داستان های سکسی | انجمن سکسی کیر تو کس

بیش از سی هزار داستان سکسی

فیلم های سکسی خارجی در MAME85.COM

عکس و کلیپ های سکسی ایرانی در KiR2KOS.NET

دانلود فیلترشکن oblivion برای اندروید:
دانلود با لینک مستقیم
داتلود از گوگل پلی
دانلود از گیت هاب

دانلود فیلترشکن MAHSANG برای اندروید:
دانلود با لینک مستقیم
دانلود از گوگل پلی
دانلود از گیت هاب

سکس با زن داییم

سلام من کریسم 21سالمه میخوام یه داستانی روبراتون تعریف کنم که کاملا حقیقی و راست هستش.من یه زن دایی دارم که 22سالشه اختلاف سنی زیادی باهم نداریم هرچی ازخوشکلیش و نازبودنش بودنش کم گفتم.قدش 175 سانته وزنش 70کیلوه پوستش تقریبا سفیده باچشمای مشکی که داره هرکی میبینتش مجذوب خوشگلی هاش میشه.اما دایی من نه قیافه داره نه میدونه رابطه زن وشوهربایدچجوری باشه.من دایمو میشناسم فقط تو فکر پوله دیگه هیچی واسش مهم نیست. اونا دوساله که باهم ازدواج کردن ازحرفهای که زن داییم پیش خواهرم میزد و من اتفاقی میشنیدم میفهمیدم که داییم اصلا بهش توجهی نداره.

یه روز تو حونه ما جشن تولد خواهرم بود خونمون خیلی شلوغ بود منم سرم شلوغ بود واصلا حواسم به دوروورم نبود یکی ازدوستاموکه خیلی بهش اعتماد دارم دعوت کرده بودم که کمکم کنه واسه پذیرایی و رسیدن به مهمونا. وقتی نوبت به کادو دادن رسید دوستم ارش اومدکنار دستمو گفت کریس اون دختره که ماکسی زرشکی پوشیده کیه؟؟؟گفتم بیشعور احمق زن داییمه (البته من تااون روز اصلا نگاهمومتوجه زن داییم نمیکردم به نظر بدنگاش نمیکردم)واسه چی؟گفت از اول مراسم بدجورداره نگات میکنه این نگاه معمولی نیست.گفتم برو گمشو خواهشا نظر نده.اون شب گذشت فرداش آنیتا (زن داییم) اومد زنگ در خونه رو زد خواهرم رفت در رو واسش باز کرد به خواهرم گفت زود باش بریم دیر میشه ها. منم رفتم گفتم سلام کجا بسلامتی؟ گفتند میریم واسه ناهار خرید داییم قراره ناهار ازسرکاربیادخونه ما.گفتم باشه برید ولی مواظب چشماتون باشید آنیتامنظورموگرفت اومدجلوآروم درگوشم جوری که صدای نفس هاشو میشنیدم گفت باشه عزیزم…قلبم ایستاد نفسم بالانمیومد تاحالا اینقدزن داییم بهم نزدیک نشده بود.اینقد تو شوک بودم که مامانم سه بار صدام زد که متوجه نشدم.

