داستان های سکسی | انجمن سکسی کیر تو کس

بیش از سی هزار داستان سکسی

عکس و کلیپ های سکسی ایرانی در KiR2KOS.NET

فیلم های سکسی خارجی در MAME85.COM

دانلود فیلترشکن پرسرعت و رایگان برای گوشی های اندروید

گایش زن مذهبی دوستم

اوائل زنم به شدت مذهبی و چادری بود، در این حد که حتی جلوی مهمون ها هم چادر می پوشید، خیلی بهش اصرار می کردم که بازتر بپوشه اما قبول نمی کرد، بهش پیشنهاد دادم لا اقل بیاد با همدیگه داستان سکسی بخونیم، بازم قبول نمی کرد و می گفت گناه و عذاب وجدان میگرفت، اینقدر اصرار کردم که تا پذیرفت و شب ها شده بود کارمون اینکه تو سایت ها بگردیم داستان پیدا کنیم، شب های اول بی رغبت بود اما چند شبی که گذشت احساس کردم خیلی خوشش اومده، علاقمندی هاش تو داستان کم کم مشخص شد و معمولا همون فانتزی و داستان ها رو می خوندیم، یکی دو ماهی که گدشت کار الناز شده بود اینکه وقتی من بیرونم سر کار بره تو سایت ها و داستان خوب پیدا کنه
یه روز از سر کار اومدم خونه دیدم زنم روی تحت دراز کشیده به شکم، لب تاب جلوش بازه و یه لباس نیم تنه تا روی قمبل هاش پوشیده و یه شورت قرمز، شورته حسابی خیس بود ولی به روی خودم نیاوردم، خیلی دست و پاچه شد و بهم سلام کرد و صورتش برافروخته شده بود، من به روی خودم نیاوردم و هیچی نگفتم گفت چند تا داستان خوب پیدا کرده، چند روز ه دیگه هم اومدم خونه همین صحنه تقریبا تکرار شد، اما فرقش این بود که زنم همون لباس رو پوشیده بود اما شورت پاش نبود
حسابی چاک آبدارش خیس خیس شد ه بود و این بارحسابی عرق کرده بود و سرخ شده بود
خیلی برافروخته بود موهاش به هم ریخته شده بود بهش گفتم چیه چی شده داشتی کشتی می گرفتی
خندید گفت نه بدتر از کشتی، دیگه هیچی نگفت
تا اینکه شب موقعی که داشتیم داستان می خوندیم به من گفت کیان میدونی چت روم چیه؟
گفتم اره عزیزم میدونم چیه؛ گفت میای بریم اونجا؛ منم قبول کردم
وقتی داشت این حرف رو می زد حسابی ضربان قبلش تغییر می کرد
با اسم الناز رفتیم الناز متاهل
پیام های جور و اجوری میومد و حسابی الناز داغ کرده بود
بهش گفتم دوس داری این فضا رو گفت آره خیلی گفتم خب چت کن فک کن منم نیستم
گفت نمیشه و خجالتم میشه گفتم خب من میرم بیرون بعد میام تو شروع کن
رفتم بیرون و یه نیم ساعتی بعدش برگشتم وییی دیدم الناز حسابی داغ کرده
بهش گفتم عزیزم اگه میخای راحت باشی و لباساتو هم کم کنی یا در بیاری راحت باش
دوباره رفتم از اتاق بیرون و بعدد از یه ربع اومدم تو دیدم الناز فقط یه شورت و سوتین تنشه و حسابی داره خودش رو روی تخت می ماله
دیگه حسابی خودشو داشت می مالید به تخت و گفتم عزیزم کمک میخای؟
اونم گفت اره بیا میتونی یه کمی برام انگشت کنی و بمالی
منم رفت کنارش خوابیدم اونچت می کرد و من هم حسابی براش می مالیدم
فکر کنم اونشب دو سه باری اینطوری ارضا شد و داشت دیوونه می شد
از روی هوس و عشق و جنون منو بوس می کرد می گفت خیلی آقایی عزیزم
دیگه اونشب حسابی روش جلوی من باز شد و بعد یه سکس حسابی کردیم و قرار شد هر وقت خواست بازم بگه
کم کم تو نحوه پوشش تاثیر گذاشت و زیر چادر حسابی تیپ میزد، در این حد که زیر چادر یه ساپورت تنگ می پوشید و یه بلوز
کم کم آرایشی نسبتا غلیظی می کرد و یه کمی از موهاشو هم می ذاشت بیرون، خب تو مهمونی ها که میرفتین کم کم با یه زوج مذهبی مثل خودمون دوست شدیم، سعید و فریبا؛ فریبا هم چادری بود
فریبا هم حسابی رون های توپری داشت و زیر چادر ساپورت خیلی خیلی تنگ می پوشید
کونشم اینقدر برجستگی داشت که از زیر چادر هم معلوم می شد
اونم اهل لاس و دوستی بود خیلی پر انرژی بود
ممه بزرگ، کون قلمبه ، کمر باریک و رون های توپر
زن هامون دیگه حسابی راحت بودن و جلوی ما چادرشون رو بر می داشتن
یه بلوز ساده و ساپورت داشتن زیرش و حجاب روسری
کم کم دیگه حجاب روسری رو هم سعی می کردن رعایت نکنن
دیگه حسابی با هم راحت شده بودیم و حرف های و حک های سکسی هم میزدیم
دیگه خلاصه خیلی صمیمی شدیم
تا اینکه قرار گذاشتیم بریم یه سفر مشهد شمال

