داستان های سکسی | انجمن سکسی کیر تو کس

بیش از سی هزار داستان سکسی

فیلم های سکسی خارجی در MAME85.COM

عکس و کلیپ های سکسی ایرانی در KiR2KOS.NET

وقتی شوهرخالم رو وادار به سکس با خودم کردم (۱)

سلام بچه ها این داستانی که میخوام براتون بنویسم واس دو ماه پیشه اسمم میلاد ۲۱ سالمه ترنس طوری ام قد و قواره کوچولو موچولو و لاغری دارم… و اینو بگم خیلی زهنم تو حیله گری کار میکنه 😆
خب بریم سر داستان من یه شوهرخاله دارم ۳۶ساله قد بلند ۱۸۵ و هیکل خوبی داره و از وقتی بوده من روش کراش داشتم تا باهاش سکس کنم و چون جوو خانوادمون خیلی سنگین و خشکه اصلا نمیشه حتی پیشنهاد ساده یا حتی آمار داد بخاطر همین من چند باری با پیج فیک و با عکس دختر تو اینستا بهش پیام میدادم و چون خیلی جدی و متعهده اصلا پا نمیداد و سریع بلاک میکرد… همونجوری که گفتم من از هر فرصت و پیش آمدی واس خودم ماهی میگیرم. یروز که خالم اینا اومده بودن خونه مادر بزرگم و ماهم جمع بودیم یهو گوشی خالم زنگ خورد و دید شوهرخالمه بعد گفت ریحانه من دعوا کردم پشت فرمون و زدم یارو رو شلو پل کردم البته بگم اصلا ادمه دعوا خوری نبود ولی خب پیش اومده بود دیگه… خلاصه گفت الان یارو زنگ زده پلیس اومده و میخواد شکایت کنه… خالمم پاشد اسنپ گرفت رفت اونجایی که اتفاق افتاده بود یه چند هفته ای درگیر پزشکی قانونی و دادگاه پاسگاه بودن و دیه بریده بودن براش ۹۰ ملیون چون دماغ طرفو دندونشو شکسته بود بعد دیگه وقت داده بودن براش برای پرداخت دیه. کلا شبو روزشون باهم قاطی شده بود تو این چند ماه که وقت داشتن تا پول دیه رو جور کنن و اخر تصمیم گرفتن ماشینشو که یه پراید داغون بودو بفروشن تهش جور شد ۵۰ تومن و هنوز ۴۰ تومن کم داشتن و خلاصه این در و اون در زدن تا جور کنن ولی بی فایده بود🤦🏻‍♀️🤦🏻‍♀️🤦🏻‍♀️
همون روزا بود که یهو یه فکری زد تو سرم که از اب گل الود به نفع خودم ماهی بگیرم. و یجور با شوهر خالم سکس کنم که از خودش سر بزنه… یه پیج تو اینستا داشتم و عکسای فیک یه زن میلف خوشتیپ میزاشتم و فالورامم زیاد بود و شکی توش نبود که فیک باشه😆
یروز که شوهر خالم استوری غمگین گزاشته بود استوریشو با پیج فیکم ریپلای کردم و گفتم عه چرا غمگینی اقا چیشده اخه؟
گفت هیچی بابا حالم خوش نیست انگار همه درا روم بسته شده
گفتم کاری از دست من بر میاد برات انجام بدم؟ گفت نه خانم مرسی بهرحال مرسی که برات مهم بود حال من…
منم گفتم خلاصه هر وقت کمکی از دستم بر میومد بهم بگو…
دیدم منو فالو کرد… فهمیدم که میشه بیشتر نزدیک شد باهاش و بالاخره این مردی که اینهمه مغرور بود شول شده. تو کونم عروسی بود خخخخخ
بعد تا چند روز استوری های خوشگزرونی و رستورانو عشقو حاله فیک میزاشتم و اونم میدید ولی چیزی نمیگفت🤦🏻‍♀️🫠 فقط نگاه میکرد استوریامو
