داستان های سکسی | انجمن سکسی کیر تو کس

بیش از سی هزار داستان سکسی

فیلم های سکسی خارجی در MAME85.COM

عکس و کلیپ های سکسی ایرانی در KiR2KOS.NET

عشق نیلوفر

هنوز به در پاركينگ نرسيده بود كه اس داد … عزيزم تا ٣ ساعت ديگه پرواز دارم … واسه هميشه دارم ميرم … خداحافظ …
راستيتش هميشه ميدونستم اينجوري ميشه اما خودمو گول ميزدم !!
از تعجب و بغض فقط تونستم رفتنشو نگاه كنم …
وقتي به خودم اومدم ديدم دارم لحظات چند ساعت پيشو با خودم مرور ميكنمو اشكام سرازير ميشن .
ساعت ١٠ صبح بود كه مامانم اينا رفتن مسافرت ٣ روزه … از تختم بلند شدم … بهش اس دادم … عزيزم واسه ناهار منتظرم … و شروع كردم در اوردن لباسام … وارد حموم شدم … تو اينه حموم خودمو ديد زدم … فكر اين كه تا چند ساعت ديگه قراره حركت دستاشو رو بدنم حس كنم ديوونم ميكرد … اب گرمو باز كردم و رفتم زير دوش … با يه ژيلت تموم بدنمو صاف كردم طوري كه خودم ميگفتم خوش به حالش… اومدم بيرون …يه ست صورتي پوشيدم … ميدونستم خيلي رو اين رنگ حساسه … تمام بدنمو با لوسيون چرب كردم تا پوستم نرم تر بشه … تند تند خونرو جمع كردمو غذاي مورد علاقشو درست كردم … حدود ١١/٣٠ بود كه رفتم حاضرشم … انگار ميدونستم امروز اخرين روزيه كه باهاشم … اما …
يه تاپ صورتيه باز با يه شرتك كوتاه پوشيدم و مثل هميشه يه ارايش ملايمم كردم … يه خط چشم با يه رژ كم رنگ …
ساعت ١٢/١٥ بود كه ايفونو زد از پشت پنجره ماشينشو ديدم … زود درو زدم … طبق معمول وقتي ديدمش دلم ريخت تو سينم … تو راه رو بود كه پريدم بغلش و لبمو گذاشم رو لبش
. واي چقدر دلم هواشو كرده …
بغلم كردو منو برد تو خونه … با پاش درو بست و منو گذاشت پايين …
گفت چقدر خوشگل شدي !؟ دوست نداشتم حرف بزنم دوست داشتم فقط نگاش كنم … يه لب ازش گرفتمو بردمش سمت اشپزخونه …
نشستيم روبروي هم و غذارو خورديم … من هيچي نفهميدم از غذام چون همه هواسم به اون بودو اونم داشت غذاشو مي خورد … از ارامشش خوشم ميومد مثل ارامش قبل طوفان بود … از اينكه ميدونستم تا چند دقيقه ديگه ميخوام داغيه كيرش و تو خودم حس كنم ديوونه ميشدم … بعد ناهار اون رفت تو اتاقمو شروع كرد به اهنگ گذاشتن
منم ظرفارو شستم و رفتم پيشش … روپاش نشستمو لبم و گذاشتم روي لبش …
عاشق غرورش بودم هيچ وقت تا من شروع نمي كردم اونم شروع نمي كرد …
لبمو بردم زير لاله گوشش گردنشو يه ميك كوچولو زدم … دستشو گذاشت رو سينم … ديگه خودمو سپردم بهش … با ارامش هميشگيش گردنمو ميخوردو سينه هامو فشار ميداد … خيسيه كسمو حس ميكردم . اروم بلندم كرد و گذاشتم روي تختم و اومد روم … وقتي به چشماي درشتش نگاه مي كردمو لبامو ميخورد واقعا اتيش ميگرفتم … تاپمو در اورد و از بالاي سوتينم زبونشو مي كشيد وسط خط سينم … با يه دست از زيرم بند سوتينمو باز كردو نوك سينه هامو به دهن گرفت … ديگه صدام در اومده بود … با هر ميكي كه ميزد اهي از ته دل ميكشيدم … بازبونش رو شكمو سينه هام بازي مي كردو رونامو ميماليد … اروم دكمه شرتكمو باز كردو درش اورد … خيلي اروم شرتمو كشيد پايين يه نگاه به كسم كردو گفت : چه تميز كردي !؟
