داستان های سکسی | انجمن سکسی کیر تو کس

بیش از سی هزار داستان سکسی

فیلم های سکسی خارجی در MAME85.COM

عکس و کلیپ های سکسی ایرانی در KiR2KOS.NET

رابطه عاشقانه من و خواهر زاده ام مهسا (۱)

رابطه عاشقانه منو خواهر زاده ام مهسا

من امیر هستم ۳۰ ساله بچه جنوبم ، کارمند تهرانم و تنها زندگی میکنم خونه ام نزدیک خونه خواهرمه ، از صبح تا حدود ۲ عصر سر کارم
مهسا گلی برای تمرین درس های ریاضی قرار شد روزی ۲ ساعت بیاد پیش من
سال آخر دبیرستان بود و قرار بود کنکور بده
اولین روز
سلام دایی
سلام عزیزم ، بعد بغل و روبوسی
مهسا نشست و بهش گفتم لباس راحتی نیاوردی ؟
گفت نه همین خوبه
گفتیم اینجوری که خیلی اذیت میشی بیا یه پیراهن مردونه بهت میدم برا خودت باشه هر وقت میای اینجا بپوش
اول خندید و باز گفت راحتم دایی
به شوخی با اخم گفتم بدو بینم
وقتی اومد نزدیکم بغلش کردم و یه کم هی ادا و اطوار های دخمل کوچولوها رو در آورد و رفتیم سمت اتاق خواب
یه پیراهن چهارخونه قرمز و سفید بهش دادم و از اتاق اومدم بیرون
رفتم آشپزخونه شربت درست کردم و مهسا اومد پیراهن تا زیر باسنش می رسید و واقعا هم بهش می اومد ، روسریش رو در آورده بود و موهای مشکی خوشگل و براقش ریخته بود رو شونه هاش ، با خنده یه چرخی زد و گفت چطوره ، قند تو دلم آب شد و برای اولین بار بهش یه حسی پیدا کردم
گفتم خیلی خوشگل شدی عزیزم ، یعنی خوشگل که بودی ، خیلی خوشتیپ شدی
زد زیر خنده و باز یه چرخی زد ، وقتی میخندید چشماشو می بست
وقتی داشت دور میزد اندامش رو بر انداز کردم ، یه دختر ۱۷ ساله سبزه گندمی با صورت گرد و خوشگل ، موهای مشکلی براق ، سینه های حدود ۶۰ که حسابی توی پیراهن مردونه خودنمایی میکرد ، شکم صاف و کمر باریک ، یه باسن گرد و خوش فرم با یه قوص خیلی زیبا که نصفش زیر پیراهن پنهون شده بود
انگار چند لحظه محوش شده بودم
یه شربت موهیتو براش درست کردم ، و رفتیم توی سالن پذیرایی ، شربت رو خوردیم و یه کم حرف زدیم و گفتم بریم سراغ کتاب ها
لباشو مث بچه ها جمع کرد و گفت نمیخواااام
منم از خدا خواسته کشوندمش تو بغلم و چنتا بوس لپ و گونه هاش رو کردم
گفتم مگه نمیخوای دکتر بشی برای روزای پیری من و یه کم به بهانه قلقلک به شکمش دست زدم و توی وول خوردن گاهی دستم به سینه هاش هم خورد
شروع کردیم درس خوندن و یه ساعتی گذشت ، واقعا استعدادش عالی بود ، کلا خانوادگی عاشق ریاضی هستیم و املا ها ضعیف ، مطمعنم توی این متن هم کلی غلط املایی هست
گفتم یه استراحت بدیم ، من یه کم برات ذرت بو داده درست کنم ، که یه دفعه ای گفت من درست میکنم
باز بغلش کردم و گفتم مه شیطونی کد بانو شده ، کوچول موچول دستات میسوزه
خلاصه اونم میخندید و خودش رو توی بغلم جا کرده بود ، گفت بیا و نگام کن
رفتیم آشپزخونه و ذرت و ظرف و روغن رو بهش دادم ، معلوم بود قبلا هم درست کرده بود
گفتم بذار خودم درست کنم ، گفت من خانم خونه هستم
منم این بار با شیطنت از پشت بغلش کردم و گفتم قربون خانم خودم برم
اونم باز فقط می خندید و توی بغلم بود
نرمی کونش رو حس می کردم ، دستام دور کمرش حلقه بود و بالای دستم به زیر سینه هاش می خورد معلوم بود سوتین نداره ، نرمی لذتبخشی به دستام میخورد و از طرفی کیرم که نیمه بیدار بود نرمی کونش رو حس میکرد
چنتا بوسش کردم و دستام رو باز کردم و که برم
مهسا گفت : بمون پیشم و از خانم خونه یاد بگیر
گفتم چشم ، من کجا وایسم
گفت همین جا که هستی خوبه
منم دوباره بغلش کردم و واسه اینکه مطمعن باشم بدش نمیاد پرسیدم اینجوری اذیت نیستی
خندید و گفت نه خیلی خوبه
یه کم کف ظرف رو چرب کرد و نمک ریخت و دونه های ذرت رو ریخت توی ظرف و درش رو بست ، توی این مدت منم از پشت بغلش کرده بودم
