داستان های سکسی | انجمن سکسی کیر تو کس

بیش از سی هزار داستان سکسی

فیلم های سکسی خارجی در MAME85.COM

عکس و کلیپ های سکسی ایرانی در KiR2KOS.NET

من و زن تپل دوستم

اسم من امین و متاهلم ، چندسالیه که ازدواج کردم و زندگی خوبی دارم ، دوست خانمم سارا و همسرش محمد بعد از ازدواج ما به دوستای خیلی صمیمی ما تبدیل شدن و تقریبا هرجا میریم باهم هستیم و من هم با محمد خیلی رابطه خوبی دارم و هم با خانمش سارا دوستی گرمی دارم. از همسرم گاها میشنیدم که محمد و سارا باهم مشکلاتی دارن مخصوصا از نظر جنسی سارا چندباری به همسر من گفته بود که مشکل دارن و منم از دور یه چیزایی رو میدونستم اما جلوی ما در کل باهم خوب بودن
بریم سر داستان اصلی ، یک روز که من توی خونه مشغول کار بودم (دورکاری) و همسرم هم خونه مادرش بود دیدم زنگ در رو میزنن
-عه سارا جان سلام بیا بالا
-سلام امین جان شیما جون هست؟
-نه خونه مامانشه کارش داری برو اونجا
-نه ازینجا رد میشدم راستش دستشویی داشتم 
-خب بیا بالا دیگه چرا دم در موندی
-ببخشیدا
-بیا تعارف الکی نکن

راستش قبلا هم اینجوری میومد بعضی اوقات اما شیما همسر من هم خونه بود این سری شیما نبود . خلاصه که اومد بالا و دستشویی رفت و خواست بره که گفتم بشین چایی بخوریم یه سیگار باهم بکشیم ( پایه سیگار کشیدن من بود) سریع قبول کرد و اومد نشست ، خلاصه از هر دری حرف زد تا اینکه شروع کرد به اینکه از ناراحتی امروزش گفت :
-از دست دوستت خیلی شاکی ام امروز
-عه چرا؟ چیکار کرده مگه؟
-کاری نکرده مشکل همینه
-یعنی چی؟
-اصلا بهم توجه نمیکنه امین ، جدیدا فکر میکنم از من بدش میاد اصلا سمتم هم نمیاد هرکاری هم میکنم محل بهم نمیده
-حتما فکرش درگیره دیگه مردا اینجورین نگران نباش درست میشه
-آخه چقدر دیگه تحمل کنم 6 ساله الان اینجوریه ، واقعا به توجه نیاز دارم ، میفهمی امین؟ تو خیابون مثل جنده ها جلوی مردا رو نگاه میکنم ، تو تاکسی امروز دلم میخواست دست بندازم لای پای راننده ، من خراب نیستم امین تو که منو میشناسی اما واقعا ذهنمو بهم ریخته با کاراش ، انگار میخوام به خودم ثابت کنم منم میتونم مردا رو تحریک کنم
(از حرفای سارا پشمام ریخته بود ، باهم زیاد حرف زده بودیم اما نه این مدلی ، همیشه حرفامون جدی و مودبانه بود اما امروز سارا عجیب شده بود حس میکردم شاید مست باشه ولی نبود )
-جدا؟!!! کل 6 سال اینجوری بوده؟ نمیدونستم ، تو که مشکلی نداری سارا هم دختر خوبی هستی هم خوشگل و خوشتیپی
-آره همیشه همین بود الان بدتر هم شده 6 ماه یکبار شاید دستش بره زیر لباس من
-خب شاید چیزی رو توی تو دوست نداره ، من قبلا تو رو ندیده بودم تو همیشه تپل بودی؟
-آره از روز اول خواستگاری همین شکلی بودم یعنی تپلیم بده؟
-نه پس تپل دوست داشته دیگه ، گفتم شاید مثلا بعد ازدواج تپل شدی براش جذاب نیستی دیگه

