داستان های سکسی | انجمن سکسی کیر تو کس

بیش از سی هزار داستان سکسی

فیلم های سکسی خارجی در MAME85.COM

عکس و کلیپ های سکسی ایرانی در KiR2KOS.NET

تولد عشق و هوس 7

من و مامان یه نگاهی به هم انداختیم و راستش هر دو مون احساس کردیم که دلمون میخواد که از این حرفا بین این زنا رد و بدل شه  . نمی دونم چرا از این افکار و احساس اونا لذت می بردیم . شاید دوست داشتیم که اونا خودشو نو با این واقعیت وفق بدن و بدونن که من و مامانم داریم با هم حال می کنیم و یا قصد حال کردن داریم . هر چند به اوج پرواز نرسیده بودیم . انوشا جون به دوستاش گفت بچه ها شما برین هوای دوست پسراتونو داشته باشین . این امید هنوز عقدم نکرده حسادتش گل کرده . توقع نداره یکی دیگه یه ناخنکی بهم بزنه . -ببینم تو توقع داری پسرت بهمون ناخنک بزنه ;/; مامان خورد و دم نکشید .. -پس ما میگیم شما دارین عاشق و معشوق میشین و یا شدین یه چیزی می دونیم و میگیم -خوبه حالا غیرت داشتن فرق می کنه با این چیزایی که شما دارین میگین .. من و مامان دوباره تنها شدیم . همه وسایل پذیرایی ردیف بود و حسابی جور .. خودمو به انوشا نزدیک کردم . من دلم می خواست که اون یه قدم بر داره و اونم دلش می خواست که من یه قدم به طرفش بر دارم . -کجا بودیم مامان ;/; -هیچی پسرم می خواستم بهت بگم امیدوارم که بیشتر از صد سال زنده باشی و عمری با سلامتی و در نهایت عزت داشته باشی و از طرفی قبولی تو در دانشگاه رو بهت تبریک میگم .. -خب علی الحساب جایزه و تشویقی چی میدی … دیگه لبامون به هم نزدیک شده بود . این بار اونو با یه هوس و التهاب خاص و بیشتر از دفعه قبل بوسیدم .  دستمو رسوندم به پشت لختش و اونو مورد نوازشم قرار دادم از اونجا دستارو رسوندم به موهای سرش و دوباره اومدم طرف پایین . حالا رسیدم به دو تا قاچای کون درشتش و اونو از وسط بازشون می کردم و باهاش بازی می کردم . صدای نفسهای انوشا نشون می داد که اونم در اوج لذت و هوسه و داره کیف می کنه . دراین لحظات و حرکات لب از رو لبش بر نمی داشتم . سینه هاشو به سینه های خودم چسبونده بودم و با حرکات سینه هام یه نرمشی به اونا می دادم . فقط گاهی با همون بوسه و و باز کردن لبام به طرف بالا و پایین به ملایمت و هوس و با تمام وجودم بهش می گفتم انوشا دوستت دارم با تمام وجودم میخوامت .عاشقتم . دوباره دستمو از طرف کونش رسوندم به چاک کوسش . می خواستم ببینم در چه وضعیتیه . خیسی کوسش طوری به اطراف سرایت کرده بود که اگه می خواست با همین وضعیت بره وسط بچه ها همه متوجه می شدند که خیلی حشری و هوسی شده . من دوست نداشتم کیر هیچکدوم از بچه ها رو تو کوس مامانم ببینم . تحملشو نداشتم . من باید خودم اونو می گاییدم . کف دستمو رو کوس انوشا گذاشته و خیسی روی کوس با دستم یه لغزندگی خاصی ایجاد می کرد که کوس مامان از دستم سر می خورد . من واسه این که نشون بدم بچه مودبی هستم و خیلی پررو نیستم و یه خورده هم جانب احتیاط و احترام رو در نظر بگیرم و هم این که بفهمم مامان کجای کاره وقتی که کوس مامانی از دستم ول می شد می رفتم یه جای دیگه رو می چسبیدم . چند بار این کارو انجام دادم تا بالاخره این بار خودش لباشو از لبام جدا کرد و گفت چیکار می کنی امید تو که دیوونه ام کردی تا اونجا میری ولم می کنی ;/; اون وقت بازم میگی که دوست نداری مردای دیگه راه بیفتن دنبال من یا بهم چش داشته باشن .. -من که آرزومه انوشا .. -انوشا فدات شه امید جون . مگه هنوز نمی دونی که یه مادر دوست داره که پسرش به همه آرزوهاش برسه ;/; وقتی این حرفو از زبون انوشا جونم شنیدم گفتم مامانی زبونتو در آر .. اونم همین کارو کرد و من این بار زبو نشو میون لبای خودم قرار داده و با یه میک زدن هوس انگیز دوباره اونو به اوج حشریت رسوندم و این بار وقتی که دستامو رسوندم به کونش انگشتای درازمو به طرف سوراخ کوسش نشونه رفتم و کردمش تو و تا اونجایی که می شد انگشتمو می کردم تو کوسش و می کشیدمش بیرون . -آه امید امید امید جون اگه بدونی چی دلم میخواد -چی انوشا ;/; -همون چیزی که تو چند دقیقه پیش بهم گفتی . دلم می خواد الان مهمونی تموم میشد و من و تو می رفتیم تو رختخواب پیش هم دراز می کشیدیم -خب این که کار همیشگی مونه . -ولی این دفعه با شبای دیگه و دفعات دیگه فرق می کنه . -چه فرقی ! -امید حالا داری منو اذیت می کنی ;/;  یه خورده خودمو خم کردم تا کیرم به فضای کوس و اطرافش بچسبه -خب انوشا نگفتی چه فرقی می کنه . -امید همین چند ثانیه پیش خودت جوابتو دادی . -مطمئن باشم همینه ;/; -عزیزم پسرم .منم مطمئن باشم که تو بازم این حرکتو انجام میدی ;/; درست به این می مونه که  ازت یه لیوان آب می خوام و چند مرحله کار می بره تا بتونم تشنگی خودمو رفع کنم -خب انوشا جون ما الان در کدوم مر حله اشیم ;/; من ازت آب میخوام تو این آبو تازه ریختی تو لیوان .. ما الان در این قسمتیم . بعد از اون باید لیوانو بدی دستم یا این که خودت به دهنم نزدیک کنی و مر حله بعدی مر حله رفع تشنگی منه . هیچ اینو می دونی که اگه آدم از یه تشنه آب دریغ کنه چقدر گناه می کنه ;/; -منم تشنه توام انوشا . پس چه جوری تشنگیمو رفعش کنم ;/; با چشای خوشگل و خمارش یه نگاهی بهم انداخت و گفت وقتی که سیرابم کنی خودتم خنک میشی .. ادامه دارد .. نویسنده .. ایرانی

بازگشت به صفحه اول وب سایت و لیست تصادفی داستان ها