یه روز عکس یه پیر مرد گزاشتم تو استوری و نوشتم از وقتی رفتی عزیزه جانم دیگر خانه رنگ و بوی سابق رو ندارد 🤣🤣🤣
دیدم ریپلای کرد گفت شوهرتون فوت کرده؟
گفتم اره سه ساله فوت شده و از وقتی فوت کرده حالم خرابه بعضی روزا! یکم لاس زدیم و گفتم شوهرم رفت و کلی مال و منال برام گزاشته ولی چه فایده یدونه دختر دارم اونم لندن زندگی میکنه چند ساله و اصلا نمیره بیاد. و من تکو تنها موندم… عصاب خوردکنی دارم مشکلات روحی دارم مشکلات جنسی دارم خلاصه خیلی داغونم…
بعد مهدی (شوهر خالم) گفت اره منم تو رانندگی دعوا کردم چند ماه پیش و وضع و حالشو تعریف کرد…
منم گفتم ایشالا درست میشه گفت مرسی خانم خدا از دهنت بشنوه.
گفتم شما متاهلی؟ گفت اره متاهلم یه پسر ۴ ساله دارم و الان اصلا به خانوادم نرسیدم و زهنم درگیر پول دیه هستم.
منم بازم گفتم ایشالا درست میشه.
فرداش دوباره یه استوری پا با جوراب شلواری سکسی گزاشتم و دیدم دوباره ریپلای کرد پاهای خودته مهین خانم؟ (مهین اسم پیج فیکم بود)
گفتم ارررره یکی از پسرام اینجا بود از این لباسای جذاب پوشیدم🤭
مهدی گفت: عه شما گفتی فقط یه دختر داری که…
گفتم اره ولی این پسرام از اون پسرامن که…
مهدی گفت یعنی چی؟
گفتم خب بالاخره من باید نیاز جنسیم یجور برطرف بشه دیگه. بعدشم من هوای پسرامم از لحاظ مالی و روحی خیلی دارم🫠
مهدی گفت اهان احیاناََ پسر جدید نمیخوای🤣🤣
این حرفشو چون گفتم از لحاظ مالی هوای پسرارو دارم گفتااااا وگرنه از این ادما نیست که از این حرفا بزنه…
گفتم خب کاری که پسرای من میکنن رو که شما نمیتونی انجام بدی🤦🏻‍♀️
گفت چکاری مثلا؟ گفتم هیچی ولش کن بهش فکر نکن.
گفت حالا بگوووو شاید منم بتونم خب برات کاری انجام بدم.
گفتم نمیتونی یعتی نمیتونی دیگه😒
خلاصه یکم کنجکاوش کردم و کلید کرده بود که بگم…
گفتم من علاقه ی اصلیم دیدنه گی کردن دوتا پسره یعنی دوست دارم دوتا پسر گی کنن و من بشینم رو کاناپه و تماشا کنم و خود ارضایی کنم😉 دیدم مهدی اینجوری شد 😵‍💫😵‍💫😵‍💫😵‍💫😵‍💫 حخخخخخ
گفتم چیه دیدی گفتم کار تو نیست!
گفت کار دیگه نداری منم انجام بدم در عوضش یمقدار به منم پول قرض بدی در عوضش سفته هم بخوای میدم بهت…
گفتم نه والا من به پسرام که پول میدم هیچ وقت پس نمیگیرم
مهدی گفت چقدر بهشون پول میدی مگه؟ گفتم میدم دیگه هر بار ۱۰ ملیون ۲۰ ملیون
مهدی گفت مگه چقدر پولداری که این همه هزینه میکنی و خرج میکنی
منم گفتم خیلی برام گزاشته شوهرم و با پولش دادم برام کار میکنن و بهم ماهی ۳۰۰ ملیون سود میدن…
کلا پرای مهدی ریخته بود و گفت خوشبحالت منم لنگ ۴۰ ملیون چند ماهه دنبال پولم نمیتونم جور کنم وامم بهم نمیدن شرایطش سخته
