داستان های سکسی | انجمن سکسی کیر تو کس

بیش از سی هزار داستان سکسی

عکس و کلیپ های سکسی ایرانی در KiR2KOS.NET

فیلم های سکسی خارجی در MAME85.COM

دانلود فیلترشکن پرسرعت و رایگان برای گوشی های اندروید

کون تنگ مرمر

سلام .داستان که چه عرض کنم یه واقعیت شیرین میخوام واستون بگم …مسیح هستم ۲۵ساله از اصفهان .داستان تقریبا مال یه سال پیشه . من و مرمر تو خونه صداش میکنیم و دوتا داداش ک هردو زن دارن و سر خونه زندگیشونن…بگذریم من دانشجوعم و مرمر هم شیفت پرستاری می‌ره و یه دختر با قد ۱۷۰ووزن ۶۰کیلو فوق العاده سفید و کون قلمبه و کلا یه داف که کل فامیل ازش خواستگاری کردن به هیچ کدوم جواب مثبت نداد و منم زیاد باهاش راحت نیستم ولی جلو من زیاد پوشیده نیست و یادمه مامان چند وقت پیش بهش میگفت خوشگلم اینقدر لختی نباش جلو مسیح و اون دیگه بچه نیس و یکم بگو مگو کردن و با حالت عصبانیت گفت آه ولم کن دیگههه و من ازش دوسال بزرگترم و …یهو اومد اتاق من و منم خودم زدم به خواب و یواش گفت این بچه پروو با شرته همش و من چرا بپوشم و لبشو گاز کوچیک گرفت و منم مثلاً خواب خواب بودم و یه چند بار با ناخن کصش رو خاروند و رفت بیرون …وای منکه تو این تیپ تا حالا ندیده بودمش و سریع کیرم بزرگ شد و تقریبا هفده سانت .).).یه تاپ یقه هفت پوشیده بود با یه شلوارک طلایی چسبون ک بدن سفیدش برق میزد و قشنگ خط کصش معلوم بود و(.( دستم رو کیرم بود و از رو شرت هی فشارش میدادم و اصن یه حالی شده بودم که قبلاً نشده بودم و قلبم تند تند میزد و دوباره صدای دستگیره در اومد و سریع خودمو زدم به خواب و دیدم مرمر هاج و واج با دهن باز مونده و زل زده به شرتم و با زبونش هی لباش رو خیس میکرد و منم شق شق بودم و داشت با گوشیش هی پیام میداد و زیر لب میگفت بیا آقا تو خواب بلندش کرده بیدار بشه چی میشه و رو پهلو چپ خوابیده بودم و دیدم که رو صورتم بود از لای دستم داشتم دید میزدم و صدا مامانو شنیدم که میگفت در مورد یه خواستگار جدید یهو مریم یواش با یه لحن نانازی گف من شوهرم اینه و اینو که شنیدم به علامت تایید چند بار کیرم که شقه شق بود تکون دادم و زیر لب گفت اوووم و یهو صدا باز شدن دستگیر در اومد و سریع اومدم رو شکم بخوابم که دیر شد و اومد داخل و مرمر نشست لبه تخت به فاصله چند سانتی کیرم و موبایل دستش گرفت و مامان گف چرا بچه رو بیدار میکنی و گف مامااااان بزار تنها باشم بعداً در موردش با هم حرف می‌زنیم و رفت بیرون و منم داغ کرده بودم که مرمر دوباره یه نگاه انداخت بهم و گف الهییی چقد تو خوبی و نگاه کرد به کیرم گفت اوووم تو که دیگه ماهییی مااااه و سرشو کرد تو گوشی دوباره منم یکم نفسام بلند تر شده بود و حس کردم داره باسنش بهم نزدیک تر میشه و منم هنگ کرده بودم و کلا مغزم خوب کار نمی‌کرد و با چسبیدن کامل کون نرمش به کیرم یه حالی شدم و داشت یواش فشار می‌آورد به کیرم و منم حال میکردمو دلم میخواست چنگ میزدم و باسن نرمش و میمالیدممم و سینه های سربالا و واااا ی اون عطر تنش دیونم کرده بود که یهو برگشت و چند ثانیه نگام کرد و رو تختی کامل کشید روم و منم یه نفس راحت کشیدم و رفت بیرون و اینقدر شق درد داشتم که میخواستم با یه جلق خودمو خلاص کنم که یهو دوباره صدا اومد و مامان