داستان های سکسی | انجمن سکسی کیر تو کس

بیش از سی هزار داستان سکسی

فیلم های سکسی خارجی در MAME85.COM

عکس و کلیپ های سکسی ایرانی در KiR2KOS.NET

کون تپل محمدرضا

سلام دوستان میخام یه خاطره دوران دنشجویی براتون تعریف کنم .
اسم من امیر حسین هست یک و هشتاد قد دارم و هشتادو سه کیلو وزنمه .
این خاطره برمی گرده به دوران قبل از کرونا که دانشگاه ها باز بودن و من خوابگاهی بودم .
من یه هم کلاسی داشتم به اسم محمدرضا که خوابگاهی نبود و با همه ی دخترا و پسرای کلاس صمیمی بود بر عکس خیلی از بچه ها .چون هر کدوم از هم کلاسیامون با چند نفر دیگه قهر بودن یا مشکل داشتن اما محمد رضا پسری بود که با همه گرم میگرفت و خوش اخلاق و تپل بود .
من یه رفیق فابریک داشتم به اسم سبحان که از کونده های روزگار بود و شیطونو درس میداد و عمری در راه بچه بازی مجاهدت کرده بود .و حتی تو خاطراتش کردن پیرمرد هشتاد ساله هم بود و میدونستم واقعا ادمی نیست که بلوف بزنه چون برام ثابت شده بود .
یه روز بهم گفت این محمدرضا به نظرم گی هست منم گفتم نه بابا کسشر نگو سبحان گفت به جان دوتامون گی هست فقط دنبال یه ادم قابل اطمینان میگرده که بعدا ابروشو نبره .
منم زیاد حرفشو جدی نگرفتم ولی تو ذهنم بود یه روز وسط کلاسا که یه تایمی حدود دو ساعت بین کلاسامون فاصله بود از اونجایی که خوابگاه نزدیک دانشکده بود من معمولا میومدم خوابگاه و اون دو ساعتو میخابیدم ولی محمدرضا خونشون دور بود و اگه میخاست بره خونه خیلی طول میکشید اون روز نمی دونم چیشد که تعارفش کردم بیاد خوابگاه رسیدیم خوابگاه هم اتاقیم نبود تخت نداشتیم تو اتاق دوتایی رو زمین میخابیدیم بعد محمدرضا رو تشک دوستم خوابید منم رو تشک خودم اونموقع بود یاد حرفای سبحان افتادم داشتم از حشریت میمردم ولی میترسیدم کاری کنم پشتشو کرده بود به من .اینقدر حشری بودم حتی برام مهم نبود که ممکنه هم اتاقیم سر برسه البته اونم بچه ی پایه ای بود اگه میومد میدید هم به کسی چیزی نمی گفت یه لحظه با خودم گفتم امتحانش ضرر نداره شانسمو امتحان میکنم .من تلاشمو میکنم و به خدا توکل میکنم شاید شد اگه هم نشد میگم باهات شوخی کردم .
بعد خودمو از پشت بهش چسپوندم بدون اینکه برگرده گفت داری چیکار میکنی گفتم هیچی دارم میخابم و خندیدم گفت الان راحتی چیزی لازم نداری گفتم نه قربونت اوکیم راحت باش بگیر بخواب گفت اگه کیرتو از تو کونم در بیاری چشم میخابم .منم گفتم فاصله هست چرا اینقدر بی جنبه ای و از این حرفابه عصابنیت گفت گفت میخای دمر بخوابم کونم بزاری و دمر شد منم پر رو رفتم روش خوابیدم گفت بلند شو ببینم منم چون سنگین بودم نمیزاشتم بلند شه گفتم بابا بی جنبه چی میشه یه کون به ما بدی هم زمان که داشتم حرف میزدم کیرمو میمالیدم رو شلوارش بهش گفتم محمد رضا تو که میدونی من روابط اجتماعیم ضعیفه هیچ دختری بهم سلام و علیک نمیکنه چی میشه به من بدی بهتون بگم من درسم هم نسبتا خوب بود .بهش گفت اگه بهم بدی تا اخر دوره کارشناسی بهت تقلب میرسونم اصلا خرت میشم هر کاری بگی میکنم فقط تو رو خدا بهم بده خلاصه رفتم رو مخش همزمان که اینارو میگفتم کیرمو میمالیدم در کونش دیگه مقاومت نمیکرد اونموقع یاد حرف سبحان افتادم گفتم به جان هر دومون بین خودمون میمونه خلاصه راضیش کردم شلوارشو در اوردم مال خودمم در اوردم به حالت داگی نشوندمش سوراخش سفید بود شروع کردم کونشو بوس کردم بعد به کیرم یکم روغن سرخ کردنی که تو اتاق داشتیم مالیدم گذاشتم در سوراخش و فشار دادم رفت تو اولش درد داشت بعدش کمکم کونش جا باز کرد حدود یه پنج دقیقه تلمبه زدم وقتی داشتم تلمبه میزدم انگار رو ابرا بودم چون من قبلا سکس نداشتم راستش حس قدرت میکردم و حتی فکر کردم شاید دارم خواب میبینم بعد ابمو ریختم تو کونش خداییش تجربه ی خوبی بود .بعد کیرشو گرفتم تو دستم یه جق براش زدم اونم ارضا شد
نتیجه اخلاقی
همیشه تجربه حرف اولو میزنه از تجارب دیگران به خوبی بهره بگیرید

نوشته: امیرحسین

دسته بندی:

بازگشت به صفحه اول وب سایت و لیست تصادفی داستان ها