گفت تمااااام ، حالا منتظر می مونیم تا آماده بشه
منم باز هی شیطنت میکردم و هی قلقلکش میدادم و میگفتم خانم خونه و کار بلد و آشپز باشی
دستام رو باز کردم و برگشت سمت من یه نیشکون از شکمم گرفت که منو مسخره میکنی ، من کلی غذا بلدم
همش هم لبخند رو صورتش بود ، چشمای نیمه بسته و فرم گونه های برجسته اش حسابی منو حشری کرده بود
اگه تا اون لحظه فقط دوس داشتم نازش کنم یا باهاش بازی کنم ، از اون لحظه دلم خواست دوس دخترم باشه و لباش رو بخورم اون کون خوش فرمش رو بکنم
توی شوخی هام یه دفعه ای صدای ترکیدن ذرت ها اومد ، نا غافل هول شد و اوم بغلم
گفتم چی شد خانم خونه و باز شوخی هامون شروع شد و اون آروم منو میزد و من قلقلکش می دادم ، یه لحظه هم بغلش کردم و اونم منو محکم بغل کرد ، برا شیطنت گفتم خانم خونه منی
گفت هستم
دفعه دوم گفتم خانم منی؟  ترس تو دلم بود نکنه بدش بیاد ولی باز گفت هستم
دوتا گونه هاشو بوسیدم و باز همو بغل کردیم
گفت بذار ظرف رو یه کم تکون بدم
وقتی ظرف رو تکون میداد ، لرزش کونش رو نگاه میکردم ، کیرم تقریبا بلند شده بود ولی بخاطر شرت تنگم و شلوارم مشخص نبود
گفتم کمک نمیخوای ، گفت نه
گفتم چقدر خانمم زحمت میکشه و شونه هاشو ماساژ دادم ، ظرف رو دوباره روی اجاق گذاشت یه کم اومد عقب کیرم خورد به باسنش ، انگار متوجه کیرم نبود
گفتم خانم من بغل نمیخواد ؟
روش رو برنگردوند و دستاش رو باز کرد ، گفت میخواااااد
کیر بلند شده ام قشنگ روی باسنش قرار گرفت ، انگار یه آتیشی توی وجودم شعله گرفت ، دستام رو دور کمرش حلقه کردم ، اینبار بالاتر تا قشنگ به سینه هاش بخوره
یه کم قلقلکش دادم و چندین بار بوسیدمش
و هی میگفتم چه خانمی دارم
ذرت ها آماده شد و خوشمزه و نمکی بود
نشستیم به خوردن
کنار من نشسته بود و هی میخندید
ذرت میذاشتم دهنش و عمدا از کلمه های عشقم و خانمم استفاده میکردم
اونم سر حال و خوشحال بود
ذرت ها که تموم شد گفت دیدی چه خانم خونه داری داری ؟
انگار دنیا رو بهم داده باشن ، گفتم بله خانم دارم یه دونه خوشگل و نمونه ، آشپزی هم میدونه ، تاج سره تو خونه
اینقدر خوشش اومد خودش رو انداخت توی بغلم
پای راستم رو جمع کرده بودم روی مبل و روبه روش بودم وقتی اومد بغلم قشنگ نشست روی کیرم
منم دستم رو بردم پشت باسنش و کشوندمش سمت خودم
دست چپم رو روی کونش نگه داشتم و با داست راست چونه اش رو گرفتم و سرش رو بالا آوردم
شروع کردم بوسیدن صورتش
ترسیدم ناراحت بشه دستم رو از روی کونش برداشتن و گذاشتم روی کمرش
تقریبا همه جای صورتش رو بوسیدم بجز لباش
حدود ۵ دقیقه ای شد
سرش روی سینه ام بود و سنگینی کونش رو روی کیرم حس میکردم
گفتم خانم خوشگله بریم سراغ درس
گفت بریم و سرش رو بالا آورد هر دوتا لپم رو بوس کرد
خواست بلند بشه کشوندمش سمت خودم و چنتا بوس دیگه اش کردم
که دوباره منو بوسید
محکم بغلش کردم و به خودم فشارش دادم
ظرف ذرت رو برد آشپزخونه منم سریع رفتم دسشویی و یه آب سردی روی کیرم ریختم تا خوابید ، پیشابم شورتم رو خیس کرده بود
حس عجیبی داشتم ، حس گناه نبود ، انگار بیشتر شبیه حس دوران نوجوانی و حس اولین رابطه ، خیلی برام شیرین بود
اومدم بیرون تا پیش کتاب هاس با لبخند نگام کرد ، یه ساعت دیگه درس خوندیم و همش گاهی دزدی نگاهش میکردم ، سرش که پایین بود از لای موهای مشکی آویزون شده گونه هاش و لباش رو میدیدم شبیه یه نقاشی خیلی قشنگ بود
درس تموم شد و رفت آماده بشه ، اومد گفت دایی باید بیای خونه ما
منم گفتم باشه پوشیدم که باهاش برم
با خنده گفتم خونه بی خانم شد
زد زیر خنده ، گفت اشکال نداره آقای خونه رو دارم میبرم

ادامه…

نوشته: امیر

بازگشت به صفحه اول وب سایت و لیست تصادفی داستان ها