منم گفتم من بهت میتونم ۴۰ تومن رو بدم پسم نمیگیرم
گفت خب چیکار کنم برات؟
گفتم من دوست دارم یه پسر ۱۹.۲۰ ساله پیدا کنی اونم از اشناهای نزدیکت باشه فامیل باشه… و دوست دارم سکس گی فامیلی رو ببینم.
منم در عوضش پولی که میخوای رو بهت میدم
مهدی گفت بخدا همچین کاریو نمیتونم بکنم اصلا فکر کردنشم غیر قابل انجامه مهین خانم 🫣
گفتم خب منم کمکت میکنم تا بشه چیزی که میخوام.
گفت چجوری؟ گفتم کسیو تو فامیلاتون داری پسر ۱۹.۲۰ ساله؟
گفت پسره داداشم ۱۹ سالشه ولی اصلا نگوووو اینو
گفتم عکسشو میشه ببینم؟ دیدم عکس برادر زادش(عرفان) رو فرستاد منم به محض ابنکه فرستاد گفتم نه این یکم سلیقه م نیست…
گفتم کس دیگه ایو نداری؟ گفت چرا خواهر زاده ی زنمم هست ولی بازم این نمیشه اصلا بخدا…
گفتم عکسشو بفرست ببینم. یهو دیدم عکسمو از پروفایل تلگرامم ورداشته بود فرستاده بود😆😆😆 گفتم این اسمش چیه؟
مهدی گفت: میلاد.
گفتم همین خوبه . گفت مهین خانم بخدا نمیشه و ما خانوادمون خیلی خشک و رسمیه…
گفتم شمارشو بده من باهاش صحبت میکنم یجور جفت و جورش میکنم…
مهدی زرنگم ورداشت شماره ی خودشو داد و میخواست خودشو جای من بزنه و قضیه رو بپیچونه…
منم به روش نیوردم و دو روز باهاش چت کردم و سعی کردم مطمعانش کنم که ابرو ریزی قرار نیست بشه و اعتمادشو جلب کردم.
روزه دوم گفتم میلاد جون یه عکس میدی عدد ۴ نشون بدی با دستت!😄😄😄😄
خب دیگه اینجا اقا مهدی رسماََ رید و بگا رفت که خودشو جای من زده بوده… دیدم سین کرد و جواب نداد.
یه ساعت بعد اومد خودش به پیج فیکم پیام داد و گفت مهین جان یچیز بگم ناراحت نشو… من شماره خودمو دادم بهت و جای میلاد باهات حرف زدم ولی باور کن فقط میخواستم ازت مطمعا بشم که ابرو ریزی نشه 😔😔😔
منم گفتم واقعا که مهدی پس برو دیگه به من پیام نده از بی اعتمادی متنفرم و بای و افلاین شدم…
نیم ساعت دیگه انلاین شدم دیدم کلی تکست داده و شماره خودم(میلاد) رو گزاشته…
منم یه دو روز دیگه گفتم دارم با میلاد چت میکنم و راضیش میکنم که باهات سکس کنه و منم پولی که میخوایو بدم بهت…
خلاصه دوباره یشب خونه مادر بزرگمینا دعوت بودیم و رفتیم دیدم مهدی اینا هم که اومدن😁😁😁
حالا فکر کن مهدی میدونست که مهین همه چیو بهم گفته و رنگ و رخ مهدی قرمز شده بود و سعی میکرد جلو چشمم افتابی نشه😅😅😅
با گوشی خودم به مهدی اس دادم بیا پارکینگ کارت دارم…
دیدم مهدی اومد تو پارکینگ… منم مثل طلب کارا گفتم عمو مهدی این خانمه کیه داره چند روزه به من پیام میده و چرت و پرت میگه؟
مهدی سرشو انداخت پایین و به خنده گفت چی میگه؟
گفتموخودت میدونی چی میگه… یهو برگشتم برم سوار اسانسور بشم دیدم مهدی گفت میلاد بیا وایسا یدیقه یچیز بگم…
