داستان های سکسی | انجمن سکسی کیر تو کس

بیش از سی هزار داستان سکسی

فیلم های سکسی خارجی در MAME85.COM

عکس و کلیپ های سکسی ایرانی در KiR2KOS.NET

سكس در بچگی با دختر عمم

سكس در بچگي با دختر عمم مي خواستم بهتون بگم اين داستان خيلي قسمت سكسي نداره ولي هر چي نوشتم واقعيه.
من محسن هستم. من يه داداش بزرگ تر از خودم دارم كه الان ازدواج كرده اون موقه ها كه من حدودا 6 7 سالم اينا بود البته دقيقا يادم نيست چند سال داشتم فقط يادمه كه هنوز مدرسه نمي رفتمو مامان بابام كه سر كار مي رفتن منو ميزاشتن خونه عمم .
يادمه يه روز داشتم تو cd ها دنباله cd هاي كارتونم مي گشتم كه چند تا cd نا اشنا ديدم وقتي گذاشتم تو دستگاه يه فيلم اجرا شد كه ادماش خارجي صحبت مي كردن ولي از نوع فيلم معلوم بود كه فيلم طنزه و فهميدم از فيلم هاي داداشمه ولي چون منم عاشق فيلم هاي كمديم شروع كردم به نگاه كردن . چيز زيادي از فيلمه يادم نيست ولي يه قسمتش يادمه كه مرده دستشو برد تو شلوار زنه و زنه هم اه و اوه كرد بعد بلند شد و شلواره مردرو كشيد پايين و شرو كرد به خوردن ولي دوربين كير مردرو نشون نمي داد كه يهو يه مرده اومد و …من اون موقع از سكس و اين چيزا سر در نمي اوردم ولي از صداي زن و مرده مي تونستم لذتي رو كه مي بردن رو حس كنم. چند وقت كارم شده بود يواشكي اون صحنه ي فيلم رو نگاه كردن و دوست داشتم ببينم اون مرده وقتي دستشو برد تو شرت زنه چي رو لمس كرد .
اي قضيه موند تا چند وقت بعد كه يه روز كه بابام منو برد خونه عمم گذاشت ديدم عمم تو اطاق خوابه و يكي از دختر عمه هام به اسم مريم هم كه تقريبا 15 16 سال از من بزرگ تره تو هال خواب بود . نمي دونم بقيه كجا رفته بودن ولي اون روز اولين باري بود كه خونه اونارو اونقد خلوت مي ديدم اخه جمعيتشون بالاست.
خلاصه من رفتم نزديك مريم كه يهو از خواب پريد و بهم گفت اگه خوابت مياد بيا كنار من بخواب , منم خوابم نميومد ولي كار ديگه اي نداشتم به خاطر همين رفتم كنارش خوابيدم , وقتي دراز كشيدم هر چي چشامو بستم خوابم نبرد , داشتم اينورو اونورو نگاه مي كردم كه يهو ديدم مريم رو به هوا خوابيده و پاهاشم بازه ولي چون زمستون بود يه شلوار سياه كلفت پاش بود يهو زد به سرم كه برمو دستمو بكنم تو شلواره مريمو اون حسه مرده رو بالاخره تجربه كنم ولي از ترس جرعت نمي كردم ولي از رو شلوار دستمو گذاشتم بالا تر از كسش ديدم بيدار نشد يكم بردم پايين تر بازم بيدار نشد نه قضيه تا جايي ادامه پيدا كرد كه دستم درست رو كسش بود ولي جرعت نمي كردم دستمو ديگه تكون بدم كه دستمو ور داشتم ولي بعده چند دقيقه با كمي كلنجار رفتن با خودم دستمو دوباره گذاشتم رو كسشو و كسشو فشار دادم ولي بازم از جاش تكون نخورد ديگه داشتم دستمو قشنگ عقب جلو مي كردم ولي بازم هيچيي نشد وقتي ديدم بيدار نميشه دستمو بردم تو شلوارش كه يهو لرزيد ولي بازم بيدار نشد ,دستمو از زير شلوار بردم رو كسش دستم به يه چيز نرمو خيسو چسبناك خورد,دستم خيس شد و بدم اومد دستمو اوردم بيرونو با فرش تميز كردم ولي دوس داشتم شكله كسو ببينم به خاطر همين اروم شلوارشو كشيدم پايين ولي به خاطر كون گندش وقتي كش شلوارش به بالاي باسنش رسيد گير كرد هرچي هم زور زدم پايين نيومد ولي يه بار كه داشتم زور مي زدم ديدم كونشو داد بالا و اروم با انگشتاي شصتش شلوارشو داد پايين . واي خداي من يني مريم از اون موقع بيدار بوده داشتم از ترس مي مردم كه به خودم گفتم اگه بدش ميومد كه خودش شلوارشو نمي داد پايين كه , با اينكه فهميده بودم بيداره ولي بازم خودشو به خواب زد منم تصميم گرفتم كيرموبزارم تو دهنه مريم تا حس اون مرده رو تجربه كنم ولي وقتي رفتم بالا سرش فكر كنم فهميد ماجرا چيه و دهنشو محكم بست منم هرچي كير كوچولومو به لباش ماليدم كه فرجي بشه نشد تازه رو شم كرد اونور منم كه ادمي لاشي ام اروم دم گوشش گفتم من فهميدم بيداري اگه مي خواي با هم كيف كنيم بايد بزاري چوچولمو بزارم تو دهنت و رفتم كنارش دراز كشيدم كه ديدم اومد بالاي سرم و گفت باشه و اومد لشوارمو كشيد پايينو كول كيرمو كرد تو دهنش واي خداي من چه كيفي داشت براي اولين بار كيرم داشت شق مي شد بد از يكم خوردن گفت حالا نوبته تويه كه مال منو بخوري منم گفتم كه خوب تو كه چوچول نداري چي رو بخورم كه خنديدو گفت كه خوب مال منو بايد ليس زد منم شروع كردم به ليس زدن ولي بد از چند دقيقه حالم بد شد كه بهش گفتم ميشه جي جي هاتو مخورم گفت يه شرطي داره بايد چوچولتو بكني تو كونم منم گفتم باشه بد از خوردن سينه هاش اومدم هر كاري كردم كه كيرمو بكنم تو كونش از بس كيرم كوچيك بود نرفت كه نرفت اونم گفت اشكالي نداره و دو تايي گرفتيم خوابيديم .
ولي الان كه فكر مي كنم اگه الان اين اتقاق برام مي افتاد خيلي استفاده ها ازش مي كردم ول حيف كه الان اون شوهر كرده و شوهرشم از اون كير کفلتاس و به من ديگه پا نميده ممنون كه وقت گذاشتينو اين داستانو خوندين

نوشته: ممد

دسته بندی:

بازگشت به صفحه اول وب سایت و لیست تصادفی داستان ها