داستان های سکسی | انجمن سکسی کیر تو کس

بیش از سی هزار داستان سکسی

فیلم های سکسی خارجی در MAME85.COM

عکس و کلیپ های سکسی ایرانی در KiR2KOS.NET

همه جای کون دادنشون میسوزه من جای کون ندادنم

با سلام این خاطره مال زمانیه که من 23 سالم بود اواخر سال 88 ما تو فامیلمون دختر زیاد داشتیم درواقع تو هر خانواده دوسه تا دختر بودن و پسر خیلی کم بود . اما یه خانواده تو فامیل دورمون داشتیم که سه تا پسر داشت و بجز اون خانوادشون هم باکلاس و باحال بود، راحت بگم یه جورایی کل دخترای فامیل تو کف این خانواده و رابطه و رفت و آمد با اونا بودن. ما سه تا خواهر بودیم و من خواهر وسطی بودم، یه خواهر ناتنی هم داشتم که اونم سه تا دختر داشت هم سن و سال ما و با هم رابطه زیادی داشتیم.
اونا سه تا دختر سبزه بودن و کونای بزرگ و کردنی داشتن و معمولا تو شلوارای تنگ به نمایش میذاشتنش، دختر اولی که چشم و ابروش قشنگ بود و همه میگفتن چشاش سگ داره بینشون سر بود و اسمش بهناز، اما خواهر بزرگ من سفید و کمی تپل بود وخواهر کوچیکم بلند و کشیده ،نه که خودم بگم ، همه فامیل میگفتن من یه جورایی برگ آس دخترای فامیل بودم و از نظر ظاهر و قیافه یه سر و گردن با بقیه فرق داشتم ، بین همه دخترا لوندترین پوست و سکسی ترین صورت رو داشتم ، نوع چشمام طوری بود که شیطون و همزمان خمار بود، قدم بلند بود و بدن پر و دست و پای کشیده ، در کل به قول بچه های خوابگاه پسر کش بودم، زیاد میرقصیدم و خلاصه… بریم سراغ این خانواده ی پسر دار وسط این جمع دخترونه . پسر اول این خانواده که اسشو پژمان میذارم حسابی شوت بود و هر دختری به دستش میرسید میکرد. دوس ندارم اینو بگم اما اول از خواهر بزرگتر من شروع کرد و بعد خواهرزاده کوجیکه و بعدش سال 87 بود که از زبون خواهر کوچیکترم شنیدم که به عنوان اولین تجربه سکسیش تا دسته به آقا پژمان کون داده. من که به واسطه ی ظاهرم خیلی هم مغرور بودم، اصلا تو کتم نمیرفت که آدم اینقد به یه پسر رو بده و از اونجایی که دخترای پررو حاضر جواب مث من جذابیت های خاص خودشون رو دارن آقا پژمان هم سعی میکرد یه جوری سر صحبت رو بامن باز کنه ، مثلا میگفت میدونی وقتی داری میری خیلی جذابی اما من که اصلا بهش پا نمیدادم تا اینکه پژمان که دید دستش به من نمیرسه تصمیم گرفت از من خواستگاری کنه . اما فکر کن من بخوام به ازدواج با کسی که جفت خواهرا و خواهر زاده منو کرده فکر کنم!!! این بود که برای لجبازی به شوخی، شروع کردم به لاس زدن با برادرش
پژمان یه برادر کوچیکتر مغرور داشت که اسمشو میذارم پیام، پیام به قول مامانش انگار از دماغ فیل افتاده بود و به هر دختری نگاه نمیکرد. از اونا که همیشه تو ژسته و با رفتارش به آدم میفهمونه باید حریمتو باش حفظ کنی. خداییش هم از همون بچگیم یادمه که همیشه میگفتم این پسر از نظر تیپ و ظاهر و رفتارو … همون چیزیه که هر دختری آرزو داره و خلاصه خیلی با رفتارش حال میکردم
تو کل فامیلای اینطرفی تنها دختری که به خیال خودش تونست تا حدودی بش نزدیک بشه و به خودش دید که بره تو تخت پیام همون بهناز بود. که پیام شب عروسی خواهرش که مست میافته تو تخت که بخوابه بهناز میره بالا سرشو لباساشو در میاره و لخت و فقط با شورت میره تو تخت اما پیام که مستیش میپره یه دفه خودشو جمع میکنه و لباساشو که بهناز درآورده دوباره میپوشه ، بهناز این کار پیام حسابی واسش میشه عقده و از اون شب مدام شروع میکنه پشت سرش بدگویی، اما من و هر کسی که نصف منم آی کیو داشت میفهمید عشق تو چشاش موج میزنه وقتی از پیام حرف میزنه. بگذریم ، منم باورم نمیشد که یه پسر اینقد سفت و