داستان های سکسی | انجمن سکسی کیر تو کس

بیش از سی هزار داستان سکسی

فیلم های سکسی خارجی در MAME85.COM

عکس و کلیپ های سکسی ایرانی در KiR2KOS.NET

خیار در کس تنگ من

من آلان 19سالمه. داستانی ک میخوام تعریف کنم مربوط ب15سالگیمه.
با اینکه بچه بودم اما اندام رو فرمی داشتم.البته آلان هم دارم.باسن پهن کمر باریک و سینه های درشت ک خیلی هم زیبا هستن.
خلاصه.
جمعه بود و من سارا رفتیم خونه ی ریحانه تا تا جمعه رو با هم باشیم…نیم ساعتی حرف زدیم و بعد سارا پیشنهاد کرد حقیقت و جرعت بازی کنیم.ریحانه ی شیشه اورد و گزاشت وسط.بازی شروع شد دور اول من باید از ریحانه سوال میکردم.گفتم:خقیقت یا جرعت؟.گفت جرعت.گفتم موزو با سیبو با خیارو باهم قاطی کن و بخور.با کلی ناز کردن و اصرار ما اینکار رو انجام داد. ولی چون ادا اصولش طول کشید من عصبانی شدم و گفتم:جرعت نداری بگو ندارم چرا ادا در میاری. ریحانه: مثلا تو خودت خیلی جرعت داری؟من:معلومه…مثل شماها ان بازی در نمیارم.سارا و ریحانه نگاهی ب هم انداختن و باهم گفتن:باوشه.نوبت به ماهم میرسه.

خلاصه.چند دور زدیم تا نوبت ب سوال کردن سارا از من شد…برای اینکه حرصشونو دربیارم گفتم.جرعت…دیدم ریحانه بلند شد و رفت.من:بگو دیگه.سارا:لخت شو.(من تو بهت موندم)ریحانه با دوتا خیار سالادی.از ین قطور بلندا اومد.من با اخم گفتم:چتونه…چی کار میکنید(راستش تا اون موقع فکر میکردم کیر مردا فقط لای پای زنا میره.نمیدونستم ی جایی اون ته مها هست)سارا:بگو جرعت ندارم…من:خوب بگید چیه.من جرعت همه چیو دارم.سارا:پس لخت شو…خلاصه بعد از کلی جروبحث لباسامو دراوردم.البته سوتین و شورتمو در نیوردم…سارا:چ ستم کردی.من:خوب بفرما.ریحانه نشست رو صندلی و گفت ک حلوش زانو بزنم.این کارو کردم.سرمو لای پاش گرفت و دستمامم همین طور.
من:چ گوهی میخوری روانی…خفه شدم…بدون اعتنا ب حرفم احساس کردم داره شرتمو میده پایین…چیزی نگفتم…سارا:هر وقت درد داشتی بگو.من:درد؟…بدون اینکه چیز دیگه ای بشنوم ریجانه دستشو برد تو کوسم و شروع کرد ب مالیدن…
من:همینو میخواستی…خوب مگه خودت نداری…
ریحانه خندید…
بعد وازلین اورد و ب خیار ها مالید…اول نوک یکی از خیارا رو گزاشت دم کسم…
من:آیی…چ غلطی میکنی…
سارا:دهنتو ببند…خودت میفهمی…
کم کم احساس کرگدن بیشتر داره فشار میاره…من آی بلندی کشیدم…
سارا:ریحانه روانی…اول با انگشت…
ریحانه…آها آها…بعد انگشت وستشو نم نم کرد تو کسم.منم هی آی آی میکردم…خیلی برام درد داشت.بعد دیدم در اورد.ایندفعه دو انگشت…دیگه داشتم پاره میشدم.خیلی خیلی برام دردناک بود…آی آی کردم…
سارا گفت:انقدر کولی بازی در نیار.جرعت نداری چرا قبول کردی؟منم از حرصم دم نزدم…انگشتاشو تا ته کرد تو کسم…بعد دراورد…ایندفعه نوبت خیار بود…خیلی آروم آروم میکرد…ینی کسم داست جر میخور…اون خیار ب اون بلندی رو کرد تو کونم…
سارا:خون اومد؟
ریحانه:نه…
بعد چند بار خیارو جلو عقب کرد.سارا یکی از دستامو ک نگه داشته بود گزاشت زیرش و با دست خودش خیارو تو کوسم نگه داشت.بعد ریحانه خیار دوم رو خیلی یهویی کردن تو کونم…جیغ بلندی کشیدم…خیلی درد داشت…
یعد سارا اون یکی دستمم گزاشت زیرش و اون یکی خیارو نه داشت…ریحانه.گوشیشو دراورد و ی عکس از کوسم گرفت.
از اون ب بعد کارامون بیشتر شد…هر جمعه میرفتیم و باهم میکردیم…بیچاره اون خیارا

نوشته: ؟

دسته بندی:

بازگشت به صفحه اول وب سایت و لیست تصادفی داستان ها