داستان های سکسی | انجمن سکسی کیر تو کس

بیش از سی هزار داستان سکسی

فیلم های سکسی خارجی در MAME85.COM

عکس و کلیپ های سکسی ایرانی در KiR2KOS.NET

ندای عشق 22


ندا از خوشحالی سر از پا نمی شناخت . نمی دونست چیکار کنه . اون شب از خوشحالی برام می خوند و می خوند تا احساساتشو بگه و منم بنویسم . اون واسه طرح مطالبش همیشه از یه سبک پیروی نمی کرد . گاهی ساده و خیلی خودمونی و گاهی هم ساده و کتابی مطالبشو بیان می کرد …… می خواهم وقتی که چشمانم را می گشایم نخست به چشمانی بنگرم که به اوجم رسانده باشد . به تو همدم مهربان من که خاکستر وجودم را به شعله های سوزان عشق مبدل کرده ای به تو که با دم خود روح دیگری در من دمیده ای . می خواهم وقتی که چشمانم را می گشایم نخست تو را ببینم تو را که نوید بخش عشق و زندگی دیگری بوده ای می خواهم با تو از راز های درون بگویم رازهایی که دیگر برایت پوشیده نیست . راز عشق , راز خوشبختی , راز زندگی … راز انتظار .. راز دیدن آن سوی درون پاکت .. آن سوی پاکیها آن سوی زندگی , آن سوی دنیای سیاه من که با تو و چشمان تو به روشنیها رسیده است . می خواهم وقتی که چشمانم را می گشایم با نگاهت با چشمان با ز و زیبایت ببینم و با گوش جانم بشنوم که جان من دوستم می دارد . می خواهم در آغوشت بگیرم با گرمای عشق و وجودت بسوزم . می خواهم وقتی که چشمانم را می گشایم این بار با نگاه خود ببینم که غرق در دریای عشق تو جانی دوباره می گیرم . بگذار در آتش عشق تو بسوزم . شکوه عشق تو آب و آتش را در کنار هم می دارد . شکوه عشق تو مرا به تو می سپارد . می خواهم تو را ببینم . چشمان همیشه خندان تو را ببینم . می خواهم راز آشکار نگاه تو را با نگاه خود بخوانم . می خواهم با خورشید چشمانم به تو بگویم که آسمان چشمهایم بی تو خواهد بارید و نوری نخواهد داشت .. می خواهم وقتی که چشمانم را می گشایم خود را به آغوش تو بسپارم و بگویم که این دیوانه دیوانه وار دوستت می دارد . می خواهم وقتی که چشمانم را می گشایم تو را دنیایم را , تورا ببینم و با آسمان آفتابی چشمهایم برایت اشک شوق بریزم . به پلکهای خسته ام بگویم که جز نور عشق مقصد و مقصودی ندارید و می خواهم تو نخستین کسی باشی که تولد دیگرم را می بینی هر چند که نفسهای من , زندگی من از توست و تو امید و نوید هستی منی …. چند لحظه ای ساکت شد و منم فرصتو غنیمت شمرده و خواستم یه اظهار فضلی کرده باشم -ندا می دونم داری واسه بقیه اش فکر می کنی . هر چند می تونی همین جا هم تموم شده اش فرض کنی . نداجون از نظر علمی بعضی جاها به جای چشمها بگیم پلکها بهتر نیست ;/;-پسر! خیلی دقیقی ها ولی از نظر احساسی بیشتر جاها چشم قشنگ تره و تازه معمولا از نطر ادبی و دستوری نمی تونه غلط باشه . نوعی اشاره کل به جز به حساب میاد -میشه من یه دوسه خطی بهش اضافه کنم .. خواستم یه خورده اذیتش کنم … حالا ندا جون ! من از زبون قشنگ تو ادامه اش میدم . خیلی هم با احساس وبا یک دکلمه ناز شروعش کردم که ندارو با چند جمله ای بردمش تو حس و اولش نفهمید که چی دارم میگم و می خونم …. وقتی که چشمانم را می گشایم به تو می گویم که با بیداری چشمانم من نیز بیدار شده ام به تو می گویم که دیگر دوستت ندارم و عشق ما خواب و خیالی بیش نبوده است . نوید تو دیگر مژده زندگی من نیستی . ندای تو دیگر از عشق نمی گوید ندای تو دیگر ندای تو نیست . ومن