داستان های سکسی | انجمن سکسی کیر تو کس

بیش از سی هزار داستان سکسی

فیلم های سکسی خارجی در MAME85.COM

عکس و کلیپ های سکسی ایرانی در KiR2KOS.NET

وقتی برگشتم یکی دیگه جای من بود (۲)

…لینک قسمت (های) قبل در پایین صفحه

داستان دارای محتوای همجنس‌گرایی می‌باشد
در سبک مکالمه نوشته شده و پیشنهاد میشه آروم و با دقت بخونید
اگه دست به کیر وایسادید پیشنهاد نمیشه خوندنش
از قسمت ۱ بخونید !

به جز لامپ اصلی توی اتاق ، به لامپ کم نور مخصوص مطالعه و اینا هم داشتم ، اونو روشن کردم؛ برگشتم پیشش روی تخت ؛
+به من اعتماد داری ؟
-آره خب
+اجازه هست به کیرت دست بزنم ؟
-چی ؟ برای چی ؟
+لطفا سوال نپرس
-باشه راحت باش
یه نفس عمیق کشیدم و دستم رو بردم سمت کیرش ، هنوز شق نشده بود ، آروم و با حرکت های ملایم شروع کردم به مالیدن کیرش . استرس جفتمون زیاد بود، سعی میکردم آروم باشم ولی عمیق نفس میکشیدم .
ریتم نفس کشیدنش روحم رو جلا میداد ، هر از گاهی یه نفس عمیق میکشید و معلوم بود خوشش اومده چون هِی خودش رو جمع میکرد و پاهاش رو سفت میکرد .
کم کم با حرکت دستم تحریک شد و کیرش شق شد .
+میبینی ؟ حال میده ؟
-چی بگم ، خوبه
+ببین اگه دوست نداری میتونیم بیخیال بشیم و بخوابیم،
-نه خوشم میاد، لطفا ادامه بدیم .
زیادی صمیمی بودنمون باعث شد خیلی سریع پیش بریم.
گوشیم رو برداشتم و با کمی خجالت ازش خواستم بیاد تو بغلم بشینه، به کیرش دست زدم، کیرش تقریبا نیم شق شده بود
یه پورن گی پلی کردم و شروع کردیم نگاه کردن
در کمال ناباوری کیرش داشت شق میشد .
+ببین اگه ادامه بدیم تهش اینجوری میشه .
-یکم استرس دارم ولی دوست دارم بدونم چه حسی داره.
من اون استرس رو درک میکردم و میدونستم چه حسی داره، به همین خاطر گوشیمو و پرت کردم و سعی کردم خیلی آروم شروع کنیم ، اول بغلش کردم و دراز کشیدیم ، ضربان قلبش رو حس میکردم ، هم لذت بخش بود هم استرس داشتنش منو ناراحت میکرد، آروم با دستم چونه اش رو گرفتم و لباش رو رسوندم به لبام، برای بار آخر پرسیدم ؛
+مطمئنی ؟
آنقدر تحریک شده بود که جوابمو و نداد و چیزی اتفاق افتاد که بر خلاف انتظار من بود ، خودش لباش رو گذاشت رو لبام ، چند ثانیه مکث کردم و شروع کردم به لب گرفتن ، اولش ملایم شروع کردم چون تازه کار بود ، لب پایینش رو انداختم تو دهنم و شروع کردم مکیدن ، دستم رو گذاشتم پشت سرش و شروع کردم به نوازش کردن موهای نرمش، زبونش رو کشیدم تو دهنم و شروع کردم به مکیدن زبونش ، واقعا طعم شیرینی داشت ، هیچ وقت همچین طعمی رو نچشیده بودم ؛ بعد از چند دقیقه لباش رو ول کردم، دستم رو بردم سمت کیرش و شروع کردم مالیدن، خوابوندمش رو کمر و نشستم روش، دوباره شروع کردم از لباش تا گردنش رو مکیدن ، اونم سعی می‌کرد منو همراهی کنه، دستش رو گذاشته بود رو کیرم و داشت می‌مالید، کم کم گ‍ُر گرفتیم ، بلندش کردم و همونجور نشسته، تیشرتش رو درآوردم و برای اولین بار به چشماش دقت کردم ، پسر چه چشمایی داشت، محو تماشای کهکشانِ چشاش بودم که صدام کرد؛ شروع کردم دوباره از لب تا روی سینه اش رو مکیدن ، مشخص بود داره لذت می‌بره ، همین حین دستم رو از بین پاهاش رسوندم به کونش و آروم و با ریتم تا روی تخم هاش میومدم بالا و دوباره میرفتم پایین .
-من‌هه… چی…کار…کنم‌… ؟ بلد نیستم …آههـ.
وای صدای نفس هاش روحم رو جلا میداد …
+چشاتو ببند و لذت ببر .
شروع کردم به مکیدن نوک سینه اش ، زبونم رو دور نیپل هاش میچرخوندم و می‌مکیدم، دوباره و دوباره تکرار میکردم و همون‌جوری که می‌رفتم پایین با زبونم دایره های فرضی میکشیدم روی بدنش تا رسیدم به کمربندش.
دیگه انقدر گر گرفته بودم که اگه می پریدم تو استخر هم خنک نمیشدم
تیشرت و شلوار خودمو در آوردم و پاشدم سرپا، دستش رو گرفتم و بلندش کردم، کمربندش رو در آوردم و برگردوندمش سمت دیوار، بالا تنه اش رو چسبوندم به دیوار ولی پایین تنه اش فاصله داشت ، بدون اینکه شرت خودم یا شلوار اونو در بیارم کیرم رو چسبوندم به کونش و صورتش رو برگردوندم و لبش رو گذاشتم زیر دندونام، یه آخی کشید که مردم و زنده شدم
