داستان های سکسی | انجمن سکسی کیر تو کس

بیش از سی هزار داستان سکسی

فیلم های سکسی خارجی در MAME85.COM

عکس و کلیپ های سکسی ایرانی در KiR2KOS.NET

سکس با دختر دایی هانیه (۲ و پایانی)

…لینک قسمت (های) قبل در پایین صفحه

از اون روز به بعد تقریبا هفته ای یکبار با همدیگه سکس داشتیم
و از اون روز یک ماهی میگذشت و فقط از کون میکردمش
تا اینکه یروز با هانیه رفته بودیم بیرون توی ماشین بهم گف ک علی ،گفتم جانم،گف امشب دیگه رسما باید زنت بشم.
گفتم منطورت چیه امشب باید رسمی کنیم؟ینی بریم عقد کنیم؟
گف ک ن خره منطورم اینکه باید امشب پرده خانومتو بزنی…گفتم اهااا ن هایه جان الان نمیشه ک
گف چرا نمیشه،نکنه نمیخای با من ازدواج کنی ک میگی نمیشه.یکمی اخم کرد.
گفتم الاهی قربونت بشم اخم نکن ک دلم میگیره،
گفتم اخه من میترسن اتفاقی بیفته،چمیدونم یهویی حامله بشی … گف ن عزیزم نگران نباش من قرص زد بارداری میخورم توهم کاندوم میزنی ،دیگه چ نگرانی داره . گفتم والا نمیدونم چی بگم حالا بزار تا شب ببینم چی بشه…
گفتش ن همین الان باید بریم داروخونه برا شب اماده بشیم…گفتم هانیه جان عزیزم …گف ن دیگه روشن کن بریم…
گفتم باشه پس بریم ببینیم تقدیر برامون چی نوشته
راه افتادیم سمت ی دارو خانه،رفتم یه بسته کاندوم و ی ورق قرص زد بارداری خریدم  و رفتیم سمت خونه دایی اینا.
هانیه پیاده شد کف پس من ساعت ۸ منتطرتم.گفتم چشم عزیزم میام فقط قبلش قبل اینکه خونه خالی بشه ی زنگ بهم بزن.گف باشه حتما
خدافطی کردیمو ی نگاه ب ساعتم انداختم دیدم  شیش نیم  و هوا کم کم داره تاریک میشه…
رفتم خونه ی دوشی گرفتمو ب خودم رسیدم…
دیدم تا هانیه پیام داده علی ی رب دیگه مامانم با بابام میرن خونه مریم اینا(مریم همسایه طبقه بالایی خونه هانیه اینا بود ک بچش تازه بدنیا اومده و شب دایی و زندایی میرن اونجا برا چش روشنی)

منم گفتم باشه راه می افته میام

ی نیم ساعت بعد رسیدم دم خونه هانیه اینا و پیام دادم بهش ک رفتن ؟گف اره  آیفون رو زدم بیا بالا در بازه…
منم ماشینو پارک کردم تو کوچه و رفتم بالا
درو نیمه باز گداشته بود.رفتم داخل گفتم هانیه کجایی پس…
گف علی بیا من تو دسشوییم…درو بستم رفتم داخل،پیرنمو در اوردم و با استین کوتایی ک زیرش بود نشستم روی صندلی کنار اشپزخونه…
هانیه هم اومد بیرون از دستشویی،گف پس چته تو چرا پکری؟
گفتم تو واقعا مطمعنی از اینکه میخای پردتو از دس بدی؟
هانیه گف اره بابا بیا بریم تا اینا نیومدن…گفتم والا نمیدونم چی بگم ،گف تو نمیخاد چیزی بگی تو فقط عمل کن…گفتم اعع پس اینجوریه باشه برو بریم تا یک عملی نشونت بدم اونسرش ناپیدا…
هانیه گف بعلهه بلاخره اقاهم راضی شد
گفتم چ میشه کرد دیگه،من ک نمیتونم رو حرف خانومم حرفی بزنم، پس برو ک بریم
دس تو دس هم دیگه با لبخند رفتیم توی اتاق …
درو ک باز کردم تعجب کردم از شمع و گُل قرمزی ک هانیه اماده کرده بود…حسابی جا خوردم
گفتم ای جانم ببین چ کردییی…
گف عزیزم امشب باید شب بیاد موندنی باشه برامون
گفتم بعله ۱۰۰ البته …
نشستیم روی تخت و ک به همدیگه  نگاه میکردیم،لبامونو اروم اروم چسبونده بودیم به هم دیگه و توی بغل همدیگه داشتیم عشق بازی میکردیم…
استین کوتاهی ک پوشیده بودم  و شلوار و یهویی شورتمم رو در اورد و هانیه هم کاملا لخت شد
اروم سر کیرمو کرد داخل دهنش و ی چن دیقه ای خوب برام ساک زد  و بعدش
و به کمر خوابید روی تخت و پاهاشو باز کرد
انگار ک خیلی عتش کس دادن داشت…
منم دس دس نکردم و بدون درنگ افتادم به خوردن اون کُس قشنگش…همه جاشو میخوردم و لیس میزدم
خیلی زود هانیه ارضا شد و اب کسش ریخت روی دهنم…منم همشو لیس میزدم و میخوردم،به به عجب مزه خوبی داشت…
گفتم کرم یا وازلینی چیزی داری ؟
گف کنار آینه کشو اولی باز کن ی کرم هس اونو بیار…
کرمو اوردم و به کیرم زدم
روبه هانیه کردم گفتم از امشب دیگه رسما خانوم من هستی تا اخر عمر این کیر فقط برای این کس که زندس،هانیه خندیدو گف چی میگی علی،ینی کیرت برا کس من زندس،گفتم اره از امشب ب بعد دیگه باید ب فکر تشکیل زندگی باشیم.
گفتش ک الاهی قربون اقاییم برم ،بکن داخل ک دارم میمیرم
منم گفتم ای ب چشم فق دادو بیداد نکنی بابا مامانت بریزن بالاسرمون
خندیدو گف ن خیالت راحت بالشتو گاز میزنم…
اروم اروم سر کیرمو هُل میدادم داخل کسش
کُسش باز بهتر از کونش بود ک روز اول کردم توش،یکمی باز تر بود
هانیه نفس نفس زدناش شروع شده بود و داشت تختو چنگ میزد
منم یواش یواش بیشتر کیرمو میکردم توی کسش
تا جایی ک احساس کردم سر کیرم خورد به ی جایی ک باید فشار بدم تا جلوتر بره و همون پرده بکارت هانیه بود…گفتم اماده ای خانومم…سرشو تکون داد به نشونه اره و منن ی دفعه البته ن خیلی محکم ،فشار دادم داخل،هانیه هم اگ بالشتو گاز نمیزد حتما صدا ب طبقه بالایی میرسید و اون موقع بود ک بگا میرفتیم جفتمون…
ی چن ثانیه ای اون تو نگهداشتم و اروم کشیدم بیرون،کیرمو نشون هانیه دادم و گفتم مبارک باشه عزیزم،ی بوس هم از لباش کردم گفتش ک علی تروخدا یواش تر بکن…
گفتم چشم عزیزم،با دستمال کاعدی خونارو پاک کردم و دوباره کیرمو کردم داخل کسش
این بار یکم راحتر رف داخل ،تا جایی ک پرده زده شده بود و ازونجا ب بعد باز سختر میرف داخل

