داستان های سکسی | انجمن سکسی کیر تو کس

بیش از سی هزار داستان سکسی

فیلم های سکسی خارجی در MAME85.COM

عکس و کلیپ های سکسی ایرانی در KiR2KOS.NET

عشق و ثروت و قلب 2

اون روز من و نگار با هم رفتیم خرید . یه عطر هم براش هدیه گرفتم و اونم واسم یه کراوات خرید . من واسه خودم خرید نکردم . دو تایی مون رفتیم یه پارکی نزدیک دانشگاه نشستیم . -چه عجب نادر خان بهمون افتخار دادن -ببینم نگار تو کی بهم گفتی که باهات بیام بیرون و نیومدم -همین امروز .. -ولی بالاخره که اومدم . نتونستم بگم نمیام -بر ما منت گذاشتید آقا دکتر -انگاری که شما دکتر نیستید و من فقط خودمم . -پیر میشیم تا بخواهیم دکتر شیم -چیکار میشه کرد . خودمون خواستیم و باید که جورشو بکشیم تا به یه جایی برسیم . راستی راستی این دو سه سالی چشممو رو همه چی بسته بودم . عجب دخترای خوشگل و تیپ زده ای در رفت و آمد بودند . -ببینم نادر وقتی با یه خانوم بیرونی یعنی با یک دختر خانوم خجالت نمی کنی چش چرونی می کنی ;/; -میگی چشامو ببندم تا مردم مسخره ام کنن  ;/; -نه نمیگم چشاتو ببند .  حداقل جنبه داشته باش . طوری میری توکوکشون که انگار آدم ندیده ای . فکر نمی کردم این قدر هیز باشی . -نگار از تو انتظار نداشتم در مورد من این طور فکر کنی . شما دخترا خودتونو می سازین تا ما پسرا شما رو دید بزنیم دیگه -ولی این جوری ;/; ببینم اگه دوست دخترت بخواد کنار تو به بقیه پسرایی که دارن از روبرو رد میشن زل بزنه تو ناراحت نمیشی ;/; یه حرفی زده بود که منو برد توی فکر . یعنی من دوست پسرش حساب می شدم ;/; اون منو این جوری فرض کرده بود ;/; چون خودش ناراحت شده بود . -نگار منو می بخشی ;/; -امروزم منو ناراحت کردی چیزی بهت نگفتم . ولی دیگه تحملشو ندارم . بازم می خواست به حالت قهر پاشه که دستشو گرفتم و اونو سر جاش نشوندم . -دیگه زیادی داری قهر می کنی انگشتاشو ول نکردم . اونم دستشو نکشید . بیشتر از یه ربع ساعت دستش تو دستم بود . هر دو سکوت کرده بودیم . اون ماشین داشت و گواهینامه نداشت و من گواهینامه  داشتم و ماشین نداشتم . دو تایی مون از جامون پاشدیم که بریم خونه .. -نادر بیا بریم به دعوت من یه پیتزایی بخوریم . -زشته که یه زن دست به جیب کنه وقتی که یه مرد هست . -حالا گفتم شاید پول همرات نباشه  آخه من شاید مثلا می خواستم قر قاول بخورم . نگار با چشاش می خندید . وقتی هم که می خندید و صورت گردش پهن تر می شد یه جذابیت خاصی رو بهش می داد . حس کردم که یه علاقه خاصی که نمی دونم اسمش چیه نسبت به اون پیدا کردم . مطمئن نبودم که عاشقش شدم . نمی شد اسم اونو گذاشت عشق شایدم می شد . آخه حس می کردم وقتی که ازم جدا شه بره خونه شون تا صبح واسه دوباره دیدنش میرم توی فکر .. اون وقت چه جوری درسامو بخونم . اونم این درسای سنگینو . نمی دونم چیکار کنم . هنوز زوده بهش بگم . بهش چی بگم . اصلا درست نیست . یه موقع خیطم کنه و قهر کنه بذاره بره . چرا اون دستشو نکشید .. چرا اون باهام همراهی کرد . حتما خوشش اومده دیگه . چرا پس از تقریبا سه سال تازه باید بهش توجه می کردم .. -نادر اصلا توجهت به غذا نیست حواست کجاست مثل این که از پیتزا خوشت نمیاد -چرا خوشم میاد ولی پیتزای بدون قارچ و پنیر دوست دارم اونم با نون برشته .. -میگم این جوری که تو میگی باید سوسیس و کالباسو مخلوط کنی و بخوری . -تعجب می کنم نا سلامتی ما پزشکان آینده این مملکتیم -یعنی میگی غیر بهداشتیه ;/; ول کن بابا .. بعدا که مدرک گرفتیم رعایت می کنیم . من فقط به نگار و این که چه احساسی نسبت بهش پیدا کردم فکر می کردم . . اون شب نتونستم درس بخونم .. لعنت بر تو نادر که می خوای حواس خودتو با این افکار پرت کنی . یک دانشجو مخصوصا دانشجوی پزشکی هر گز نباید عاشق شه . تصمیم گرفتم که به نگار بگم که دوستش دارم . بگم که عاشقشم . خودمو راحت کنم و با خیالی آسوده درس بخونم . یه دانشجو اگه بعضی روزا رو از دست بده انگاری که یک ماه رو از دست داده . من باید عقب موندگیها رو جبران می کردم و تازه یه تحقیق هم می نوشتم . دیگه وقتی واسه عاشق شدن نداشتم . ابراز عشق ما هم باید عجله ای باشه ;/; با این که حس می کردم خیلی خجالتی هستم  حداقل در مورد اظهار عشق ولی خودمو قانع کردم که صبح اول وقتی به نگار بگم که دوستش دارم .. همون سر در دانشگاه گیرش آوردم -نگار -چیه نادر -به نظر تو  این دانشجوها اگه عاشق شن از درس خوندن میفتن ;/; -نمی دونم چی داری میگی . نکنه پیتزای دیشبی رو دلت نشسته -نه نگار یه چیز دیگه ای رو دلم نشسته . –چی شده بریم کلاس دیر شد . -فکر می کنم عاشق یکی از دخترا شدم .. یه نگاهی بهم انداخت و یه مکثی کرد و گفت به من چه برو بهش بگو دوستش داری . از همون قرتی هایی که دیروز تو خیابون دیدیشون ;/; -نه از اون قرتی هاییه که هرروز می بینمش .-پس همکلاسمونه . اگه کس دیگه ای رو دوست داری که همکلاسمونه این قدر دور و بر من نپلک .. -نگار وایسا باهات کار دارم . خودتی خودتی من تو رو دوست دارم -برو بابا دیگه پیتزا نخور …. ادامه دارد .. نویسنده …. ایرانی

بازگشت به صفحه اول وب سایت و لیست تصادفی داستان ها