خواستم بيام بالا لباشو بوس كنم چون مي دونستم كسمو نميخوره چون دوست نداشت … كه نزاشت بلند شمو گفت امروز فرق ميكنه . اول رونامو ليس زدو گاز گاز كرد داشتم رواني ميشدم تمام پامو ليس ميزدو با دستاش ميماليد . برم گردوند.داغيه زبونشو روي باسنم حس كردم … تمام باسنمو گاز گاز ميكرد … هيچي نميفهميدم … همش لذت بود كمرمو ميماليد زبون ميكشيد . از پشت گوشمو ميخوردو گردنمو ليس ميزد … بعد چند دقيقه ماليدنو خوردن برم گردوندو زبونشو گذاشت روي كسم … از ته دلم جيغ كشيدم اولين بارم بود كه زبون داغشو رو كسم حس ميكردم . عالي بود … لاي كسمو باز كرد و چوچولمو ميك ميزد منم زير دستش تاب ميخوردم … با دستم موهاشو مي كشيدمو تمام شونه هاشو چنگ زدم ٥ دقيقه داشت ميخوردو ليس ميزد …از روم بلند شد … مثل وحشي ها لباشو ميخوردمو دكمه هاي پيرهنشو باز كردم . با ناخنم ميكشيدم روي تاتوي سينش … كمربندشو باز كردم شلوارو شرتشو باهم در اوردم … كيرشو گذاشتم تو دهنمو شروع كردم خوردن … واقعا لذت ميبردم از خوردنش … سرشو ميك ميزدم تخماشو ليس ميزدم … كل كيرشو ميكردم تو دهنم … صداش بلند شده بود . كه موهامو گرفتو چنتا تلنبه محكم تو دهنم زد وقتي خسته شدم خوابيدم رو تختم و اونم اومد روم … سر كيرشو گذاشت دمه كسمو بالا پايين ميكرد … مستم كرده بود … فقط مي خواستم بكنه اما نميكرد التماسش ميكردم و جيغ ميكشيدم تا راضي شدو فرستاد تو… درد لذت بخششو حس كردمو … ديگه هيچي نمي فهميدم … صدام كل خونرو برداشته بود … نفساي گرمش رو صورتم لباي نرمش رو لبام سينه هاش رو سينه هام ديوونم كرده بود … ١٥ دقيقه تلنبه ميزد تا پزيشنو عوض كرد … حالت ٤ دستو پا لبه تخت نگهم داشتو از پشت فشار داد تو كسم . كمي كه كرد كيرشو در اورد كرد تو پشتم … واي از دردو لذت داشتم ميمردم … تا ته ميكرد تو بعد در مياورد ميذاشت جلوم … مثل يه جنازه شده بودم و فقط ناله ميكردم … بعد چند دقيقه برم گردوندو يه متكا گذاشت زيرم تا باسنم بياد بالاتر … دو باره با همون بيرحميش كرد تو پشتم … و ١٥ ٢٠ تا تلنبه زد كه حس كردم داره با تمام وجودش فشار ميده … حركت اب داغش توپشتم ارومم كرد … كيرشو در اوردو خوابيد كنارم و لبامو خورد… نمي دونم اما حس ميكردم ٦ بار ارگاسم شدم … يكم ميلرزيدم … لباي همو خورديم تا صورتمو اوردم عقب و تو چشماش نگاه كردمو گفتم : عليرضا دوست دارم … مثل هميشه نگام كردو لبخند بهم زد …
عاشق بودم عاشق غرورش بي تفاوت نشون دادنش خونسرد بودنش حرارت بدنش …
از جاش بلند شدو سيگارشو روشن كرد … روي صندلي نشسته بودو من محو تماشاش … وقتي نگاهش با نگاهم گره ميخورد دلم ميريخت تو سينم … عالي ترين حسي بود كه داشتم …
سيگارش كه تموم شد لباساشو پوشيدو اماده رفتن شد … دوست نداشم بره… موقع رفتن بغلش كردمو بهترين لب زندگيمو گرفتم … اروم روي صندلي كنار در نشست و منو نشوند رو پاش سرمو گذاشتم رو سينشو بهش گفتم خيلي دوست دارم ديوونه … موهامو نوازش كردو پيشونيمو بوسيد … چه ارامشي داشتم تو بغل گرمش . بين دستاش … تو حال خودم بودم كه با صداش به خودم اومدم … گفت نيلوفر پاشو داره ديرم ميشه … از رو پاش بلند شدمو اونم بلند شدو رفت سمت در زماني كه داشت ميرفت برگشت نگام كرد … حس كردم ميخواد حرفي بزنه … اما مثل هميشه حرفشو خورد …
ادامه دارد …
اگه خوشتون اومد بگيد ادامشو بنويسم…

نوشته: نيلوفر

دسته بندی:

بازگشت به صفحه اول وب سایت و لیست تصادفی داستان ها