داستان های سکسی | انجمن سکسی کیر تو کس

بیش از سی هزار داستان سکسی

فیلم های سکسی خارجی در MAME85.COM

عکس و کلیپ های سکسی ایرانی در KiR2KOS.NET

وقتی مهتاب زنم بود

aaزیر لب با خودم زمزمه میکردم:امشب شب مهتابه عزیزم رو میخوام…
من مهتاب رو خیلی دوست داشتم داشتم(همسرم)از سر کار میومدم خونه ساعت حدود 9شب بود بارون هم نم نم میبارید تو جاده بودم سرعتمم کم بود یهو صدای ویبره گوشیم یه تکونی بهم داد دستمو از وسط فرمون بردمو گوشیم رو ورداشتم مهتاب بود یه کم عکسشو نگاه کردم و بعد کشو گوشیمو باز کردم:
-الو
-سلام عزیزم
-پس کجایی?چرا نیومدی خونه?
-مهتاب جون تو راهم الان میرسم
-زودی بیای
-اوکی بای
گوشیمو قطع کردم به راهم ادامه دادم.رسیدم خونه دس بردم آیفونو بزنم که یهو :
-بفرمایید توو آقا
منم یه لبخند کوچیک زدمو:
-بزن درو که درد دوریت داره هلاکم میکنه
رفتم بالا دیدم خانومی اومده پیشوازم با یه لبخند گفت?
-سلاااااااام
-سلام عشقم
-خوبی?
-ممنون تو خوبی?
منم خوبم.کار چطور بود?
-حالا اگه بزاری بریم توو همه چیز رو واست تعریف میکنم
رفتیم تو مهتاب رفت تو آشپزخونه غذا اورد منم باتشکر فراوان غذامو خوردم ساعت حدود 12 شب شد رفتیم تو تخت مهتاب خودشو چسبوند بهم البته این دفعه خیلی خودشو بهم فشار میداد از خدا چه پنهون منم خیلی حشری شدم دستمو ازمیون موی سرش بردم پشت سرش و سرش رو آوردم جلو پیشونیم رو به پیشونیش چسبوندم و با یه لبخند یه لب ازش گرفتم اونم سرمو فشار داد به سینه هاش واقعا حشری شده بودم سرمو برد عقب
-پارسا جون میشه بری توو سالن کیفمو بیاری?
منم که بخاطر اینکه نذاشت کار خوب پیش بره ناراحت شدم گفتم:
-باشه
رفتم اوردم وارد اناق که شدم متعجب شدم مهتاب لخت لخت جلوم ایستاده بود من ادای ندید بدید ها رو در نیاوردم و گفتم :

بیا عزیزم اینم کیفت
دیگه داشتم داغون میشدم با هردو دستم بازو هاش رو گرفتم اروم یه لب خوش مزه هم گرفتم اونم بیکار نستاد و شروع به مالیدن کیرم کرد منم که دیگه نزدیک بود بترکم مثل به گرسنه ای که 3ماه چیزی نخورده شروع به خوردن سینه هاش شدم یه گاز از تک سینه اش گرفتم که اهش دراومد .تا حالا بدن مهتابو به این داغی ندیده بودم همینکه داشتم سینشو میخوردم دستمو بردم دم کسش و مالوندم بعد اروم خوابوندمش روی تخت و سرمو بردم لای پاهاش و شروع به لیس زدن کسش شدم دستمو پشت رانش کشیدم و بعد بلندش کردم اونم سر زانو افتاد و شلوارمو باز کرد کیر سیخ ما هم بالاخره به چیزی رسید منم رو تخت دراز کشیدم مهتاب رو پاهام نشست و:
-پارسا جون خیلی میخوامت
و بعد شروع به بوسه زدن کلاهکم شد کلی خایه ها و کیرمو لیس زد و در آخر آتش فشان من هم فوران کرد و بر صورت مهتاب جون پاشید
-مهتاب جون بسه دیگه پاشو بریم
-بزار یکم دیگه تو بغلت باشم
-خوبه دیگه

حالا 6 سال از اون موقع میگزره و منو مهتاب از هم جدا شدیم البته قبل از طلاق ما سکس های دیگه ای داشتیم که باید به خاطر اونا بگم: این داستان ادامه دارد

نوشته:DVD

دسته بندی:

بازگشت به صفحه اول وب سایت و لیست تصادفی داستان ها