گفتم بله بگو؟ گفت ببین من بخاطر قضیه دیه پول لازمم و بیا این کارو واس این زنه بکنیم بین خودمون میمونه و خاک میشه‌ بیا بریم دوتایی خونه ی زنه یکساعته کارشو انجام بدیم بخدا لنگ پولم و فلان…
منم اخم کردم و هیچی نگفتم و با عصبانیت رفتم بالا😅😅😅😅
اخر شبش دوباره مهدی به پیج فیکم پیام داد و گفت بخدا نمیشه ابروم رفت و میلاد اصلا نمیاد و اینکارو نمیکنه🫣
گفتم من باهاش دوباره حرف زدم راضیش کردم ولی مشگلش اینه نمیاد خونه ی من…
مهدی گفت اره دیگه فقط ابروی من رفت
گفتم نه بابا راضیش کردم ولی گفتم بهت ۵ ملیون پول میدم تا راضی شد و قرار شد تو خونه خودشون سکس کنید و با گوشی خودت برام فیلم بگیر از سکستون بعد خودت بیا پیشم هم فیلمو تو گوشیت ببینم هم پولتو بدم…
خلاصه مهدی هم قبول کرد و گفت باشه😁😁😁
.
.
فردا ظهرش دوباره مهدی بهم تو واتساپ پیام داد گفت میلاد همه چی حله؟ مهین باهات حرفارو زده؟
گفتم اره ولی بخواد جایی درز کنه ابرو خودت میره…
مهدی هم گفت خیالت راحت مامانتو بفرست خونه ی ما منم میام میبرمش بعد برمیگردم به بهونه ای خونه شما تا کارو انجام بدیم😇 گفتم باشه و کارامونو کردیم و مهدی اومد.
منم زرنگی کردم اونگی گوشیمو تو اتاقم قایم کردم و گزاشتم فیلم بگیره🤣🤣🤣🤣
مهدی اومد و اصلا من تو کونموعروسی بود که بالاخره به ارزوم رسیدم و قراره با مهدی که سال ها کراشم بود میخوام سکس کنم وای حس خیلی خوبی بود برام.
.
طبق خواسته ی مهین خانمه فیک قرار شد مهدی اول براش ساک بزنم و بعدش بکنه منو و ابشو بریزه رو کمرم و اینارو همشو فیلم بگیره…
بعدش هم مهدی واس من ساک بزنه تا وقتی که ارضا بشم هم فیلم بگیره تا ابم هم تو فیلم مشخص باشه🤣🤣🤣🤣
اوج بیشرفی من بود و عذاب وجدان داشتم ولی از طرفی داشتم به بهترین فانتزیای سکسیم دست پیدا میکردم…
امروز پنجم ابان ۱۴۰۱ بهترین روز عمرم رسید…
مهدی اومد تو اتاق گفت خب لخت بشیم (خیلی خجالت میکشید)
کشیدم پایین کون قمبل و سفیدمو که دید با لباسی که تنش بود چسبوند بهم و حس کردم کیرشو داره بلند میشه معلوم بود کلفته …
گفتم چیشد فکر کنم بدتم نمیاداااا…
مهدی گفت چقدر خوبه باسنت لعنتی😁😁😁 منم گفتم جووون
رومون به هم واشو همونجا و کشیدم شلوارشو پایین و گفتم بزار اول یکم خودمون حال کنیم بعد فیلم بگیر واس مهین 🤩 گفت باشه و کیرشو دیدم یه کیر کلفت و تقریبا خوبی بود و براش ساک زدم…
از قصد دندون میزدم که شک نکنه اینکاره ام و مثلا زیاد اینکاره نیستم🤣🤣🤣🤣 گفت خب بسه بیا فیلم بگیریم. ماسک زدم رو چشمام و ساک زدم براش و فیلم میگرفت دوربین خودمم که داشت کار خودشو میکرد🤣🤣🤣🤣 تخماشو میکردم دهنم و اخ اخ بهترین حس دنیارو داشتم تجربه میکردم… بابتش خیلی تلاش کرده بودم دهنم سرویس شد ولی بالاخره شد… تخماش بوی سکسی میداد که شهوتمو بیشتر میکرد خود مهدی هم خوشش اومده بود و داشت حال میکرد منم دیگه دندون نزدم و مثل ادم ساک زدم تا حال کنه منم حال کنم… پر تف و حلقی میزدم با تمام وجودم خودمو با کیرش خفه میکردم و گفت خب حالا بزار از پشت بکنم و کارمون تموم بشه…