سخت باشه تا اینکه… یادمه پژمان داشت دیگه کم کم بحث ازدواجش بامن رو جدی میکرد و سعی داشت منو قانع کنه که حسش به من از بقیه جدا بوده و رابطش با خواهرا و خواهرزاده ی من از روی نیاز و بچگی و رابطه ی دوستانه! بوده. منم با مسخره بازی هرچی اون سعی میکرد به من نزدیک بشه جلو چشمش میرفتم و به پیام آمار میدادم. راستش کم کم داشتیم میرفتیم تو کار هم …وااااای هنوزم وقتی یاد اون وقتا میافتم یه حالی میشم ، جفتمون مغرور بودیم و نمیخواستیم چیپ بازی در بیاریم از طرفی هم میخواستیم هر طور شده به اون یکی بفهمونیم که تو کارشیم.
یادمه نزدیکای عروسی بهناز بود و بحث اینکه کی میاد و کی نمیاد داغ بود، من با یه لوندی به پیام نگاه کردم و یه نگاه خمار بش انداختم و گفتم عروسی میای دیگه؟ که دیدم گفت ” فقط به خاطر تو” اوه داشت رسما آمار میداد منم دل به دریا زدم و گفتم یه شماره ازت ندارم اگه یه وقت کاری… که دیدم خندید و رفت و کارت شرکتشو آورد داد بهم. بعدا بهم گفت اگه چند لحظه دندون رو جیگر میذاشتی خودم میخواستم شمارمو بهت بدم. گذشت و من بهش زنگ نزدم اما شب نبود که تو تختم به اون رفتار و هیکل سکسیش با اون لحن خاص خودش که آدم رو با نگاه و حرکاتش تحریک میکرد فکر نکنم و خودمو به در و دیوار نزنم، آخه من بر خلاف ظاهرم بیش از حد آدم هات و حشریی بودم و دو هفته تو ماه به حدی داغ میکردم که اگه تو تخت و تو حمام خودمو ارضا نمیکردم ممکن بود به هر جنس ذکوری که به دستم برسه بدم!. تا اینکه روز عروسی رسید. دل تو دلم نبود واسه لباس کلی مغازه رو زیر و رو کردم و آخر یه دامن بالا زانو با یه جفت بوت بلند پوشیدم که هم یه کم سکسی باشه همه با ظاهر مغرور من خیلی هم منافات نداشته باشه. تو سالن منتظر بودم که آقا با خانواده ی محترم تشریف آوردن، وااااای با کت و شلوار عجب چیزی شده بود ، به جرات میگم با دیدنش خودمو خیس کردم ، واقعا دوس داشتم همونجا عقب عقب برم و تکیه به دیوار بدم و اونم بیاد و دستش رو از زیر دامنم ببره لای پام و درحالی که لبامو میخوره با دستش کسم رو که خیس آب شده بود بماله. همه دور سکوی عروس و داماد جمع شده بودن که پیام اومد پشت جمعیت و به من نزدیک شد و گفت : ” زنگ نزدی؟” من حرفم نمیومد فقط بهش نگاه کردم و یه لبخند زدم و لبم رو گاز گرفتم. شب که همه تو باغ میرقصیدن واسه دلبری سعی کردم یه رقص سنگین و متین داشته باشم و از قر کمرو تکونای باسن و لوندیهای معمولم تو رقص پرهیز کردم.یه کم سربه سر پسرای جمع گذاشتم و شیطنت کردم، حواسم بود که زیرچشمی هوامو داره بعد رفتم یه گوشه خلوت و به آسمون نگاه کردم ، اومد کنارم و گفت به چی نگاه میکنی؟ داشتم صور فلکی ستاره هارو نشونش میدادم که حس کردم داره بازوش رو به سینم میماله ، فقط من و خدای من میدونیم که اون موقع چه حسی داشتم. همین لحظه بود که پژمان به سمتمون اومد و با حسادتی وصف ناشدنی به ما گفت که شما دوتا هیچ ستاره مشترکی تو اسمون ندارید. هر طور بود همون شب شمارمو بهش دادم و از اون شب اس ام اس و تلفن و حرف شروع شد. من هنوز مغرور بودم اما اون رک وپوست کنده گفت من سکس توی رابطم حرف اولو میزنه . منم که تصمیم گرفته بودم با خودم کنار بیام و رابطم رو آزاد کنم و یه فکری به حال اون دوهفته در ماهم قبول کردم اما هنوز با خودم رودرواسی داشتم . همون شب شروع کردم به دادن اس ام اس سکسی و گفتم الان رو تخت خوابگاه دم افتادم و کونمو دادم هوا و سینه هام داره میماله رو تخت و … که یهو به خودم اومدم و گفتم ببخشید…

نوشته:‌ جیگر دست نیافتنی

دسته بندی:

بازگشت به صفحه اول وب سایت و لیست تصادفی داستان ها