داستان های سکسی | انجمن سکسی کیر تو کس

بیش از سی هزار داستان سکسی

فیلم های سکسی خارجی در MAME85.COM

عکس و کلیپ های سکسی ایرانی در KiR2KOS.NET

کردن کون با لباس پلیس

سلام. این خاطره مربوط میشه به زمانی که تهران توی پلیس راهنمایی و رانندگی سرباز بودم. تعطیلات عید سال 93 بود و تهران خلوته خلوت. پست من توی یکی از چهار راه های تهران-تقریبا مرکز شهر- بود.ساعت حدود 9 بود و خورشید غروب کرده بود و تک و توک ماشین هم توی خیابون بود. من هم تصمیم گرفتم پست رو بپیچونم و برم. به طرف ورودی یکی از مترو ها حرکت کردم که متوجه شدم توی تاریکی پیاده رو یکی داره میگه : جناب سروان؟ برگشتم و دیدم یه مرد جوونه حدودا سی ساله است. با چهره ای متشخص که یک ست گرمکن ورزشی پوشیده بود. ایستادم تا به من برسه. بهم گفت: نزدیک میدون زمین خوردم، میشه نگاه کنید ببینید کمرم کبود شده یا نه؟ به طرف یه چراغ کم سو که متعلق به یه مغازه ی بسته بود رفتیم. پشتشو به من کرد و لباسشو زد بالا، تو همین حال یکم هم شلوارش رو کشید پایین. من که اثری از کبودی ندیدم و دوزاریم هم جا نیفتاده بود بهش گفتم که چیزی نیس داداش. یه کمپرس آب سرد بزار روش خوب میشه. تشکر کرد و باهام چند قدمی راه اومد تا رسیدیم به یه کوچه ی خلوت. دوباره گفت: جناب سروان خیلی درد میکنه ها! اگه میشه یکم دقیق تر نگاه کنید. اینو گفت و رفت توی کوچه ی باریک و خلوت. منم کم کم داشتم دیگه شک میکردم به رفتارش. وارد کوچه که شدیم دیدم پشت کرد بهم و کلا شلوارش رو درآورد. و یهو یه کون سفید بدون مو جلوم ظاهر شد. من بیچاره هم سرباز بودم و تو کف! هول شدم و ترسیدم که نکنه یکی از پنجره های محله باز بشه و مردم ببینن یه پلیس توی کوچه خلوت زل زده به کون یه یارو! تو همین فکرا بودم که دستمو گرفت و مالوند به کونش. گفت قشنگ لمسش کن ببین باد نکرده!!! منم کونشو لمس میکردم و کیرم هم توی لباس نظام راست شده بود. مونده بودم چیکار کنم. اما دیگه وقتی کیر راست میشه خون به مغز نمیرسه. منم قید همه چیزو زدم و شروع کردم با کونش ور رفتن و مالیدن. خیلی نرم و سفید بود، و منو یاد دوست دخترم می انداخت. همین حین یه صدایی اومد، شلوارشو کشید بالا و دستمو گرفت و برد به کوچه ی بعدی که بن بست بود. بهم گفت شلوارتو دربیار تا کیرتو بخورم. من هم شروع کردم به درآوردن. اول اورکت رو زیپشو باز کردم. بعد پیرهنو از تو شلوار درآوردم و بعد کمربندو باز کردم و شلوارو کشیدم پایین. تا اومد کیرمو بخوره دید یه شلوار دیگه هم زیرش پوشیدم! بهم گفت لازمه اینقدر لباس؟ و منم بهش گفتم هوا سرده و ما باید تو سرما باشیم چندین ساعت و از این حرفا. خلاصه حرارت دهنش از طریق کیرم وارد بدنم شد و شروع کرد به ساک زدن. منم از این وضعیت خندم گرفته بود و پیش خودم فکر میکردم که اگه این قضیه رو واسه رفیقام تعریف کنم عمرا هیچ کدوم باور کنن! یکی دو مین ساک زد و شلوارشو کشید پایین و گفت بکن. منم کیر خیسمو گذاشتم رو سوراخشو با یه فشار کوچیک هلش دادم تا ته. چندبار تلمبه زدم. بهش گفتم آبم داره میاد؛ برگشت و کیرمو گذاش تو دهنش و تا قطره آخرشو خورد. منم با یه کیر شق شده با لباس پلیس توی یه کوچه ی خلوت همش داشتم پنجره های ساختمونها رو دید میزدم که مبادا یکی فیلمی چیزی بگیره ازم. خلاصه جمع و جور کردیم و هموطن گرامی ام ازم تشکر کرد بابت لطفی که در حقش کردم. دست دادیم و من به سر کوچه که رسیدم دنبال اسم کوچه گشتم. اسم کوچه “خدایی” بود. راستش انتظار داشتم اون این داستان رو بنویسه و توی سایت بزاره. اما دیگه خودم دست به کار شدم.
مرسی از توجه تون

نوشته: ستوان سوم

دسته بندی:

بازگشت به صفحه اول وب سایت و لیست تصادفی داستان ها