آن دو داد می زد که باید تازه از دواج کرده باشن . -نداجان این هم فرشته .. فوری پریدم وسط حرفش و یه خورده مغلطه بازی در آورده تا اونا رو از اونجا دور کنم و نذارم که به ندا بگه که این زن همسرشه . هر چند ندا می گفت که دیگه علاقه ای بهش نداره ولی مگه می تونست به این زودی خاطراتشو فراموش کنه .اون وقت به یاد نابینایی خودش میفتاد و روحیه اش کسل می شد . این بلای دومی بود که رفع شد . ندا اخم کرده بود -دختر بیا این عینکتو بذار چشت تا من دیگه اخماتوخوب نبینم -واسه چی نذاشتی این نوید حرفاشو ادامه بده -بس کن ندا چقدر میخوای خودتو عذاب بدی . باورکن اگه اون دختره که همراش بود لب باز نمی کرد هیچوقت بهت نمی گفتم که همراه نوید بوده -از بس دورویی دروغگویی -دورو ;/;دورو و دوروغگو همونیه که یه دختر خانوم خوب و مهربون و خوشگل و با وفایی مثل تو رو گذاشته و رفته . حالا منی که نمی خوام دلتو درد بیارم دورو شدم ;/;ای بشکنه این دستم که نمک نداره . دلش گرفته بود . سکوت و صورتش اینو به خوبی نشون می داد .. ادامه دارد .. نویسنده .. ایرانی 
language=javascript> function noRightClick() { if (event.button==) { alert(“! حق کپي کردن نداري “) } } document.onmousedown=noRightClick

بازگشت به صفحه اول وب سایت و لیست تصادفی داستان ها