رفت تو فکر و منم بابت حرف بدی که زدم حرص میخوردم آخه اسگل این چیه میگی چهرش بدجور رفت تو هم و ناراحت شد و یه سیگار دیگه روشن کرد
-منظوری نداشتم سارا ، باید خب بگردی ببینی ایراد کجاست ، خودش چی میگه باهاش صحبت کردی؟
-چیزی نمیگه ولی آخه تو نگاه کن چجوری جواب داده
اومد گوشیش رو نشون بده که گفت ولش کن نمیشه به تو نشون بدم
بعد یکم مکث گفت اشکال نداره ولی قول بده فقط جواب محمد رو بخون
گفتم باشه و گوشیش رو گرفتم
دیدم محمد نوشته این چیه فرستادی نمیگی یکی میبینه ، بالاش یه عکس بود که سارا فرستاده بود ، قفل کردم رو عکسه ، از کس و کون تمیز و شیو شده خیلی سکسی عکس گرفته بود فرستاده بود ، لامصب هلو بود ، سفید و صورتی عجیب خوشگل !
من نفهمیدم چند ثانیه است که محو عکس شدم اما سارا صدام کرد
-امیییییییین عوضی چیو میبینی ؟!!!
-عه ببخشید واقعا منظوری نداشتم
-مگه قول ندادی نبینی
-ببخشید دیگه گفتم دست خودم نبود خیلی خوشگل بود
-عهههههههه بی تربیت
رفت تو فکر سریع ، فکر کردم ناراحت شده داشتم فکر میکردم چی بگم که خودش گفت :
-واقعا خوشگل بود؟ پس چرا محمد اصلا محل نداد
-واقعا نمیدونم چی بگم سارا ، اما ایراد از تو نیست ، تاحالا چیزای دیگه رو امتحان کردی؟ چیزای جدید؟ مثلا بگی بیا امشب منو بزن ، یا مثلا از پشت؟
-بییییی تربیت اینا چیه میگییی؟! نه بدم میاد
-ببخشید خب شاید اون ازینکارا دوست داره ، مثلا باتپلاگ بگیر بده برات فرو کنه ببین بازم دوست نداره
-من ازین چیزا بلد نیستم آخه اون مرده باید ازین کارا با من بکنه
راستش داشتم برنامه میریختم ببینم میشه این سوراخای خوشگلو امروز بکنم یا نه
بهش گفتم بیا الان باتپلاگ بکن تو سوراخت عکس بگیر براش بفرست ببین چی میگه اگه خوشش اومد بگو خریدم شب بیا حال کنیم
-داری؟ من ازین کارا نکردم آخه
-آره شیما دوست داره بعضی وقتا استفاده میکنیم فقط برو قبلش سوراخت رو آب بگیر تمیز کن
-با اینکه بدم میاد ولی باشه
رفت و اومد گفتم برات گذاشتم توی اتاق برو بزار و عکس بگیر
رفت و بعد چند دقیقه آخ و اوخ و جیغ و داد گفت امین نمیتونم اینو چجوری شیما میکنه تو خودش ؟!
-اون نمیکنه که من براش میزارم داخل ، میخوای بیام کمک؟
-وای نه خجالت میکشم … خب بیا ولی قول بده بین خودمون بمونه این موضوع
-نه پس به شیما میگم که جرم بده !
رفتم تو اتاق و گفتم مدل داگی شو ، برگشت و خم شد ، سارا دختر تپلی بود و کون خیلی گنده ای داشت با رونای گوشتی ، اما وقتی برگشت و من شلوار و شورتش را تا رونش دادم پایین بی نظیر ترین سوراخای دنیا رو دیدم ! اصلا زیباییش عجیب بود انگار نقاشی کرده بودن اینارو ، مونده بودم محمد چرا اینو نمیکنه آخه؟!
-شل کن سوراخ پشتت رو منم آروم جلوت رو میمالم که آرامش داشته باشی
-آه… انقدر دست بهم نخورده احساس میکنم الانه که هرچی آب دارم بپاشه رو دستت ، وای امین دیگه روم نمیشه بهت نگاه کنم
-خجالت نکش دیگه باید بهت کمک کنم کاری نمیشه کرد ، شل کن هرچی بدنت آروم تر باشه و تحریک بشی این راحت تر و بدون درد تر میره داخل
-باشه
آروم چوچولشو میمالیدم و دست میکشیدم لای کسش و با انگشت یکم دم سوراخاش بازی میدادم اونم یه جوری ناله میکرد انگار زیر کیر اسب داره میده! بیچاره خیلی نیاز جنسی داشت حالش بدجور خراب بود
انقدر سوراخش خوشگل بود دیدم باید اینو خورد اما رومم نمیشد بگم میخوام بخورمش دیگه کار به جاهای باریک میکشید شروع کردم کسشر بافتن  :
-سارا آب دهن هم خاصیت آرام بخش و ضد درد داره ، عضله هات رو آروم میکنه تو فقط خودتو شل بگیر من یکم با دهن خیسش کنم
-وااااایییی نه خجالت میکشم …آه… آه… ووووووییییییی
زبونمو رسوندم به چوچولش و آروم آروم شروع کردم به خوردن ، هر از چندی هم زبونمو تا سوراخ کونش میبردم و برمیگردوندم ، صداش اتاقو برداشته بود یه جوری ناله میکرد گفتم الان همسایه ها میگن یکی گلوله ای چیزی خورده !
