سلام دوستان داستانی که میخوام تعریف کنم برمیگرده به یک سال پیش من سینا هستم و ۲۳ سالمه گی هستم پوزیشن بیشتر تاپ هست داستان از اونجای شروع شد که من ی پیج اینستاگرام داشتم ی عکس نصفه صورت از خودم گذاشته بودم پروفایل با اینکه پیجم قفل بود ولی بازم درخواست ها و پیام های زیادی میدادن بهم ی روز یکی که خیلی وقت بود پیام میداد با ی پیج فیک تصمیم گرفتم جوابشو بدم و اینکارو هم کردم گفتماصل بده که اصل داد سعید ۳۵ ساله… بعد یکم چت پیشنهاد سکس داد من گفتم عکستو بفرس زمانی که عکسشو فرستاد خیلی خورد تو ذوقم هیچ شباهتی به کیس مورد نظر من نداشت چند وقت پیجوندمش و جوابش رو ندادم اون هر روز پیام میداد ی شب که خیلی حشری شده بودم جوایشو دادم و گفتم من فقط میکنمت اگه میخوای قرار بزاریم سریع قبول کرد و داخل ی هتل رفتیم با هزینه اون خلاصه لباسامون رو که در اوردیم دیدم برعکس قیافش اندام خوبی داره بعد مشغول لب گرفتن بودیم گفت من تا حالا ندادم و تنگم ی لحظه خندم گرفت با خودم گفتم داره کسشعر میگه … رفتیم رو تخت و خوابوندمش حسابی روغن مالیدم دم سوراخش هر کاری کردم کیرم نرفت تو کونش اینم بگم کیر من خیلی کلفته و ۱۸ سانته دیگه اخرش با لاپای ابم رو اوردم اونم جق زد ابش اومد…حدوه ۲ ماه تموم هفته ای ی بار میرفتیم هتا و لاپای حال میکردیم گاهی اوقات اونم منو لاپای میکرد ی روز که بهم زنگ زد که باز بریم هتل بهش گفتم به شرطی میام که بزاری سوراختو باز کنم گفت نمیتونم اذیت میشم و فعلا … گفتم هر وقت تونستی خبرم کن من لاپای و اینا نمیخوام دیگه قط کردم و یک هفته بعد زنگ زد گفت هرچی تو میگی قبول …حسابی بدنشو لیس زدم وحشریش کردم ژل هم گرفته بودم زدم دم سوراخش خوابیدمروش کیرمو ارو فشار دادم تو کونش شروع کرد به ناله کرد تقریبا نصف کیرم رفته بود تو سوراخش اخ که چقدر تنگ و داغ بود التماس میکرد بیشتر از این فرو نکن منم قبول کردم از بس تنگ بود که با چنتا تلمبه ابم اومد وقتی بلند شدم دیدم کیرم خونی شده با اینکه کلشو نکردم تو و لی خیلی حال داد بهم اون روز گذشت هر دفعه بیشتر میکردم توش تا اینکه ی شب کلشو کردم تو کونش اونشب بازم خون اومد از کونش خیلی بهم حال میداد از وقتی که کل کیرمو جا میکردم تو کونش کم کم پوزیشن ها مختلط میکردمش و حسابی منو وابسته خودش کرده بود با اینکون دادنش هر چقدر میکردمش سر نمیشدم و همین سکس ها باعث شد عاشقش بشم الان ی ساله رفته و من هر شب به یادشم به یاد کون کون تنگ و اون ناله هاش که واسم دلبری میکرد …
نوشته: سینا