گف شیفتت دیر نشه من دارم میرم پیش مسلم داداش بزرگمون و خونشون تا اینجا یه ربع فاصله داره مرمر با یه صدای شهوتی گف مامان ماشین بزار با ماشین میرم ومنم تو دلم خالی شد . دوباره در باز شد و دیدم اومد تو و پشت کرد به من و گفت باشه نترس بیدارش نمیکنم و هی باسنش چپ و راست میکرد که دست راستمو کرده بودم تو شرتم و هی میمالیدم و یواش سر کیرم و دوباره همون جوری جلوی کیرم لبه تخت نشست و منم از زیر ملافه هی می‌دیدم و یه لحظه صدا چلق چلق کیرم اومد و برگشت سمتم و گفت آخخخ و خواست شارژر از بالا سرم ورداره و اینقدر چسبیده بود به صورتم که جرات نداشتم چشام باز کنم و چند ثانیه همون‌جوری صبر کرد و یهو متوجه شدم یه چیز نرم به صورت نزدیک شد و عطر تنش دیوونم کردو فک کردم صورتش و چشام بسته بود ک گف ای وااایییی اینم ک سیمش کوتاهه و فهمیدم سینه نرمشه و نفسم تند شد و محکم تر فشارش داد . گرمای نفسم و قشنگ داغی سینه هاشو رو صورتم حس کردم یه آآههه از ته دلش گفت و شارژر برداشت و دوباره چسبید بهم گوشیش زنگ خورد هم شیفتش سارا بود بلند گففت دل بکن از تخت خواب و کافیه اینقدر چت کردیم بیا دم خونه ما با ماشین من میریم امروز پاشد رفت و منم یه نفس راحت کشیدم و رفتم حموم و یه جلق حسابی تو وان زدم و ماشین برداشتم و رفتم بیرون سر ظهری و هی چرخ میزدم و به اتفاقا فکر میکردم و حس پشیمونی و حس بی حالی داشتم و میگفتم کاش تمومش میکردم و …به هزار دوز و کلک زیدمو از خونه کشیدم بیرون و گفتم حالم خیلی بده برس به دادم اونم اومد تا منو دید گفت عسیسمممم جذاب کی بودی توووو و سریع در ماشینو نبسته لبای داغش رو گذاشت رو لبام گف مگه من مردم که عشقم تنهااا باشه و از این حرفااااا و به هزار بدبختی بردمش نزدیک کوه صفه و یه حال باهاش کردم و گذشت و گذشت تا چند ماه پیش که مرمر جواب بله رو داد به فامیل مامانم و و پسره پسر خوبی بود و از پرسنل همون بیمارستان بود و نامزد آبجیم شد و گذشت و تا این اواخر خودم متوجه می‌شدم که آجیم خیلی بهم نزدیک میشه و باهام زیادی کلنجار می‌ره و یجورایی اون عطش درونش بیرونش ریخته و از نامزدش برام میگه و از بیرون رفتند و دور دوراشون و البته سر بسته می‌گفت و منم می‌فهمیدم و یجورایی عطش کردنش کل وجودم گرفته بود و تا روز عروسی پسر عموم فرا رسید و همه آماده رفتن شدن و منم کروات و تیپ زدم و مقرر شد ساعت ۶عصر تالار باشیم و مرمر رفت آرایشگاه و بعدش اومد و زمانی که چشم بهش خورد یه کص تمام عیار جلو چشم بود و همه عزم رفتن داشتن و بلند پشت گوشی گفت با مسیح و خونواده میام و منم شصتم خبر دار شد که نامزدشو دک کرده و همه رفتن و منم گفتم باید بریم که دیر نشه ک آجیم گف نترس اونجا خبری نیس و بابام طاقت نیاورد و رفت و من و آجیم و مامان بودیم که به مامان گف الان لباس عوض میکنم و میریم و و رفت اتاقش و وقتی برگشت یه تریپ سکسی زده بود که مامی یواش گفت عزیزم عروسی شما نیس که و منم خنده ملیح کردم و رفتیم عروسی و تو عروسی کلی خوش بودیم و دیجی و خلاصه کلی رقصیدیم و برگشتیم خونه و وقتی اومدیم هم همه خسته و عزم خواب شدیم و و بابا و مامان سریع خوابیدن و من سرم تو گوشی بود و یهو با صدای مرمر به خودم اومدم که گفت کمکم میکنی زیپ ماکسی گیر کرده و منم