داستان های سکسی | انجمن سکسی کیر تو کس

بیش از سی هزار داستان سکسی

فیلم های سکسی خارجی در MAME85.COM

عکس و کلیپ های سکسی ایرانی در KiR2KOS.NET

دیدن اولین کص همراه با شاش

نقد و برسی شما روی سرم جا داره ، ممنون میشم حتما نظر بدید
(میدونم اسم داستان کیریه ، بنده جقی هستم لطفا به دل نگیرید)

یه دختردایی داشتم که سه ماه ازم کوچیک تر بود (فعل داشتم رو بندا میفهمید واسه چی به باسنتون وارد کردم) نَنَش از اون جنده های روزگار بود. همیشه لباسای تنگ میپوشید.آرایش میکرد به اندازه ای که میشد با مقدار مصرف آرایشش کل سهام توئیتر رو خرید. بابامون هم نمیدونم ولی حس میکنم پنج شیش باری کصشو عین کهکشان راه شیری که زمین رو توی خودش جا داده باشه گرفته بود و گذاشته بود که به ما ربطی نداره و شاید دنبال تنوع بود که به خودش هم مربوطه.
ما شیش سالِمون بود.رسماً هیچی از کیر کص بازی نمیدونستیم.
خونه بابا بزرگمون دعوت بودیم. نهار رو جاتون خالی برای اولین بار یه بشقاب کامل تو زندگیم کوفت کردم که هنوزم یادم میاد حس میکنم کیر مسعود ماست فروش محلمون تو معدم جا گرفته.
همه گرفتن خوابیدن، ماهم طبق عادت خواب نداشتیم. با دختر دایی بازی میکردیم که اون شیطان رجیم بهم گفت جیش دارم. منم گفتم خب به کیرم (البته گفتم خب به درک) به من چه برو دسشویی. اونم گفت نمیخوای باهام بیای؟ اون لحظه به صدای درونم گوش دادم.
یه قسمت صدای درونم میگفت : آمده موسم فقح ایمان ، شعله در در افق…
یه قسمت دیگه فکر کنم از بین پاهام بود : بیا سری بیا سری ، جونم چه پسری…
یه قسمت دیگه که داخلی بود از قسمت ماتحت : امشب شب عروسیه ، مبارکه و مبارکه ، مبارکه…
مستراح خونه بابابزرگمون مدلی بود که وقتی در رو باز میکردی به دو تا درب میخوردی، یکی حموم و یکی هم دَشوری.
زیاد با دخترداییم میرفتیم توی حموم با لیوان و این کسشرا بازی میکردیم ، بنابرین کسی شک نکرد که داریم میریم شاش خانوم رو مشاهده کنیم.
خانوم رفتن وایسادن رو کاسه توالت. شلوار رو که پایین دادن…
شلوار رو که پایین دادن بنده از شَک به چشم و عقلم روم رو کردم اونور شلوار رو دادم پایین دیدم بله درست میبینم. مال من با مال اون فرق داره. فکر کن شیش سال از عمرت توی گوشِت خونده باشن همه گوگول(آلت تنالسی)دارن و هیچ وقت کسی نگه ممکنه یکی هم یچی دیگه لا پاش باشه. عین یکی که چِهِل سال عیسئ مسیح رو پرستیده میره جهنم خود عیسئ مذاب داغ میریزه تو کونش شدم.
مثل گراز نشستم و نگاه کردم ، اون شاشید ، شاشید و بازم شاشید. دیدم که عع ، داره از کون میشاشه. پنج بار سوره توحید رو که توی محد قرآن بهم یاد دادن رو خوندم و سه بار گفتم سبحان الله.
پس از انجام کار، خانوم گفتن که حالا نوبت توعه. همون لحظه بود یادم اومد جوانان ما هشت سال برای دفاع از مملکت جنگیدند که من بیام گوگول خودمو نشون ایشون بدم؟ مانند حضرت یوسف از خداوند خواستم که درب های سروریس را باز کنه که بتونیم فرار کنیم. خدا صدامو شنید و ما در رفتیم.

تا شب همش فکرم تو کص بود. ینی چی؟ ینی چجوری میتونن توی خرابه(این امر سرپایی اینجام میشه)بشاشن؟ چجوری سر رفتگی حوصلشونو برطرف میکنن؟ خلاصه فکرم درگیر بود که تصمیم گرفتم هر طوری که هست با یه نفر این قضیه رو در میون بزارم.
+مامانـــــــــــــــن
-کوفت نمیبینی بابات خوابه
+مامان یه چند وقتیه فکرم درگیر موضوعی شده
-یا حضرت زهرا چی شده؟
+مامان من بهم تجاوز شد ، یکی به زور گوگول خودشو نشونم داد
-خاک تو سرت کنن، رفتی خونه اقدس مثلا قران یاد بگیری، رفتی اونجا با کی دوست شدی بهت گوگول نشون دادن؟به کونت که دست نزدن؟
+نه مامان اصلا ربطی به اونا نداره. من یه گوگول زنونه دیدم
_(سکوت کامل)
+راستش دختردایی گوگولشو بهم نشون داد. مامان باورت نمیشه اگه ببینی؛ عین این آهن ربا ها بود مینداختیم بالا بهم میچسبیدن، گوگولش اینجوری بود. تازه از کونش هم میشاشید
-دخترداییت؟
+اره مامان
-میدونستم ، از اولش هم نباید میزاشتم این گراز زن داداشم بشه، واقعا که با این تربیتش
+منظورت زنداییه؟
-نه مامان جان یه وقت نری بهش بگیا
+نه خیالت راحت

از فرداش دیگه کسی باهام حرف نمیزد.
خب کاربرای عزیز انجمن کیر تو کس داستان واقعی بودش. متاسفانه یا خوشبختانه از این داستان های غیر عادی زیاد توی زندگیم رخ داده و اولین باره که دست به قلم میشم. اگه دوست داشتید پارت دوم قطعا سه برابر این داستان هستش. بستگی به کامنت های شما داره که بنویسم یا نه.
مرسی از نگاه زیباتون

نوشته: مانند عمه ات

بازگشت به صفحه اول وب سایت و لیست تصادفی داستان ها