داستان های سکسی | انجمن سکسی کیر تو کس

بیش از سی هزار داستان سکسی

عکس و کلیپ های سکسی ایرانی در KiR2KOS.NET

فیلم های سکسی خارجی در MAME85.COM

دانلود فیلترشکن پرسرعت و رایگان برای گوشی های اندروید

خاله مهتاب

سلام
من یه پسر بلند قد با قیافه معمولی اما جذاب(به گفته بقیه) هستم
یه خاله هم دارم ک کلا رابطمون با بقیه خاله ها فرق می‌کنه و خیلی باهم راحتیم و از شیطونی هایی که میکنیم برای هم تعریف میکنیم ،بااینکه شوهر داره اما شوهرش رو دوست ندارم و منم واقعا بهش حق میدم ب دلایلی…
خلاصه داستان از اینجا شروع شد ک همین رک حرف زدنا باعث شد اون حریم بینمون بشکنه و کم کم از دید منم جذاب میشد و فکرش رفت رو مخم…
وقتی پیشش بودم یا خونشون بودم کاملا حس میکردم یه جاذبه ای بین مون هست …
مثلا وقتی شلوغ بود خونه تو آشپزخونه رفت و آمد داشتیم سینه اش به بدنم میخورد یا باسن اش ب پام میخورد ،جوری که حس میکردم خودشم انگار دوست داره و اونم یه حس هایی‌ داره…
یه فلش بک میزنم به چند ماه قبل تو خونه خودمون بعد داستان اصلی رو تعریف میکنم،به شب خانوادگی مشروب می‌خوردیم منم دزدکی به خاله چندتا پیک دادم و خودمم خیلی خورده بودم اون شب دیگه آخر شب ک خونه شلوغ بود چند نفر تو پذیرایی خونه خودمون خابیدیم و منم پیش خاله خابیدم…
اون شب به تولد داشتیم و عجیب خوشگل کرده بود آرایش اش رو هم پاک نکرده بود ،منم مست…
هیچی دیگه کنار خاله خابیدیم و کم کم دستم می‌رفت زیر پتوش ،کسایی ک تجریش کردن میفهمن ک چجوری قلبت میزنع‌ اون لحظه…
اول دستم رو گذاشتم روی رون و پاهاش…
دیدم واکنشی نداره کم کم دستم رو بردم بین پاهاش ،وای خیلی نرم و تپل بود کص خالم،حتی از روی شلوار مشخص بود چه طلاییه…
خلاصه کلی کص خاله مهتاب رو مالیدم و بعد دستم رو بردم از زیر لباسش و تونستم سینه هاش رو هم لخت تو دستم بگیرم ،تو حال کردن بودم ک یهو دیدم خاله برگشت ،ترسیدم ک میخاد چکار کنه ولی بدون اینکه هیچی بگه رفت دسشویی و برگشت جاشو عوض کرد…
منم فرداش بهش پیام دادم ک دیشب چی شده و این داستانا‌ چیزی ب روش نیاورد و فقط گفت ک حالت خوب نبوده و مست بودی…
اون شد اولین تجربه و اتفاق اصلی تو خونه خودشون اتفاق افتاد وقتی ک شب رفتم خونشون موندم و روز قبلش هم کلی طی روز بهم مالیده شده بودیم و اینم یادم رفت بگم چند بار من تست کردم دست به باسن خاله میزدم هیچی نمیگفت ،البته نه تنهایی وقتی بقیه هم بودن و تو دید نبودیم ،یا وقتی تو آشپزخونه خم بود کیرمو میمالیدم ب کونش و رد میشدم و حتی گاها چند لحظه ثابت پیش هم می‌مونیم خلاصه یه حس متفاوت بود بعد از انواع و اقسام دختر و زنی که من کرده بودم…
اون شب خاله هم یه دامن پاش‌ بود ک رفت خابید ک مشخص بود شلوار پاش نیست و ی تاپ جذب…
صبح ک شد شوهرش رفته بود سرکار و دختر کوچکیش‌ هم خواب خواب…
منم ک مطمعن شدم شوهر خاله رفته ،دل رو زدم ب دریا ،اول رفتم حموم ،چون لباس دیگه ای باهام نبود ،اول کامل لخت شدم و چون با خاله راحت بودم ازش خواستم بیاد یه دستی بکشه ب پشتم …
حس خوبی بهم دست میداد ک تنها تو یه خونه تو حموم لخت داره بهم دست میزنه…