دیدم ساعت ،۱۲شب همه خوابن و خودمم مست مست بودم و رفتم ببینم چی میگه که تا وارد شدم وااایی پشت به من بود و زیپ پشت گیر کرده بود و می‌خواست بازش کنه و منم گفتم کی بهتر از الان و زیپ از پشت کشیدم پایین و آخرش گیر داشت که بند سوتین و خط شورت نمایان شد و یهو راست کردم و الکی گفتم عههه زیپش خرابه و بزار با دندون بازش کنم و کراوات خودم در آوردم و دوتا دستم گرفتم به باسنش و با دندون کشیدمش پایین و عطر توپش که به دماغم خورد چند ثانیه صبر کردم و یواش گفت بکشش پایین دیگهههه و منم کشیدمش تا پایین و یهو صدا مامان اومد و خودم جم و جور کردم و رفتم بیرون …و آشپزخونه یه لیوان آب خوردم و رفتم اتاق خودم اتاقم لباسم عوض کردم و با شلوارک و تاپ خوابیدم و با گوشیم ور میرفتم تا به خودم اومدم دیدم ساعت یکو نیم نصف شبه گوشیو خاموش کردم که بخوابم یهو حس اون باسن و سفیدی بدن و نرمیش اومد تو ذهن و کیرم شق شق شد و دستم کردم تو شرت و شروع کردم ب مالیدن و صدا چلق چلق منی تو کیرم بلند شد و حس کردم یه لحظه سایه پشت در اتاقم اومد و رفت و قلبم تند تند شروع کرد به تپش و جرات باز کردن در نداشتم و حس بدن آبجیم وسوسم کرد و یواش از سوراخ کلید نگاه کردم و دیدم بابا مامان خواب خوابن و یواش دستگیره در باز کردم و رفتم بیرون و یکم صبر کردم دیدم خسته خوابن و با هزار ترس و لرز رفتم سمت اتاق مریم و یواش دستگیره در باز کردم و تا وارد اتاق شدم نور گوشیش خاموش شد و نفسام تند شد و قلبم تند تند میزد …همون‌جوری ایستادم و دستم رو کیرم بود و میمالیدمش وبدن سکسی آجیم زیر اون ملحفه و اون باسن که چشمک میزد دیوونم کرد و با هر قدم که سمتش می قدم قلبم تو دهنم میومد و بوی بدنش داغونم میکرد و و رسیدم نزدیک تخت و برگشتم در قفل کنم که کلید نداشت و یه بالشت انداختم پشت در و خیالم راحت شد و اومدم نزدیک تخت و چند ثانیه زل زدم به قمبل کون مریممم و یواااش شلوارک در آوردم و کیرم از رو شرت در آوردم …صدا منی تو کیرم هنگام جلق زدن بلند شد و یهو مریم یه غلت خورد و رو به من شد و قلبم ایستاد و گفتم الان که بیدار بشه و به فنا برم و کیرممم کامل خابید و بی حرکت خشکم زد که دیدم خبری نشد و صورتم بردم سمت باسنش و یکم نگه داشتم و نفس میکشیدممم اوووف بویییی خوبی میداد. و با بینیم فشار آوردم رو اون باسن نرمش و یه آییییی یواش گفت و حشرم زد بالا …یواش ملافه رو دادم بالا و چشم بساق پا تپل و گوشتی که خورد ناخودآگاه یه بوس کردم و رفتم بالا پایین تخت و سرم گذاشتم رو باسن مریم و شروع کردم با لبام گاز گرفتن ک دوباره غلت خورد و رو شکم خوابید منم گفتم جااان و ملافه رو یواش کنار زدممو و یه پیرهن دکمه دار چهارخونه گشاااد و تنش بود و شرتم تا رونم کشیدم پایین و کیر بدون مو و سفیدم رو چند بار را رونش تا سمت کونش کشیدم ک یهوو روناش سفت کرد ب هم و کیرم اون وسط. رو.