در پایان ظلمت به روشنی رسیده ام …. با این که می تونستم همین جا تمومش کنم ولی داشتم فکر می کردم چطور ادامه اش بدم و رفته بودم تو حس که نفهمیدم این ندا دو تا گوشای منو کی و چه جوری پیداش کرد که گرفت تو کف دو تا دستاش و چه جورم اونا رو می کشید -ندا ولم کن تو گوشامو کندی -حقته چند دفعه بهت گفتم از این غلطا نکن . پدرتو در میارم اگه تو بخوای اولین نفری نباشی که من تو رو بعد از عمل می بینم . واسه ما رفتی منبر ;/;ادای منو در میاری اون وقت اراجیف تحویلم میدی ;/;-ندا ولم کن . ولی خودمونیم خیلی شبیه سبک تو بود . این دفعه یکی از اون خودمونیهاشو بگو تا بنویسم . حالا گوشامو ول کن .-نه تا هر وقت دلم بخواد تنبیهت می کنم عذر خواهی هم قبول نیست -کی گفته من میخوام عذر خواهی کنم ;/;دیدم دست بر دار نیست دو تا دستمو به صورتش چسبوندم -نوید میخوای تلافی کنی ;/;دلت میاد ;/;من نمی بینم بیرحم . صورتشو با یه فشار آوردم طرف لبام . لباش مثل همیشه داغ و شیرین بود . همون لحظه اول دستاش شل شد . طبق معمول حتی بوی پیرهنش هم مستم می کرد -نباید میذاشتم منو ببوسی حالیت بشه که به بچه آدم یه حرفو فقط یه بار می زنن .-یعنی میگی من آدم نیستم ;/;باشه تو که هنوز بینا نشدی داری بهم پشت می کنی وای به این که نشه با یه من عسل تورو خورد . ووقتی که بتونی همه جا رو ببینی دیگه خدا رو بنده نیستی . حالا ما آدم نیستیم برو دنبال یه آدم … ندا در حالی که هم عصبانی و هم ناراحت بود منو بوسید و گفت که منظوری نداشته ولی اینو هم گفت نوید تو اصلا دوستم نداری همش می خوای صدامو در بیاری -اگه بدونی ندا وقتی عصبانی میشی یه جور دیگه ناز میشی -ببینم گوشات سالمه ;/;دستای ندا رو گرفتم تو دستم . کف و پشت هر دو تا دستو غرق بوسه کرده گفتم من دستاتو می بوسم با این که همیشه صورتمو نیشگون می گیره و گوشامو درد میاره .-عزیزم نوید من فکر این که به شوخی هم بخوای اسم جدایی و بیوفایی رو بر زبون بیاری و ازش حرف بزنی واسم کشنده هست . سرشو گذاشتم روسینه ام و وقتی از امنیت دور و برم مطمئن شدم یه ساعتی ای رو در حال نوازش و وررفتن مودبانه با ندای خودم بودم . هر دو تامون خوب می دونستیم که چقدر همدیگه رو دوست داریم . فردای اون روز دیدم که ندا خیلی عصبانی و اخمو و ناراحته -چی شده -پسرعموم میخواد بیاد این جا تا یه مدتی حداقل تا چند روز بعد از عمل پلاس شه -خب بشه خونه عموشه . روی دوش من و تو که سوار نیست . ببینم من ندیدمش ;/;-نه واسه جشن تولد من بوده خارج و نتونسته بیاد یه جریانی پیش اومده که جون خودش لج کرده . به خیالش که واسش آب غورم می گیرم -ندا چی شده چرا سربسته صحبت می کنی ;/;-هیچی ولش بیخود ناراحتت نکنم بهتره -حالا که حرفاتو زدی نصفه ولش نکن -نوید من که گناه ندارم اون قبلا می خواست باهام ازدواج کنه ویه زمانی دوستم داشته و الانم شاید داشته باشه … با شنیدن این حرفاش یه جوری شدم -پس چرا ازدواج نکردین ;/;-خب من دوستش نداشتم -واسه چی ;/;-بس کن نوید منو به گذشته ها نبر من فقط به تو فکر می کنم . فقط تو رو دوست دارم . می دونم همه اینا زیر سر پدرمه … ادامه دارد . .نویسنده … ایرانی 
language=javascript> function noRightClick() { if (event.button==) { alert(“! حق کپي کردن نداري “) } } document.onmousedown=noRightClick

بازگشت به صفحه اول وب سایت و لیست تصادفی داستان ها