یه دستم کیرش رو می‌مالید و یه دستم نوک سینه اش رو.
دستم رو از کیرش برداشتم و شروع کردم مالیدن کونش و از پایین تخماش رو بین انگشتام میچرخوندم
-خیلی حس عجیبی دارم ، تاحالا این حس رو نداشتم ، گرممه
+شلوارت رو در بیار ، خوب دقت کن چیکار میکنم چون بعدش باید تو انجام بدی
همراهیش کردم تا شلوارش رو در بیاره، کیر ۱۶ سانتیش از رو شرت معلوم بود، کم کم داشت شرت رو پاره میکرد از بس که سیخ شده بود .
نشوندمش روی تخت، کیرش رو از توی شورت در آوردم و در حالی که یه دستم تخماش رو می‌مالید و یه دستم هم با کیرش بازی میکرد، باز لباشو چسبوندم به لبام و شروع کردم به مکیدن اون شهدِ شیرین…
+چشماتو ببند .
اولین بارم بود میخواستم تجربه کنم اما تازه کار نبودم و میدونستم چجوریه ، یه لیس به سر کیرش زدم ، چنان آهِ انجمن کیر تو کس کشید که قشنگ احساس کردم روحم ارضا شد ، آروم سرِ کیرش رو گذاشتم تو دهنم و شروع کردم به مکیدن و زبونم رو دور کلاهکش می چرخوندم ، کیر خیلی خوش فرمی داشت، بات نبودم اما لذت بردن مهدی بهم لذت و انگیزه میداد تا ادامه بدم، شروع کردم به ساک زدن و کم کم مکش ایجاد می کردم تا لذت بیشتری بهش بدم، چند بار تا ته جا دادم که مشخص بود خیلی داره حال می‌کنه ، کم کم دستش رو گذاشت پشت سرم و سعی میکرد هدایتم کنه، از چشمای براقش که داشت دیوونه ام میکرد مشخص بود رو ابراس
-صبر کن داره یه چیزی میشه
از دهنم در آوردم تا جوابش رو بدم
+چیزی نیست نگران نباش ، داری ارضا میشی
دوباره گذاشتم تو دهنم و شروع کردم محکم تر ساک زدن، یه دفعه حرارت وصف ناپذیری رو تو دهنم حس کردم ، اولین بار ارضا شدن خیلی لذت بخشه؛ منیِ تو دهنم رو از پنجره اتاق به بیرون تف کردم و خوابوندمش روی تخت، حسابی انرژی از دست داده بود ، دیدن چهره‌ی خسته و بی حالش برام لذت بخش بود، چند لحظه به بدن بی جون و خسته اش نگاه میکردم و لذت می‌بردم، چقدر این پسر زیبا بود ، داشت دیوونه ام میکرد، دلم میخواست توی همدیگه حل می‌شدیم، هنوز بالا بودم و میخواستم خودمو خالی کنم ؛ ولی چون اولین بارش بود توان ادامه دادن نداشت، و منم نمی‌خواستم زده بشه ، چون معمولا بعد از ارضا حس و حالی نمیمونه و یه حس پشیمونی جای اون شهوت رو میگیره.
لباس هاشو دادم بپوشه ، منم پوشیدم و رفتم توی دستشویی و با جق زدن و تصور کردن اتفاقات چند لحظه قبل خودم رو خالی کردم، اوف که بهترین روز زندگیم بود بعد از اون همه داستان که داشتم، دوباره چشمای مهدی اومد جلوی چشمم ، کهکشان توی چشماش وصف ناپذیر بود ، تو فکر مهدی بودم ولی یه دفعه یادم افتاد نزدیک ۴ ساله پدرم رو ندیدم، بی ربط بود و نمیدونم چرا یادم افتاد ، یکم دلم تنگ شد ولی داشتن مهدی رو به داشتن بابام ترجیح میدادم، چون حتی یکبار هم بهم زنگ نزده بود تو این چند سال.
برگشتم توی اتاق و بدن بی جون و خسته‌اش رو دید میزدم که متوجه من توی اون تاریکی شد (من دید داشتم اون نداشت)
-خیلی خوش گذشت ! ممنون( با خمیازه)
+هیس! هنوز در رو نبستم
+نظرت چیه امشب تو بغل من بخوابی ؟
-میتونم ؟ همیشه دلم میخواست ولی روم نمیشد بهت بگم. کاش زودتر از اینا می‌فهمیدم که یه پسر عمه مثل تو دارم، این چهار سال بهترین سالهام و امشب بهترین شبم بود.
+آره پاشو بیا بغلم، منم همین حس رو داشتم ولی روم نمیشد ، دیگه دل رو زدم به دریا ، البته دلیلم چیز دیگه بودا. واقعا خوشحالم که اومدم اینجا ، راستی ، اولین روزی که دیدم تورو فکر میکردم خیلی رو مخی ، یه چیزی بگم ؟
-بگو راحت باش
+من عاشق شدم ، عاشق تو
چه چشمایی داری، سگ داره . الانم پاچه منو گرفته…
چشماش رو بوس کردم و یه لبخند زدم
لبخند زد و آخرین چیزی که قبل از خواب رفتنش گفت این بود:
-خیلی دوست دارم
+من بیشتر ،

نوشته: H.M

ادامه…

بازگشت به صفحه اول وب سایت و لیست تصادفی داستان ها