داستان های سکسی | انجمن سکسی کیر تو کس

بیش از سی هزار داستان سکسی

فیلم های سکسی خارجی در MAME85.COM

عکس و کلیپ های سکسی ایرانی در KiR2KOS.NET

تنها سکسم با عشق زندگی ام

سلام من امیر 19 ساله هستم . اولین داستانمه وودرباره اولین و تنها ترین سکسم که با دوس دخترم بود . من کلاس اول راهنمایی بودم که توی پارک با یه دختر که هم سن خودم بود و دو ماه از من کوچک تر بود دوست شدم . دختری سفید (یکم برنزه)با مو های بلوند چشم های سیاه که از روزی که دیدمش عاشقش شدم و خیلی دنبال اون بودم که ش رو پیدا کنم من اون موقع دهنم بو شیر میداد خودمم میدونستم .بالاخره یه روز داشتم دیونه میشدم و شمار رو بهش دادمو همون موقع تک زد رو گوشیم .الان هشت با همیم و تا اخر عمرم هم با هاش میمونم . دختری و اندام با باسن نه بزرگ و کوچیک و با سینه 70 .یکم دیوونه و لوس ومامانی. داستان از اونجا شروع شد که بابام برا تولدم ماشین206 خرید همین چند ماه پیش و من تصمیم گرفتم با عشقم (پریسا)برم مسافرت تا شیراز با کمک هم یه رضایت نامه اردو ردیف کردیمو با امضا الکی پدرش .پدر زن ایندمو خر کردم . صبح ساعت 7 راه افتادیمو ساعت 2رسیدیم باغمون شیراز شب که شد با کمک هم یه جوجه زدیم و من تو دهن اون کردمو اون تو دهن من . حدود ساعت یک و نیم دو بود که رفتیم تو بخوابیم . از تو کمد جا ها رو انداختم این اواین بارم بود که کنار یه دختر می خوابیدم و شب تا این موقع پیشم بود .شلوارک بک پام بودو یه استین حلقه ای بک و اونم یه شلوارک نازک تنگ که پا های اندامی و کشیدشو به صورت سکس نشون میداد و یه تاپ سفید . چراغ و خاموش کردم و رفتم خوابیدم کنارش تو بغل گرفتمش و تو گوشش حرف های عاشقانه زدم (من هیچ وقت نسبت بهش تا اون شب حس سکسی نداشتم همیشه جاش تو قلبم بوده)یه لحظه کیرم و احساس کردم کیرم به کونش چسبیده.بعد کیرم کم کم سفت شد و سیخ سیخ بود احساس کردم فهمید و ترسید و بروی خودش نیاورد .بعد از چند دقیقه گفت امیر تو منو با نقشه اوردی (احساس کردم با ترس و بغز گفت).گفتم نه عشقم دست من نیست که خودش اینجوری میشه بعد یه لحظه برگشت یه بوس کوچیک رو لبم کرد و منم شروع کردم به خوردن گردنش دو تامون دیوونه شده بودیم که فهمیدم رمم رو نزدم بغلش کردم بردمش تو حموم اول اسپری مو های زاهد رو به خودم زدم بعد به اون و تمیز تمیز شده بودیم زیر دوش ازش لب گرفتم .و سینه هاش که تقریبا سفت شده بودن و خوردم و اون می خندید که بهش گفتم الان تو باید اه اه کنی نه بخندی گفت من دست خودم نیست بابا چیکار کنم خندم میاد . رفتم پایین تر شروع کردم بازبونم نافشو لیس زدن که یه دفع لرزید رفتم پایین رو کسش بوس کردم از کسش خوردم. اه اهش شروع شد . بهم گفت می خوای چیکار کنی گفتم بکنم توش؟؟گفتم نمیدونم میترسم . گفتم از چی میترسی ؟؟گفت نمیدونم استرس دارم. اه بابا امادگیشو ندارم بعد بلند شد خشک کرد و رفت منم پوشیدم و رفتم دنبالش پتو رو دور خودش کرد و رفت تو ماشین بخوابه منم گفتم بزارم هر جوری راحت تره بعد از دو ساعت که خوابش برد رفتم در و باز کردم بغلش کردم اوردم سر جاش خوابوندمش و در حالتی که از سرما تو خودش پیچ خورد تو بغل گرفتمش و پتو رو رومون دادم صبح هم وقتی پا شد چشاش و گرفتم و گفتم دیشب و فراموش کن من عاشقتم گفت این جز عشق دیگه ولی من میترسیدم .بوسش کردم و بعد صبحانه رفتیم گردش و عصر فرداش برگشتیم این بهترین مسافرت عمرم بود .
نوشته: امیر

دسته بندی:

بازگشت به صفحه اول وب سایت و لیست تصادفی داستان ها