کیرشو با روغن بچه که رو کشو بود ورداشت و چرب کرد و خوبید رو تخت و پوزیشن گرفتیم و نشستم رو کیرش و کیر سواری میکردم صورتم جلو صورتش بود وای خدا این مهدی همون مهدیه که عمری تو کفش بودم و حالا دارم باهاش سکس میکنم کلا یه حس خوبی بود کیرش پروستاتمو تحریک میکرد چه حالی میداد هی میخواست ابم خود به خود بیاد ولی جلو خودمو گرفتم که ساک بزنه برام و بیشتر به ارزو هام برسم🤣🤣🤣🤣 ۱۰ دیقه هی کیر سواری کردم و گفت داگی بشم و داگی کرد و کیرشو در اورد و چند ثانیه جق زد و ابشو ریخت رو کمرم تا توی فیلمه مهین جونه فیک معلوم بشه😆
بعدش که فیلمو گرفت گفت حالا نوبت توعه میلاد.
رفت یه ابی خورد و صورتشو شست اومد گفت بیا گوشیمو بگیر ازم فیلم بگیر دارم میخورم برات🫠
ماسکه رو زد رو چشمش و شروع کرد بخوره…
اصلا خوشش نمیومد ولی مجبور بود…
سر کیرمو ناشیانه میکرد دهنش تا عادت کنه کم کم بیشتر کیرمو میکرد تو دهنش ولی اصلا بلد نبود و یجوری انگار استرس داشت و ناشی بود
.
.
همینجوری ادامه داد و هرچی میگزشت عادت میکرد و بهتر میشد ساک زدنش بعد گفتم اینجاهامم بمال (منظورم تخمام بود)😁
میمالید تخمامو و ساک میزد رفتم تو حس و یهو ابم زدیک شد گفتم دارم ارضا میشم از دهنش در اورد و جق زد برام چند ثانیه بعد ابم یجور فواره زد که گوشی مهدی رو هدف گرفت 🤣🤣🤣 و چشو چال منو پر اب کیر شد همه جا … دیدید وقتایی که از جون و دل ارضا میشید چه حالی داره و معمولا ابتون بیشتر از حد میپاشه؟ دقیقا حسم اونجوری بود… خلاصه کارمون تموم شد و به مهدی یادآوری کردم دیگه تکرار نکنیم اونم گفت باشه دستت درد نکنه و گفتم برو بشین تو حال تا من حاظر بشم بریم خونتون😁😁😁
در اتاقمو بستم و گوشی کار گزاشته شده ی خودمو قطع کردم…
و گزاشتم تو کشو و حاظر شدم با مهدی رفتیم خونشون…
.
.
.
سه هفته دقیقا مونده بود به موعد دیه مهدی…
دوباره به مهین پیام داد و منم گفتم دخترم فعلا از لندن داره میاد و باید صبر کنه… خلاصه پیچوندمش و اکانت اینستامم پاک کردم…
اینجوری شد که اب از اب تکون نخورد و از مهدی سر زد و من به ارزوم رسیدم 😁😁😁😁 الانم بعد دوماه دوباره دوست دارم با مهدی سکس کنم ولی نمیدونم چجوری… فیلممون هم هنوز دارم هرکی خواست میتونه پیام بده اسکرین شات بدم بهش 😁
مرسی که خوندید ولی من کار بدی کردم نامردی بود ولی من عاشق فانتزیام بودم. 😉

ادامه…

نوشته: میلاد ترنس

دسته بندی:

بازگشت به صفحه اول وب سایت و لیست تصادفی داستان ها