عروسی تمام شد طبق معمول مهمونا رفتن منزل عروس داماد و بعد هم همگی رفتند یادم رفت خودمو معرفی کنم اسمم سپهر تو خانواده مذهبی به دنیا اومدم همسرمم همینطور خلاصه کنم نماز زفاف خوندیم و رفتیم سراغ پیراهن عروسو زیپشو باز کردیم و اوففففففففففففف یعنی یه فرشته ای که تا حالا ندیدی بعدشم لبا تو لبو رفتیم رختخوابو بعد سینه ها رو که خیلی سفت شده بود شروع کردیم( در ضمن منو خانمم قبلا تجربه سکسو نداشتیم فقط لا پایی چون بعد از 15 روز عقدمون عروسی کردیم )خلاصه یه یک ربعی بازی کردیمو رفتیم سراغ کسش صورتیه صورتی شروع کردیم از پایین تا بالا میلیسیدیم خانمم همش اه اه میگفت منم داشتم لذت دنیا رو میبردم که تا کیرمو گذاشتم رو سوراخ کسش که خیلی هم خیس شده بود ارام ارام کردم تو که نالش در اومد یه دفعه با یه ضربه فشار دادم تو دیدم جر خوردو از بغل کسش خون اومد من که از قبل دستمال اماده کرده بودم خونشو ارام پاک میکردم لباشو میخوردم که ارضا شد خیلی دردش اومد ولی خیلی ترسیده بود چون یه دوست مادر قهوه داشت که از درد شب زفاف زیاد براش گفته بود اون شب تا صبح سه بار جرش دادم تا ترسش بریزه هر چی اصرار کردم از کون بکنمش تا الان بعد از سه سال نزاشته ولی به قول معروف نصف عمرم بر فناست چون کون خوش استیلی داره همه تو فامیل تو نخه کونشن یه بارم زن خواهرزاده ام گفت چه حالی میکنی تو با این کون که جلوی زنم گفتم محرومیم ما لطفا نظر بدید چه جوری رازیش کنم کونش بزارم چون خیلی خوش استیله تا داستان بعدی
نوشته: سپهر