داستان های سکسی | انجمن سکسی کیر تو کس

بیش از سی هزار داستان سکسی

فیلم های سکسی خارجی در MAME85.COM

عکس و کلیپ های سکسی ایرانی در KiR2KOS.NET

خانواده خوش خیال 113

ارسلان : دیدی من گفتم به این پسره اصلا نمیشه اعتماد کرد .. تو می گفتی اونو  بیارم پیش خودم خرید و فروش اموال  منقول و غیر منقول و چیزای دیگه ..
فرخ لقا : عوضش اون جوری دیگه این استرس ها رو نداشتیم ..
 -ولی به جای کاسبی همش باید در پی این مسئله می بودم که آقا چیکار می کنه . سر و گوشش کجا می جنبه و چه غلطی می کنه ! تو خیلی لوسش کردی فرخ لقا . گفتی یه دونه پسره و هر چی می خواد واسش فراهم کردی . اگه همون روز که متوجه شدی دوست دختر گرفته می زدی توی سرش دیگه همچین وضعیتی نمی داشتیم . ولی تو نخواستی قبول کنی که باید دمشو قیچی کنی .. چند تا بارش کردی ولی سر آخر چی گفتی ; تو یک زن مذهبی اومدی این حرفا رو تحویلم دادی که مرد من نشستم بر رسی کردم و دیدم که حالا جامعه طوری شده که دخترا و پسرا با هم چت می کنن و تلفن می زنن و از این حرفا .. و این خوبیش اینه که این جوری تخلیه میشن . دیگه از همدیگه یک بت نمی سازن . یه مدت که بگذره همه چی فراموش میشه . حالا نتیجه شو داریم می بینیم . چی فراموش شده . بیا و ببین . این پسر روز به روز داره هوسباز تر میشه . تو هم فقط بلدی دعاش کنی . تسبیح بزنی . اینا چه به دردت و به درد من و پسرت می  خوره . امیرمیره شکم یکی رو بالا میاره و باید همونو بگیره . حالا به درک .. اما اگه عروسمون یه دختر بد باشه چی ;
 فرخ لقا : بس کن ارسلان . دیوونه ام کزدی . چرا همه کاسه کوزه ها رو سر من می شکنی . من یک زنم . تو که باباش بودی و باید بیشتر به یه دونه پسرت توجه می داشتی می رفتی دنبال تفریح و عیش و نوشت . هیچوقت نشستی چهار کلام حرف درست و حسابی با این پسرت زدی ; نشستی ببینی مشکلاتش چیه ;
 ارسلان : یک مرد , جنس خراب مرد رو می شناسه . ولی اون می تونست با صحبتای تو آروم تر شه . سر به زیر شه ..
 – از دست تو دق اومدم من . آخرشم کار خودمه . ..
امیر همچنان فیروزه رو به توپ بسته بود .. سروش در حالی پاهای زنش سپیده رو انداخته بود رو شونه هاش و کیرشو به سمت جلو و انتهای کس پرت می کرد گفت ببینم این موبایل که این گوشه افتاده و چراغش خاموش و روشن میشه  مال کیه ; .. 
-نمی دونم .. آها مال امیره .. یه وقت گوشی رو نگیری ها … برو بده به این پسره ببینه کی واسش زنگ زده . طفلک خیلی هم نگران بود از این که پدرش گیر  نده و نگه که چرا محل کار قبلی ات رو ول کردی ..
سروش : ما چیکار به کار مردم داریم . اونا خودشون می دونن و خودشون .ربطی به ما نداره .
 سروش گوشی رو به امیر رسوند …
 سروش : امیر خان خوب داری حال می کنی .. فقط یادت باشه صبح یه سری کارایی داریم که باید این جا انجام بدی . رانندگی به جای خود .. باغبونی و امور فنی و سیمکشی و …
 امیر نمی فهمید که سروش چی داره میگه .. ولی همینو می دونست که صبح تا غروبو باید در همین جا سر کنه و مگه زنا می ذارن که اون رو کارای متفرقه غیر کس و کون کردن وقت تلف کنه ; واسه همین خیالش نبود که سروش چی داره میگه … سروش با دقت به کون فیروزه نگاه می کرد و کیر امیر که می رفت به ته کسش و برمی گشت . به خودش گفت بی خود نیست که این پسره دلشو نداره که از رو کونش پا شه … امیر در میان صدای ساز و آواز گوشی رو بر داشت و یک زنگی به خونه زد  -الو مامان کاری داشتی ;
فرخ لقا : کجایی پسر چرا گوشی رو نمی گیری . پدر نگران توست . میگه کار به اون خوبی رو چرا ولش کردی ..
 -مامان اون جا زیاد حقوق نمی دادند .کارش همش سر پایی بود . ولی این جا کار نشستنی  هم داره . تنوع داره . در آمدش چند برابره ..
 -کارش چی هست ..
-من راننده اختصاصی یه خونه بزرگ و پرجمعیت خونوادگی شدم . امور داخلی خونه رو هم تا بتونم انجام میدم . تازه چند ساعته مشغول شدم .
 -این صدای ساز و آواز و ترانه چیه .. این جا  مهمونی و جشنیه ;
 -نه مامان . ما که نمی تونیم به مردم گیر بدیم . الان اون شیخ عمامه دارش کلی ساز و آواز گوش می کنه . تو  مامان گلم انگار هنوز در عصر تولد جنتی زندگی می کنی .. -وااااایییییی پسرم .. از این حرفا نزن . میگن تلفنا کنترل شده هست .. ..
 سروش یه نگاه دیگه ای به کون فیروزه انداخت و گفت امیر جان اگه کار داری من بقیه کارت رو ادامه بدم ..
-نه آقای خوش خیال من الان صحبتام تموم میشه ..
سروش : همسرم خوش خیاله …
 فرخ لقا : این صدای کی بود ..
-یکی از صاحب کارام ..
 -برو به کارت برس عزیزم ….
فرخ لقا با این که کمی آروم گرفته بود حس کرد که یه کاسه ای باید زیر نیم کاسه باشه . اون تصمیم داشت که بدون این که به امیر بگه فردا رو بره تحقیق .. یه فکرایی تو سرش داشت … ادامه دارد … نویسنده … ایرانی

بازگشت به صفحه اول وب سایت و لیست تصادفی داستان ها