داستان های سکسی | انجمن سکسی کیر تو کس

بیش از سی هزار داستان سکسی

فیلم های سکسی خارجی در MAME85.COM

عکس و کلیپ های سکسی ایرانی در KiR2KOS.NET

خانواده خوش خیال 3

فعلا دسته جمعی در طبقه اول و دور هم مستقر شدند . یعنی هر کذومشون اتاقی جدا داشتند و از امکانات مستقل و مشترک هم بر خوردار بودند .. خلاصه روز اول و دوم و سوم کار بیشتراشون شده بود وهمچنین  به سوراخ سنبه های خونه . به طریقی می شد خونه رو به همه چی تشبیه کرد . اغذیه فروشی .. سوپری .. کافی نت .. سینما . تئاتر و استادیوم و زمین ورزش ..جوانان و حتی پیران و میان سالان تا ساعتها غرق دراین لذت بودند که بالاخره خودشونو در وطن می دیدند . حس می کردند که اینجا اون جاییه که به اونا هویت میده .  سامان دلش واسه تنوع تنگ شده بود . سالها بود که به این زندگی عادت کرده بود . سحر هم دیگه با این شرایط کنار اومده بود..  اون و مادرشوهرش سوسن همیشه در حالت جنگ سرد به سر می بردند . به ظاهر با هم خوب بودند ولی وقتی که پای خود نمایی به میون میومد دیگه حالا بیا و درستش کن . چه کل کلی می کردند . هرکدومشون می خواستند بگن حرف من درسته . معمولا سیامک و سامان با وساطت خودشون بینشون صلح بر قرار می کردند . اکثرا هم می دیدی سامان می رفت طرف مادرش و یه دستی به بدن لختش می کشید و سر حالش می کرد و قهر و غضبش فرو کش می کرد . سحر هم عصبی می شد و می گفت مرد تو با این کارا روشو زیاد می کنی . -این جوری راجع به مامان سوسن من حرف نزن که خیلی دوستش دارم و اگه اون نبود بابام تا حالا صد دفعه ورشکست شده بود -این برای سالهای اول کارش بود دیگه خودش راه رو از چاه تشخیص می دا د تازه بابا سیامک هم همراهش بود . کارا که اول دست اون نبود . یواش یواش خودشونو به محیط تازه عادت دادند . فعلا همه شون در قسمت وبلایی مستقر شده بودند . می گفتند صفاش بیشتره .. و بهتر میشه بر زیبایی های اطراف مسلط بود . روز سومی بود که این خونواده در ایران دور هم بودند .. هنوز به کسی آدرس نداده بودند ولی چند نفری  از بستگان به طریقی می دونستند که محل زنگیشون کجاست ولی سرشون به این راهها درد نمی کرد که به اونا سر بزنن . سه روز بود که به این خونه اومده بودن هیشکدومشون پا از خونه بیرون نذاشته بودند . انگاری وارد باغ بهشت شده بودند و باید که در همین محیط زندگی می کردند. سامان هنوز هم به تک تکشون سفارش می کرد که حواسشون به سهیل و سارا باشه چون اونا هنوز به سن قانونی نرسیدن .. -اون و زنش سحر بر سر این که این دو قلو یعنی سهیل و سارا کی هیجده ساله میشن بحث داشتن  -مرد تو میگی اینا هفده و خوردی هستن خوردی مگه چقدره .. یک ماه دیگه میشن هیجده -نه شش ماه دیگه .. -سر چی شرط می بندیم ;/; -هر چی تو بگی .. -ببین سامان من اگه بردم امشب میرم زیر کیر بابات و بهت حال نمیدم .. -یعنی من برم سراغ مامان -اون دیگه میل خودته .. -حریف مادرم میشی ;/; که شوهرشو گرفتی ; -اون که کاره ای نیست -ولی معمولا شبا باید رضایت طرف رو جلب کنی .. -به بابات میگم بیاد سراغ من .. اصلا نمی تونه خود نگه دار باشه هر وقت اومده طرف من به خودش فشار آورده و خیلی زود هم توی کوسم آب ریخته . خیلی ضد حال می زنه . بعدشم که کیرش شل میشه -خوبه حالا کارشناس نشو .. رفتن سراغ شناسنامه ها .. -ببین مرد تو ماههای میلادی رو اشتباه گرفتی .. بعضی از این ماهها شبیه همند این جوری شده .. حق با سحر بود .. -یعنی اونا هم تا چند وقت دیگه میان به جرگه ما .. باید یک جشن تولد سکسی واسشون بگیریم . یعنی همین یه عده ای که دور خودمون هستیم . -تا اون موقع رو چیکار کنن . -هیچی همون کاری رو که وقتی در لس آنجلس بودن انجام می دادن . فقط اونا هر کاری می کنن موردی نداره باید مراقبشون بود که غیر قانونی کار نکنن . -مرد تو هم کس خل شدی ها . یادمه اون اواخر که بودیم ایران و هنوز این ان قلاب یعنی مدفوعی که به قلاب گیر کرده باشه نشده بود یه فیلمی پخش می کردند به اسم دایی جان ناپلئون خیلی هم با حال بود .  طرف همیشه فکر می کرد انگلیسی ها دارن حمله می کنن ….. این کس خل بازی ها چیه در میاری .  اونا واسه خودشون بزرگ شدن . مگه میشه تحریک نشن .. و نشده باشن . یا این که ندیده باشن بقیه چیکار می کنن . -بقیه هر خلافی کردن در محیط بسته بوده و ما هم دو سه سالیه که مشغولیم .. ولی خیلی دلم می خواد که زود تر علنی کنیم . فقط به این مادر بزرگا هم سفارش کردم که حواسشون باشه .. سهیل و سارا متوجه روابط غیر عادی اعضای خونواده بودند . از این که  بر خوردی صمیمانه  ای با هم دارند . حتی کنار هم تا اونجایی که جا داشته باشه لخت میشن  به اعضای بدن هم دست زده با هم شوخی های خاصی می کنن . حتی دیده بودند که چند بار در این شرایط  با هم رفتن به اتاقی و درو از داخل بستن .. اما نداشتن تجربه و داشتن اعتماد به اونا و این که این جور زندگی رو ناشی از بی شیله پیله بودن اعضای خونواده می دونستند بد به دلشون راه نیفتاده بود که ممکنه شرایط دیگه ای هم مثل سکس متفرقه در کار باشه . …. ادامه دارد … نویسنده …. ایرانی

بازگشت به صفحه اول وب سایت و لیست تصادفی داستان ها