نای داعش موند و دستام دو طرف بدنش بود و یواش گفتم جووون و یه غلت خورد ب پهلو چپ خوابید و منم پشتش خوابیدم وووو از پشت چسبیدن بهش و همینکه پشت گردنشو بوس کردم یه لرزش تو بدنش حس کردم و ترسیدم و یواش دستم گذاشتم رو باسنش و بعد چند دقیقه یکم مالیدن و حسی نرمیش دیونم میکرد و با انگشتان فشارش میدادم و کلا شرت خودم در آوردم و با کیر راست شدممم فشار دادم تا رفت لای روناش و صبر کردم و یواش جلو و عقب کردممم و وااای با این حال که شلوارک پاش بود ولی داغی و نرمی گوشت بدنش دیوونم میکرد و دوباره چرخید و رو شکم خوابید و منم یواش دستم کردم زیر شلوارک و شیار باسنش که انگار کوره بود و با انگشت وسطم جلو رفتم تا نرمی و داغی سوراخ کونش حس کردم و یه لرزه خفیف دیگه به بدنش داد و منم حشری تر شدم و با دوتا دستام شلوارکشو کشیدم پایین تا زیر باسنش و قمبل باسنش باعث شد دوباره بالا نره و دوباره چرخید ب پهلو و یواااش کشیدمش پایین و چشمم خورد به یه کوون بر آمده و یه شرت مشکی و. دوباره کیرم گذاشتم لای روناش و دستمو گذاشتم رو سوراخ نافش و مالیدن و هی کیرم یواااش جلو و عقب کردممم و نرمی رونااش و گوشت دااغ باسنش باعث شد دست راستممم یواااش ببرم زیر شورتش و بزارم رو کوص آتیشش و اینقدر خیس بود و داغغغ که بعد یکم مالیدن مثل چی لیز بود. و بی موووو و دوباره چرخ خورد و رو شکم رفت و یواااش پس انداختم زیر شرتش و دو دستی به زحمت کشیدمش پایین و شروع کردم به زبون زدن لا باسن داغش و از شیار کوصش تا سوراغ کونش زبون میزدممم و پیش خودم میگفتممم کوفتن بشه که چه بدنی زیر دستت میاااد و چند دقیقه خوردم که حسابی آب کوصش راه افتاد و نوبت گاییدن سوراخ کونش رسیده بود و سر کیرمم گذاشتم دمش و خوابیدم روووش و فشار دادممم و گفف آییی سفت کرد و سر کیرم یکم مالیدم به شیار کوصش و خوب که خیس شد دوباره گذاشتم دم سوراخ تنگش و خوابیدم روووش و دستمو از زیر بردم و ممه شو گرفتممم و باسنشو داااد عقب و سر کیرم رفت توووو و اینقدر داغ بود که نوک کیرم می‌سوخت و سرم گذاشتم پشت سرش و گوش می‌خوردم و لوپشو بوس میکردمو و ممشو چنگ میزدمم و دیگه دست خودم نبود کارام و شهوتم خودش پیش میبرد همه چیز و هی فشار میدادم که بره توش و نمیرفف از بس که تنگ بود و سرش در آوردم و دوباره گذاشتم توش و اینبااار فشار بیشتر دادم که سرش رفت تو گففت بسه پارههه میشههه و دیگه قشنگ حرف میزد. ولی چشااش بسته بود و با هر فشار من یه آخخخ. می‌گفت و دیدم نمیره توش و در آوردم و یه حوله چند تا کردم گذاشتم زیر کوصش و با پاهام سفت گرفته بودمش که تکون نخوره و یه تف آبدار ریختم رو سوراخش و با انگشت فشارش دادم توووو و کیرم مالیدم به کصش و خیس که شد دوباره گذاشتم و خوابیدم روووش و فشار دادممم و گوششو خوردمم و گففف واااای نمیره میفهمییی کلفتههه نکننن دیگهههه پاااره میشهه آیییی و منم با حرفااش بیشتر حشری میشدممم و فشارم بیشتر میکردممم و برگشت نگام کرد و لباااام گذاشتم رو لبااش و تا جایی ک میتونیم فشار دادممم و محکم لباااشو مکیدممم و با یه فشااار تا تهش فرستادم داخللل که لبااامو گاز گرفت که گفتم الاننن که پاره بشننن و و یهووو بی حال شد و ارضااا شد و منم صبر کردم تا یکم جا باز کنه و چندتا تلمبه زدم و گفتممم داره میاااد گف بریز توووش و و من با یه تلمبه محکممم و فشار به سینه هاااش همه آبمو ریخممم داخل و گفت وااای چقدر داااغهه و نگه داشتم و یواش کشیدم بیرون تا همه آبم ریخت داخلش و خوابیدممم رووش و لبااامو گذاشتم رو لباااش و خوردمشون .‌.نوشته مسیح

نوشته: مسیح

دسته بندی:

بازگشت به صفحه اول وب سایت و لیست تصادفی داستان ها