بعد از ۱۰ دیقه عقب جلو کردن اروم اروم،،بلاخره تا تح کرده بودم داخل و تخمام خورده بود به کس هانیه…
همونجوری خودمو چسبوندم به هانیه و لبومو گداشتم رو لباش و شروع کردم ب خوردن لباش تا دردشو فراموش کنه تا جا باز کنه کیرم داخل کسش
بعد از چن دیقه گفتم بهتری؟گف اره دیگه دردی احساس نمیکنم.منم از روش بلند شدم و یواش یواش شروع کردم به تلنبه زدن گفتم هانیه کاندومه رو کجا گذاشتی؟گف نیازی نیس، دوتا قرص ضد بارداری  خوردم ،بعدشم کاندوم بزاری حسی ک اینجوری داره،با کاندوم‌نداره،گفتم باشه عزیزم هرجور ک تو میخای…
دیگه هانیه دردی نمیکشید و منم تند تند کیرمو توی کسش عقب جلو میکردم تا جایی ک احساس کردم جلو کیرم پر شدره از اب و جلوتر نمیره
بعله هانیه دوباره ارضا شده بود و منم کیرمو کشیدم بیرون تا ابش بریزه بیرون
کیرمو بردم سمتش و گفتم ببین مزه اب کس خودت چطوریه،سریع کرد داخل دهنش و با حرسو وله میخوردش،تا جایی ک حس کردم داره ابم میاد و گفتم هانیه ابم داره میاد درش اورد گف باید بریزی توی کونم
برگشت ب پشت خوابید جوری ک سولاخش تنگ تر بشه منم کیرمو با یکم فشار کردم تو کونش و با  چنتا عقب جلو کردن همه ابمو خالی کردم توی کونش و همونجوری افتادم روش…
دیگه جونی برامون نمونده بود…
هردوتامون انرژیمون خالی شده بود اما مجبور بودیم بلند شیم تا دایی و زن دایی نیومده بودن
برا همین من از روی هانیه بلند شدم گفتم پاشو خانوم تا بگا نرفتیم این بساتو جمع کنیم …
ازش تشکر کردم و قبل از اینکه بریم بیرون از اتاق حسابی بوس مالیش کردم اونم ازم تشکر کرد…
با این سنی ک داریم ،دیگه از الان زنو شوهر همدیگه شدیم و باید کم‌کم خودمونو برا مراسم ازدواج اماده کنیم…
پایان

از این ک وقت گذاشتین داستان زندگی منو خوندین ممنونم

و ی پیام داره برا اونایی ک میان داخل سایت زیر همه داستان ها فوشو بدو بیرا میگن…
(پیامم همونی بود ک سپهر خلسه داشت برا پارسا لیپ)

نوشته: علی

دسته بندی:

بازگشت به صفحه اول وب سایت و لیست تصادفی داستان ها