سلام بههمه انجمن کیر تو کس های عزیز من خیلی زیاد داستانای انجمن کیر تو کس رو میخونم بیشتر شون به قول انجمن کیر تو کسا تخماتیکن
بگذریم من مث این ادمای جقی نیسمکه بگم بکنم زیادهروزی 2تاکصمیکنم نه پس بدونینداستانم حقیقته
من یه اجی دارم دو سال ازمکوچیک تره یه دوستی داره به اسم سمیرا سمیرا یه دختریه بر خلاف سنش بیشتر میزنع
کونش نه بزرگهنهکوچیکمتوسطه اما امان از کصش یک کصی داره اب از لب لوچهکیر ادم سرازیر میشه یهکص صورتی کپل
با پوستی به سفیدی برف …(ینی الان راس کردم به یادش )
هیچی سکس ما از روزی شرو میشهکه دیدم دارن درباره مساعل سکسی حرفمیزنن منم داشتم ط روبیکا پیج ویکوپلیر
که همش دانستنیه توپه نگا میکردم ط حیاط صداشون از پنجرع شنیدم سمیرا هی میگف حسنا دلم یچی میخواد بره داخلم از وقتی نگا اون فیلمسکسکردمحشرمزده بالا منمم کپ کردهبهحرفاشون گوش میدادم یهو مامانم اجی مو صدا کرد منم از ط پنجرعبهشگفتم خب میگفتی بد بخ سکته کهچه عرض کنم مرد زندع شد رنگش شد عینهوکچدیهمیخواسگریهکنهکگفتمنترس بهکسی نمیگمولی 10دقع بعد از این که رفتی خونتون بیا زمین خالی کنار خونه خدتون😛
اوتم هی میگف باشه باشه به کسی نگو یه بیست دیقه ازش گذشته بودک دیدم داره با اجیم خدافزی میکنی منمموعدبانه خدافزی کردم و رف
پشت سرش رفتم دقیقن سر ده دقیقهاونجایی ک میخواستم بود
بهم گف حسین تورو خدا بهکسی نگو فلان بهمان دیدم یه سره شده داره برا خدش میتازونه بش گفتم نمیگم ولی به یه شرط گف
چه شرطی گفتم باید بشی دوستدخترم اولشسامت موند بعد یع دقع کف باشه (کلک خدش منو میخواست داش ناز میکرد )
خلاصه یه دوماهی گذش یه روز دایی مامانم شینی درمانیمیکرد جانباز شیمیایی بود خلاصه به رحمت خدا میره مامانم اینا با گریه زاری میرن منم بهونه درس نرفمم اصلا و ابدا به فکر سکس با سمیرا نبودم .
یه 1 ساعتی گذشرفتم دیدم سمیراس سلام اهوال پرسی کردم ط لی مدت رومون به هم باز شده بود ولی فقط درحددستهمو گرفتن شایددددد بوس رو لپ
منم درکسری از ثانیهه نقشع سکسو باش ریختم
گف خوبی عشقم منم گفتم مرصی خانومم وشاش شد رقص نور 😂🎯
گف حسنا گفم نیس رفتن دایی غلام رضا مرده اولش ناراحت بود بعدش گفتم عشقم
گف جونم
گفتم منو چقد دوس داری
گف اندازه ای که هر چی ازم بخوای نهنگم فهمیدم خانووم خدش میخاد منم گفتمپس میخام
گف چی
لبام گذاشتم رو لباش بوسیدمش اولش یکم کپ کردهبود بعدش اونمگاهی لباش تکون میداد لبمو میکمیزد یا گاز میگرفت
کم کم دستامون بدن همو لمس میکرد اون رو کیرممیمالید منم کص ناز صورتیشو لباسای همو زود دراوردیم رفتیم ط اتاقمامان بابام خابوندمش رو تخت ازرو لباش تاگردنش بعد سینه هاش همینطورمیومدم پایین تا بهکصش رسیدمیه شرت مشکی پاش بود سکسی ترش کرده بود منم اروم دراوردمش ینی بهترین رپز عمرم بود یهکص خیس صورتی خلاصه خر کیف شدم یکم زبونشزدم براش گفتماول ط. برامبخور شروکرد به ساک زدندندوناش میخورد به کیرم ولی حس عالیداشت
بعدشنوبت من بود براش حسابی بخورم 2 دقیقع داشتم براش میخوردم ک دیتمو گرفت کشید بالا گف بکن گفتم پرده نداری ؟؟؟
گف دارم قبلا حسنا ترتیب کونمو با خیار داده داگ استایل وایساد منم سر کیر تفیم رو کردم ط کونش
کیرم13 سانته بسیار کلفت سرش که رفت جیق کشید ک پاره شدم منم بهش میگفتم کع نهالان گشاد میشه یلاخره ک
کونش گشاد شد منم اروم اروم داخلش عقب جلو میکردم یه مدت کهنمیدونم چع قد بود مردمشاونم اهو نالش اتاق برداشته بوذ و حرفای سکسی میزد میگف لووف زیر عشقخودمم کیرعشقمطکونمهحسین محکمبکن من میکم تند تر کردمش یه دفه ای دستش رو کصش و میمالید فهمیدم میخاد ابش بیاد تند تر کردمش بعد چند بار جلو عقب کردن جیق خفه ای کشید ابش اومد منموایسادم تا سر حال شه بعد از 2 ت5 دقع گف اقایم بکن ابت بیاد منم یه مدتی کردمش گفتم سمیرا عشثم ابم داره میاد گف بریزش ط کونم و کل ابمو ریختم ط کونش گف اوووف سوختم
بعدش باهمرفتیمحموم فقط لب گرفیماومدیمبیرون یه یه ساعت بعدش رفت این داستان تا 7 روز ادامهداشت دو روزی یبار سکس میکردیم ولی لبدهنشو اسفالت کردم 😋😊🎯😂
ببخشد طولانی بود ولی میخاستم بهتون بگم و به اشتراکبزارمش
الان ک داذم مینویسم عشقمم کنارمه 😍💞
نوشته: حسین &سمیرا