هیچی دیگه چون فقط یه شرت داشتم شستمش و یه شلوار آزاد پوشیدم و بدون شرت پوشیدمش و شرتمم‌ آویزون کردم و عمدن‌ ب خاله گفتم کجا پهن کنم ک رود خشک شه‌ که بفهمه شرت پاام‌ نیست…
بعدش سشوار زدم و سر جای خاله دراز کشیدم و صداش زدم ،گفتم خاله جون خودت یکم سرشونه هامو بمال گرفته ،اونم گفت ک نوکر گیر آوردی و خندید و این حرفا ،یکم گذاشتم بدنم رو ماساژ بده و بعد گفتم حرفه ای نیستی بابا بیا نشونت بدم ،یجوری سریع تو عمل انجامش شده قرارش دادم و درازش‌ کردم ک خودم ماساژش‌ بدم ،از شونه ها و گردنش شروع کردم و ماساژ سکسی میدادم ک کم کم تحریک شد و خودمو میمالیدم بهش،وای همون حال کیرم یجوری سیخ شده بود ک سرپا وایمیسادم از ۲۰ متری معلوم بود چون کیرم ۱۹ سانته و بدجوری سیخ شده بود برای خاله مهتاب …
خلاصه کم کم دستم می‌رفت زیر تاپش و بدنش رو هم لخت لمس میکردم…
رفتم سمت کمرش ،یه دامن جذب مشکی نخی باحال پاش بود ک بدتر حشری ام میکرد،خلاصه رون‌ و باسن اش رو هم مالش دادم از روی دامن و رفتم سراغ مچ پاش‌ که برهنه بود و میخاستم رگ گیری کنم براش…
اونم هیچی نمیگفت و فقط نگران دختر کوچولوش‌ بود…
منم از همون مچ پا شروع کردم رگ میگرفتم و میومدم بالا و دامنش بالا تر می‌رفت و پاهای سفیدش رو بیشتر میدیدم و حشری میشدم…
نزدیک رون پاش ک شدم یخورده خودشو جمع کرد و میخاست‌ برگرده ولی بیشتر مالشش دادم و با حرفام سرگرمش کردم که دلیل چیه اینقدر با تو راحتم و حالم خوبه…
همینجوری ک میرفتم بالا باسن لختش‌ تو دستام بود وااای کون خاله مهتاب رو از روی شرت میمالیدم ،و کیرم شق شق شده بود و گهگاه میزدمش به بدنش…
یه رگ کامل براش گرفتم و دامنش رو بالا زدم ک کونش جلو چشمم باشه بعد رفتم سراغ قسمت داخلی رونش‌ و حسابی مالیدمش ک حشری بشه چون نزدیک چوچولش بود و قلقلک میشد…
وقتی ک مطمعن شدم لمس شده شرتش رو کنار زدم و انگشت آوردم لای کص خاله مهتاب…
وای تجربه کاملا متفاوت و رویایی…
واقعا انتظار نداشتم همچین چیزی ببینم شروع کردم به مالیدن چوچولش و اینجا آه خاله دراومد و می‌گفت بسه دیگه و این حرفا ولی من همچنان ادامه میدادم و…
تاپش رو هم درآوردم و سینه هاش و همراه با کصش میمالیدم…
دیدم دستش داره می‌ره زیر شلوار وای دستش ک لخت ب کیرم خورد بدتر حشری شدم ،و رفتم لباشو خوردم و همه لباس هامون رو درآوردم ،وقتی ک آماده آماده شدیم خوابوندمش و کیرم رو گذاشته بودم جلو کص خاله مهتاب و بالا پایین میکردم و میمالیدم بهش وای که التماس میکرد بدم توو…
منم آروم نوکش رو دادم تو کص داغش‌ و دیگه نفهمیدم چی شد…
مثل وحشی ها خاله رو کردممم و تلمبه میزدم تو کصش جوری ک هم انگار من اولین بارم بود هم اون…
چون واقعا تشنه هم بودیم خیلی…
بعد چند حالت حسابی کردمش و آب جفتمون اومد و لش شدیم تو بغل هم،یه لحظه ب این فکر ک خاله مهتاب رو گاییدم بد بود ولی به هیچ عنوان پشیمون نبودم از اینکه اون تجربه رو باهم داشتیم …
یه چیزو هم بگم خاله آدمی بود بجز شوهرش با اینو اون میپرید ،حالا نمیدونم در حد سکس یا هرچی …
ولی منم ک دیدم اینجوریه گفتم به غریبه نده حداقل خودم بکنمش سیر شه…
عین واقعیت بود همش …
حال کنین

نوشته: سامی

دسته بندی:

بازگشت به صفحه اول وب سایت و لیست تصادفی داستان ها