حسابی که تو هوا بود و یکی دوباری ارضا شد با زبون و انگشت ، گفتم تمومه میتونی عکس بگیری
-رفت تو؟! آه … امین من اصلا حسش نکردم … آیییی کونم …چقدر خوبه اوف …
-آره آروم آروم سر حوصله جاش دادم الان میتونی عکس بگیری بفرستی براش
-حالا دیر نمیشه ،امین میشه بازم زبون بزنی؟ واقعا احتیاج دارم بهش …
-زبونم درد گرفت ، ولی باشه ، خوشمزه هم هست جدا از خوشگلیش
-جدی؟! راست میگی؟ طعمش خوبه؟ یا اسگلم کردی؟
-نه خوبه جدی خوشمزست
-اوف … بخورررررر
-باشه
موقع خوردن آروم آروم کیر خودمم سیخ شد و حسابی هوس سوراخ داشت ، گفتم میبرمش رو ابرا و وقتی تشنه بود حسابی کیر رو توش فرو میکنم دیگه مطمئن بودم چیزی نمیگه و خوشش میاد ، خلاصه تا نزدیکای ارضا بردمش و پاشدم ایستادم پشتش و کیر رو مالوندم دم چاک کس خوشگل و صورتیش ، حسابی آب راه انداخته بود ، باتپلاگ هم تو کونش بود و صحنه محشری جلوم بود ، کم کم کیر رو تو سوراخ کسش جا دادم ، خیلی تنگ شده بود باتپلاگ هم از داخل فشار میاورد و گرمی و خیسی کس بی نظیرش هم منو برده بود تو آسمون
-آیییییی امین کیرتو کردی توش؟ آخ …آه … امییییین جر خوردم آه… بکن انگار دو تا کیر تومه … آیییییییی آخ
-اوف عجب کسی داری سارا ، چجوری محمد طاقت میاره اینو نکنه؟
-آره تو بکنش تو قدرشو میدونی تو بکن منو جرم بده
-اووووف …
شالاپ شولوپ کسش تو فضا پیچیده بود ، دو باری هم با کیر ارضا شد دیدم منم ادامه بدم آبم میاد ولی واقعا حیف بود آب کیر رو بیرون این بدن گوشتی بریزم ، جلو هم که داستان میشد پس باید پشت بریزم ، همینجوری که تلمبه میزدم باتپلاگ رو آروم آروم کشیدم بیرون و چند باری تو و بیرون کردم که کونش عادت کنه ، سارا هم حسابی تو فضا بود کلا به هیچی نه نمیگفت دیگه ، کیرو در اوردم و یه تف مشتی زدم و آروم آروم جا دادم تو کونش ، سارای حشری انگار جون تازه گرفت ، دیوونه شده بود حرکات عجیب میکرد ناله های بلندش واقعا قابل کنترل نبود دیگه ، میترسیدم ارضا بشم ولش کنم پارم کنه  اصلا نشونه ای از سیر شدن نداشت منم دیگه جونی برام نمونده بود و سوراخ کون سکسی سارا و ناله هاش هرلحظه منو به پاشش آب از عمق وجودم نزدیک تر میکرد ، تا این لحظه فکر ممه های سارا نبودم اصلا ندیده بودمش ، دستم رو دراز کردم و سوتینش رو دادم بالا و از زیر ممه گنده اش رو گرفتم ، همین که ممه رو با نوکش فشار دادم لای دستم سارا یه جوری ناله سکسی کشید که من کیرمو تا ته توی کونش فشار دادم و چنان آبی خالی کردم توش که چند ثانیه بعدش پاهام شل شده بود و ولو شدم رو تخت کنار سارا ، هنوز داشت ناله میکرد اما خفه و توی بالشت
دیدم خجالت میکشه نگام کنه و انگار تو اون حالت قفل کرده ، باید یه کاری میکردم وگرنه دوستی خانوادگی مون بدجور آسیب میدید ، موهاشو گرفتم و بایکم نوازش سرش رو برگردوندم سمت خودم ، چشماش اشکی بود ، اشکاشو بوسیدم ، دماغشو و بعد لباشو ، لب محکمی ازش گرفتم و بعدش چند تا بوس نرم روی لبش
-تو هیچ ایرادی نداری سارا ، هم تونستی به من لذت بدی هم خودت لذت بردی مشکل از بدن و ظاهر تو نیست
-مرسی امین … وقتی اومدم دم در شک داشتم به کارم ولی حالا میفهمم بدنم واقعا به این توجه احتیاج داشت ، امروز داشتم میرفتم خونه که خودم رو خلاص کنم
-پاشو دختر ازین فکرا دیگه نکن پاشو باهم یه سیگار بکشیم ، دوستیمون نزدیک تر شد ولی فقط همین یه بار بودا
-باشه ، حالا از سوراخای پاره چجوری عکس بگیرم بفرستم؟
-پاره که خوبه ، سوراخت داره آب کیر پس میده
-عههههه بی تربیت ، چقدرم داغ بود من برم دستشویی خودمو مرتب کنم یه سیگار برام روشن میکنی تا بیام؟
-بیا روشن میکنم چایی هم میریزم
-آره راستی اومده بودم چایی بخورم فقط .

پایان

نوشته: بی نمک

بازگشت به صفحه اول وب سایت و لیست تصادفی داستان ها