داستان های سکسی | انجمن سکسی کیر تو کس

بیش از سی هزار داستان سکسی

فیلم های سکسی خارجی در MAME85.COM

عکس و کلیپ های سکسی ایرانی در KiR2KOS.NET

کرسی داغ هوس 4


آتنا باهام سر سنگین بود ولی پیش مامان سیاستشو حفظ می کرد . با این که بازم پیش اومده بود که زیر کرسی بخوابن ولی دیگه با هم سکس نمی کردن . اینو مطمئن بودم که خواهرم از این بابت به کسی چیزی نگفته ولی یه موضوع دیگه پیش اومد که خیلی شگفت زده ام کرد و اون این که  از حرفای مامان با خاله ام که خیلی با هم صمیمی بودند فهمیدم که اون از این که فری و آتنا زیر کرسی با هم ور می رفتن با خبر بوده و کلی به دیدن اونا حال می کرده و چه با آب و تاب این صحنه ها رو واسش تو ضیح می داده . یکی از این شبا که بابا فرزین خونه بود و صبح باید می رفت تر مینال تا مسافر ببره مادر افتاده بود به جونش . منم اون شب یه ساعتی رو وقتمو گذاشته بودم رو مطالعه داستانهای وبلاگ امیر سکسی و حسابی آب بندی شده بودم . البته مامان بابا صبر کرده بودند تا من بخوابم و خداییش هم خوابیده بودم . حالا کی فکرشو می کرد که نصفه شب بیدار شم . واییییی عجب چیزی بود این کون مامان . خیلی درشت تر و باحال تر از کون آتنا بود . دوبرابرش می شد . چند تا لگد به طرف بابای بیچاره ام که صبح باید می رفت سر کار انداخت و گفت مرد این چه وضعشه این که زندگی نشد بیا یه حالی به من بده . بیا دنیا رو ببین . یادت رفت چقدر کشته مرده اش بودی ;/; ببین زیر نور کرسی چقدر قشنگه و هوس انگیز ;/; بیا روش دست بکش . ماساژم بده بعد با کیرت بکن توش . هر جوری دوست داری منو بکن -زن بذار بخوابم . صبح باید برم . کیلومتر باید برم با چهل تا مسافر سر و کله بزنم . با شاگرد زبون نفهم سر و کله بزنم . چرا حالیت نیست . این کیر حالا حالا ها بیدار بشو نیست -من واست بیدارش می کنم . همین شما ها هستین که باعث می شین زناتون برن دوست پسر بگیرن . همونا قدر زنو بهتر می دونن .-زن نصفه شبی قاطی کردی حوصله جر و بحث ندارم . تو هم حالا این وقت شبی رمانتیک شدی . باشه  وقتی که بر گشتم دربست در اختیارت قرار می گیرم و میریم حموم بهت یه حال درست و حسابی میدم الان این پسره اگه بیدار شه زشته . آتنا هم که معلوم نیست چشه . امشب رفته اتاق خودش خوابیده . یا این پسره آبتین باید می رفت اونجا یا آتنا باید میومد این جا . مامان نذاشت پدر بیشتر از اینا حرف بزنه . رفت و پیژامه اشو پایین کشید و کیرشو به دهن گرفت و با چند تا ساک زدن تیزش کرد -مرد نازم کن . کونمو دست بکش . کوسشو می گرفت طرف دهن بابا و می گفت بخورش -آخه توی این سوراخ موش توی این لونه سگ که من دارم از گرما می پزم با  یه جوون تازه بالغ شده چه جوری بهت حال بدم ;/; من سه ساعت دیگه باید بیدار شم . این چه زندگی سگیه که من دارم . آخه رانندگی هم شد شغل ;/; دلم واسه بابا می سوخت ولی مامان هم حق داشت . اونم هوس داشت و کوسش کیر می خواست . بر خلاف بابا که هوسش و آب هوسش روز به روز خشک تر می شد و تحلیل می رفت . بابا خودشو به مامان نزدیک کرد و کیرشو یک ضرب گذاشت تو کون مامان -آخ مرد چیکار می کنی من کوسم میخاره تو که منو داغون کردی -یه سوراخی می خواستم که توش آب بریزم -مگه یادت رفته که من قرص می خورم . من واسه این قرص می خوردم و می خورم که تو آب کیرتو بریزی تو کوسم . خیلی بی حالی مرد . حلقه سوراخ کون مامانو می دیدم که در زیر نور قرمز کرسی به چه زیبایی و هوس انگیزی باز و بسته می شد و کیر بابا بارفت و بر گشتای خودش اونو باز و بسته می کنه . با خودم عهد بستم که اگه تا آخر عملیات , اتومات کرسی رو خاموش نره من فردا به دو تا گدا صدقه بدم . در اوج لذت بردن از این صحنه های باحال سکس بین بابا و مامان بودم که دیدم پدر چند تا آهی کشید و گفت جااااااان چقدر مزه داد حال کردم سبک شدم . اون که داشت می گفت جاااااان مامان داشت می گفت کووووووفت مرررررررض درد بلااااااااا خودت سبک شدی و حالا ما رو سنگین باید به حال خودم ول کنی و معلوم نیست کی بر گردی . آب کیر بابا جون در حال بر گشتن از کون مامانی یه منظره قشنگی درست کرده بود که واقعا نمی دونم چه جوری وصفش کنم . خودشونو جمع و جور کردند و منم گرفتم خوابیدم . بیدار که شدم این  کرسی روشن بود و نور پخش می کرد . بابا رفته بود ومن ومامان زیر کرسی خواب بودیم . صدای بسته شدن در خونه نشون می داد که آتنا پس از این که بابا رفته جلدی خودشو رسونده به خونه پدر شوهرش تا با فری باشه . منم دیگه باید بلند می شدم و خودمو واسه رفتن به مدرسه آماده می کردم ولی دیدم نمی تونم از جام پا شم یه چیز سنگین  افتاده بود رو کمرم ونمیذاشت پاشم . لحاف این قسمت از کرسی یه خورده خوابیده بود و اگه کرسی روشن هم بود نور به این قسمت نمی تابید . دست زدم ببینم چیه . دیدم زانوی مامانه لخته و یه خورده بالاتر اون رون چاق و تپل و لختشو هم دیدم . لحافو یه خورده دادم بالا چه نوری ! چه منظره ای !وای کون مامان مثل ماه شب چهار ده می درخشید هر چند یه شورت نازکی داشت ولی جفت پاهاش لخت بود . حواسش نبود که یه پاشو انداخته رو من و منم دارم روش دست می کشم . اگه بیدار می شد و اعتراض می کرد منم می گفتم به من چه  می خواستی پاتو رو من نذاری . اون اگه می گفت بی هوا بوده و از روی عمد نبوده اون وقت می گفتم منم تو خواب حالیم نبوده چیکار می کردم . کم نمی آوردم .. ادامه دارد .. نویسنده .. ایرانی 
language=javascript> function noRightClick() { if (event.button==) { alert(“! حق کپي کردن نداري “) } } document.onmousedown=noRightClick

بازگشت به صفحه اول وب سایت و لیست تصادفی داستان ها