ظهر که ازدانشگاه برگشتم خونه رفتم تو اتاقم هنوزتوشک بودم داشتم آهنگ گوش میدادم چشماموبسته بودم که یه دفه یکی باپالگدم زد خواهرم بود یه دفه بدجورترسیدم گفت پاشوبیا ناهار بخور.وقتی رفتم یرسفره بعدازاحوال پرسی باداییم و خسته نباشید به بابام دیگه یه کلمه ازمن درنیومد مات ومبهوت نگاه ناز آنیتا بودم.یه هفته بعدازون ماجرا دایییم بهم زنگ زد گفت پاشوبیا خونه ما کامپیوترم خراب شده درستش کن منم گفتم باشه ورفتم مشغول شدم داشت تریبا تموم میشد که داییم گفت من میرم 20دیقه بخوابم تموم که شدبیدارم کن منم ازخداخواسته گفتم باشه.داشتم باکامپیوترورمیرفتم که یه پوشه عکس های که داییم هاییدن کرده بود روباز کردم چشمام یه لحظه وایساد.عکس های اززن داییم که همشون آخرسکس بودن توهمین حال زن داییم بایه لیوان قهوه اسپرسو که همه میدونن عاششم اومد گفت داری چیکار میکنی؟بدجور دلمریخت گفتم اتفاقی بود بخدابیا بستمش.قهوه رو که بهم دادبعدپنج دیقه بهم گفت خوشکل بودن؟منم قهوه پرید توگلوم گفتم چی زن دایی؟؟؟گفت عکسام؟گفتم اره چطور مگه؟گفت یعنی تو تاحالا نفهمیدی که یه ساله تمومه من تواتلیه مدلینگم؟گفتم نه بخداازکجابدونم خوب اونم گفت ازبس گیجی.توهمین حال وهوابودیم که داییم بیدار شدگفت من میرم عجله دارم کامپیوتوروکه درستش کردی بعدش با آنیتا برید خونه شما منم شب منم اونجا.منم گفتم دایی تمومه منم باهات میاموکه یه دفه زن داییم گفت پس انتی ویروس چی؟مگه قرار نشدفتوشاپم نسب کنی؟؟؟خدایا ماهمجین قراری نداشتیم!!!داییم گفت باشه خودتون یه کاریش بکنید من عجله دارم.داییم رفت و مشغول کامپیوترشدم آنیتا اومد گفت من میرم یه دوش بگیرم تا تموم شه توم تموم کن که بریم.گفتم باشه.سرگرم بودم که یه دفه صدام زد.کریس جان لباس هامو واسم بیار روتخت جاگذاشتم.منم گفتم باشه الان میارم.ازهمه جابی بررفتم رو تخت یه تاب و ساپورت مشکی افتاده بود برش داشتم بردمکه بهش بدم وقتی ازلای در حموم دیدمش فاز ازسرم پری.خدایا این آنیتاست جلوچشم من؟؟؟جوری وایساده بود که که یکی ازسینه هاش لای در کاملا معلوم بود.سفت وتپل یه دفه گفت پس لباس زیرام کو خنگه؟؟؟گفتم کجاس؟گفت برو ازتوکشوکمدم بردار هرکدوم که دوسداشتی به سلیقه خودت.خدایادیگه طاقتم تموم شد وقتی کشوروبازکردم دیگه کیرم مث لوله اهن زیر شلوارم سفت شد یه دست قرمز که خیلی دوسدارم واسش بردم.رفتم نشستم وقتی ازحموم اومدبیرون یه حوله بزرگ تنش بود رفت تواتاق خواب بعدپنج دیقه بااون صدای نازش سدام زد.گفتم بله؟؟؟گفت بیاکارت دارم.منم رفتم دیدم ساپورتشوپاش کرده ولی بندکرستشونمیتونه ببنده.گفت بیا ببندش ولی نگاه نکنی آ؟گفتم باشه منم رفتم جلوناخواسته کیری مث رغدشده بود به کونش که هرچی ازش بگم کم گفتم خورد اونم فورا فهمید گفت چیه تا حالا زن دایی به خوشکلی دیدی؟؟؟خداااااااااااااا این زن دایی منه؟منم دیگه گفتم فردین بازی بسته.آروم رفتم درگوشش مث خودش ولی پشت گفتم نه عزیزم.اینو که شنید برگشت و گفت میدونی چن وقته که من عاشقتم وبهم بی محلی میکنی؟منم گفتم باشه عزیزم اشکال ازمن بود توببخش اینوکه گفتم لباشوگذاشت رو لبام اینقد باولع میخوردکه انگار باراوشه.خوابوندمش رو تخت کرستی که قراربود بسته شه رودرآوردم اینقداون سینه های نازش رو خوردم که قرمز شد صدای اه واوهش داشت بلند میشد بازبونم روشکمش پایین میومدم که رسیدم به ساپورتش و درش آوردم/بعد گفتم نفسم اجازه هست شورتتودربیار بیارم؟؟؟گفت زود باش دارم میمیرم وقتی آروم شورتشودرآوردم کسی رو دیدم که تاحالا تو هیج فیلمی مال هیشکدوم ازدوسدخترام اینجوری به خشکلی به نازی به تپلی و سفیدی و تنگی این کس ندیده بودم فورا گفتم دایی کوفتت بشه وبا زبونم افتدم به جونش آنیتام که میگفت آآآآآآییییییییی ااااااااووووووو هه ه ه ه ه ه ه ه ه دیگه رفتم بهشت…پاشدم لباسامودرآوردم کیرم گذاشتم دهنش چنان ساکی میزد که الکسی تگزاز بایدازش یادمیگرفت.بدنشوکاملا صافکردم خوابیذم روش سرکیرمودم کسش وای خدااینقد تنگ بود که اول نمیرفت بادستش سرکیرموبیشترخیس کرد تاراختر بره تو گفت بکن توش دیگه مردم واسه کیر زودباش جرم بده اااااااا ییییییی منم کاملا کیرمرموتاآخرفرستادم توکس نازش و شروع کردم به تلنبه زدن اینقدزیرم ناز کرد و داد زد که داشت ازصداش آبم میومد.بعدهفت هشت دیقه عقب و جلوکردن داشت آبم میومد فهمیدبادستهاش کمرموگرفت و گفت خالی کن تو کسم بذاروجدت بیاد تووجودم آبموکه خالی کردم ده دیقه بیهوش افتادم که صدام زد پاشو عزیزم برو دوش بگیر که سرحال شی بعش بریم و بعش گفت چی میشداگه توشوهرم بودی////بعداون روز دیگه آنیتا شده بود مال من چن بار دیگه باهم سکس کردیم اگه خوشتون اومد بازم ازسکسمون میفرستم.

نوشته: کریس

دسته بندی:

بازگشت به صفحه اول وب سایت و لیست تصادفی داستان ها