شب خوابیدم قرار گذاشتیم صبح برای نماز صبح بریم حرم
اینقدر راحت بودیم همه تو پذیرایی رختخواب انداخته بودیم و کنار هم می خوابیدیم و جک می گفتیم
صبح من و فریبا خسته بودیم گفتیم خوابمون میاد شما می خواهین برید
خب دیگه من تو رختخواب خواب بودم
یهویی دیدم که یه نفر باسنشو چسبونده بهم
برگشتم دیدم فریباست اول تصور کردم عمدی نبوه و بیچاره خوابه
ولی بعدش که دیدم فشار باسنش داره بیشتر میشه فهمیدم بیداره
برگشتم و منم از پشت چسبیدم به باسنش
وووییی خدای من چقدر گنده بود باسنش
حسابی سعی کردم کیر راست شدمو بذارم لای خط قمبلاش که حسش کنه
دیدم اونم داره کونشو بازی بازی میده فهمیدم حسابی میخاره
اروم شروع کردم دستامو دور سینه هاش حلقه کردم
ووووی چه ممه های گنده ای به نظر میامد که سوتین هم نپوشیده چون نوکش رو حس می کردم
اروم سعی کردم با نوک انگشتم نوک میمی هاشو لمس کنم
احساس کردم یکی از دکمه های بلوزش رو باز کرد عمدا
اروم دستمو بردم داخل ووویی سوتین اصلا نداشت
حسابی شروع کردم میمی هاشو مالیدن
دیگه تقریبا داشت ناله می زد و حسابی اه و او ه می کرد
برگردوندمش طرف خود م و حسابی ازش لب گرفتم
رفتم نوک میمی هاشو گرفتن به دهن بلوزش رو در اوردم
همزمان دستم و از پشت بردم روی باسنش و یه مقداری ساپورتشو تا ریز رون هاش دادم پایین
همزمان هم می خوردم و همزمان انگشتمو لای قمبلاش حرکت می دادم تا سوراخشو لمس کنم
شورت مانع بود اروم اروم شرتشو در اوردم کونش مثل دو تا هندونه افتاد بیرون
حسابی اروم اروم داغش کردم و رفتم گفتم حالت سجده قمبل کنه
قمبل کرد و شرت و شلوارشو کامل در اوردم و زبونمو تیز کردم گذاشتم لای قمبلای داغش
هی اب کوسش رو با سر زبونم می کوشندم میاوردم تا روی سوراخ کونش و زبونمو تیز می کردم توش
دیگه حسابی خطشو لیسیدم داشت دیووونه می شد صدا ی ناله هاش اتاق رو پر کرده بود
اینقدر کونشو لیس زده بودم بوی کونش تمام فضای اتاق رو پر کرده بود
حسابی علاقه داشت می گفت کیان سوراخ کونمو بلیس قلقکم میاد
منم هی سوراخشو براش لیس میزدم و هی حسابی قلقکش میدادم و زبومو تیز می کردم می کردم توش
اروم ازو روی خط کوسش اومدم پایین به چوچولس که رسیدم گرفتمش تو دهنم
حسابی براش لیس زدم و مک می زدم پاهاش بالا و پایین می شد و اینقدر با این کار حال کرد ارضا شد و ابش با شدت پاشید تو صورتم
ااینقدر اب اومده بود و پاشیده بود تو صورتم، صورتم و دهنم پر ا ز اب کوسش شده بود
اومد تو لغلم و لباشو گذاشت روی لبام حسابی داغ کرده بود داشت اب کوسشو از دهن من لیس میزد
هی می گفت اب کوسم خوشمزه هست نه دوس داری تو
منم حسابی داغ کرده بودم و کیرم داشت می ترکید از این همه حشری بودن و مست بودن یه زن مذهبی و داغ
برگردوندمش به همون حالت سجده ای و داگی اروم اروم کیرمو از شلوار در اوردم و گذاشتم روی خط کون و کوسش می کشیدم
داشت دیووونه می شد
به همون حالت سجده که بود هی بهم می گفت کیان میخام عزیزم بکنم توم دارم می سوزوم آتیشمو خاموش کن
ایقندر مست کرده بود داشت هزیون می گفت
منم اروم اروم شیطون گولم زده بود و کیرمو حسابی داشتم می ذاشتم روی سوراخش
یه فشار کوچیک دادم تا ته رفت تو ووویی خدای من چقدر چرب و داغ بود تا ته رفت یه جیغ کوچیک هم کشید
فریبا داشت از حال می رفت و من حسابی تلمبه زدم براش اینقدر خیس کرده بود خایه هام و شکمم حسابی خیس شده بود
فک کنم یه 15 دقیقه ای براش زدم و اونم ارضا شد و حسابی به هر دومون حال داده بود
بعد از اون سریع رفتیم با هم حموم و تو حموم هم حسابی یه دوره دیگه کردیم و لاس زدیم
اومدیم بیرون تازه آسمون گرگ و میشی شده بود
سریع گرفتیم خوابیدیم
حسابی فاصله گرفتیم که الناز و سعید شک نکنن
دیگه خب بعد از این جریان حسابی فریبا عذاب وجدان گرفته بود خیلی شدید

نوشته: کیان

بازگشت به صفحه اول وب سایت و لیست تصادفی داستان ها